جامعه مدرن بشریت را میتوان به شکافی گسترده تشبیه کرد. شکافی که بین جناحهای سیاسی پوشالی ایجاد شده و هدفی به جز جدایی انسانها از یکدیگر را دنبال نمیکند. در سالهای گذشته آثار هنری متعددی در دنیای سینما و تلویزیون به تحلیل این جناحهای سیاسی و تاثیر آنها بر اذهان ما پرداختهاند که از مهمترین آنها میتوان به سریال House of Cards و فیلم Vice اشاره کرد. بزرگترین وجه اشتراک چنین آثاری فساد فراوان سیاستمداران و نگاه خجالتآور آنها به انسانها است. رهبران بسیاری از جوامع بشری وظیفه خود را به بدترین شکل ممکن انجام داده و با استفاده از مفاهیمی چون جناحهای سیاسی دوگانه صرفا اسبابی برای سرگرمی و جدال ما پدید میآورند. در این مطلب به بررسی یکی از جنجالیترین عناوین سیاسی ماههای گذشته یعنی فیلم The Hunt به کارگردانی کریگ زوبل خواهیم پرداخت.
دیمون لیندلوف را میتوان یکی از نویسندههای خوب و خلاق سالهای اخیر دانست که مسئول پدید آوردن برخی از بهترین سریالهای تلویزیونی بوده است. سریال The Leftovers از خوشِساختترین، تاثیرگذارترین و بهترین درامهای تاریخ تلویزیون بوده و مجموعه Lost نیز علیرغم پایان ضعیف به عنوان یکی از رهبران عصر طلایی تلویزیون شناخته میشود. لیندلوف سال گذشته سریال موفق Watchmen را با الهام از مجموعه کتابهای مصوری به همین نام پدید آورد. این اثر از درونمایه سیاسی و اجتماعی بسیار پررنگی بهره برده و به عنوان یکی از بهترین سریالهای سال گذشته شناخته میشود. این نویسنده سپس به نگارش فیلمنامه یک اثر سینمایی مشغول شد. اثر مذکور فیلم The Hunt 2020 بوده و نگاهی هجوآمیز، خشن، ترسناک و کمدی به سیاستهای آمریکای مدرن است؛ نگاهی که میتوان آن را به بسیاری از کشورهای دیگر دنیا تعمیم داد. با ما همراه باشید تا به نقد فیلم The Hunt بپردازیم.
نقد فیلم The Hunt
یکی از داغترین بحثهای سیاسی و اجتماعی در کشور آمریکا، حداقل پیش از شیوع جهانی ویروس کرونا، موضوع کنترل اسلحه بود. انتشار تریلری از فیلم The Hunt در این میان نظر هر دو سوی این مبارزه را به خود جلب کرده و انتقادات فراوانی را متوجه لیندلوف، زوبل و کمپانی یونیورسال ساخت. در ادامه تیراندازیهای فاجعهبار در شهرهای تگزاس، دیتون، اوهایو و ال پاسو بسیاری از منتقدان و صاحبنظران صنعت سینما را بر ضد این اثر شوراند. فشارهای مذکور در نهایت کمپانی یونیورسال را تسلیم و مجبور به عقب انداختن تاریخ عرضه این فیلم کردند. تصمیمی که نه به دلیل احترام به عزیزان قربانیان کشته شده در این فجایع، بلکه تکنیکی تجاری و غیر متداول جهت استفاده از آنها به منظور تبلیغ این فیلم بود. با وجود حواشی و جنجالهای اشاره شده، محصول نهایی فاصله زیادی با تبلیغات انفجاری و جسورانه خود دارد.
فیلم The Hunt روایتگر قصهای موش و گربه مانند و درگیری خشنی بین گروهی از اشخاص پولدار لیبرال و افراد به ظاهر تصادفی است. بسیاری از منتقدان، این اثر را به عنوان تقلید دسته چندمی از فیلم ماندگار The Most Dangerous Game توصیف میکنند؛ توصیفی که کمی سختگیرانه و سطحی است. لیندلوف در فیلمنامه اشارات متعددی به سخنان سیاستمداران آمریکایی کرده و از آنها به شیوهای هوشمندانه برای تشریح موقعیتهای خشن دنیای خود بهره میبرد. یکی از مشهورترین و برجستهترین این اشارات، استفاده اعضای گروه شکارچیان از کلمه رقتانگیزان برای توصیف قربانیان از همه جا بیخبر خود است. اگر آخرین رقابت ریاست جمهوری آمریکا را دنبال کرده باشید، میدانید که هیلاری کلینتون برای اشاره به طرفداران رقیب خود، دونالد ترامپ، از اصطلاح «سبدی از رقتانگیزان» استفاده کرد؛ برچسبی که به عقیده بسیاری از تحلیلگران زمینه شکست او و دموکراتها را ساخت. شکارچیان فیلم The Hunt نیز همچون کلینتون دیدی غیر انسانی و سطحی به حریفان خود داشته و خود را در سطحی فراتر از آنها تصور میکنند. لیندلوف و زوبل در این اثر نگاهی به استفاده خودخواهانه افراد از سلاحهای گرم داشته و بدین طریق حتی قانون اساسی کشور خود را زیر سوال میبرند.
تیم سازنده این فیلم اثری خشن و بزرگسالانه را در کاغذی از جنس سیاست آمیخته به هجو پیچیده و در این راه به هیچ جناح و جبههای رحم نکردهاند. در طول داستان شاهد جلوههای افراطی از خواستهها و سیاستهای لیبرالها و جمهوریخواهان بوده و در این میان انبوهی از سلاحهای ریز و درشت شخصیتهای فیلم را همراهی خواهند کرد. در واقع لیندلوف و زوبل دو جناح مذکور را در یک رینگ در مقابل یکدیگر قرار داده و آنها را موظف به سلاخی یکدیگر با استفاده از انواع و اقسام سلاحها میکنند. چپ و راست، آبی و قرمز و سنت و تغییر همگی در جریان فیلم The Hunt به جان یکدیگر افتاده و روایتی بدون زرق و برق از پوچی این برچسبها را به تصویر میکشند؛ برچسبهایی که تنها کاریکاتورهایی توخالی و نه چندان خندهدار بوده و تنها به منظور سرگرمی مخاطبان به وجود آمدهاند.
با تمام این اوصاف، فیلم The Hunt اثری هوشمند و فراتر از نمایشی خونآلود با موضوع از هم گسیختن گوشت و پوست انسانها است. لیندلوف و زوبل به شیوهای جسورانه بیزاری خود از سیاستهای روز دنیا را ابراز کرده و در این میان گروه انبوهی از مخاطبان، اعضای عادی اجتماع، را هدف قرار میدهند. پس از معرفی این فیلم در سال 2017، دونالد ترامپ واکنشی تعجببرانگیز و دور از انتظار به مرگ یکی از شهروندان کشور خود در جریان راهپیمایی گروهی از نژادپرستان سفیدپوست نشان داد. او تاکید کرد که در هر دو سوی این مبارزه، درگیریای که ظاهرا از نظر او بین سفیدپوستان و سیاهپوستان جریان دارد، انسانهایی ارزشمند هستند.
در این فیلم لیندلوف و زوبل نقطه مقابل سخنان ترامپ را دنبال کرده و تمامی شخصیتهای درگیر در جنگ به تصویر کشیده در آن به یک اندازه «رقتانگیز» و خارج از کنترلند. در واقع در این قصه خبری از قهرمانان و آدمهای خوب نیست و شخصیتها به دو دسته شکارچی و قربانی تقسیم میشوند. بسیاری از این شخصیتها توسط چهرههای تلویزیونی به تصویر کشیده میشوند. شاید تنها استثنا در این میان را بتوان هیلاری سوانک دانست که در تصمیمی عجیب به عنوان ایفاگر نقش رهبر شخصیتهای چپگرا انتخاب شده است.
سوانک در گذشته در آثاری چون Million Dollar Baby نقشهای مثبت و دوستداشتنی را بازی کرده و قبول او به عنوان فردی نفرتبرانگیز کمی دشوار است. با این وجود شاید هدف سازندگان از گزینش او نیز همین بوده است. آنها در سکانسهای آغازین فیلم The Hunt نشان میدهند که معروفیت بازیگر، دلیلی بر امنیت شخصیتها نبوده و بدین طریق هیجان قابل توجهی به درگیریها اضافه میکنند. خشونت این سکانسها چندان آزاردهنده نبوده و حتی به لطف نحوه پرداخت و دیالوگها، شکل کمدی به خود میگیرند. شاید بتوان ترس روانشناختی فیلم مستقل Compilance به کارگردانی زوبل را بسیار فراتر و آزاردهندهتر از صحنههای انفجار شخصیتها در The Hunt دانست.
حضور این فیلمساز در عرصه هنر هفتم به سه فیلم محدود شده که علاوه بر دو عنوان مذکور اثر متوسط Z for Zachariah را نیز در بر میگیرد. زوبل کار در تلویزیون را به سینما ترجیح داده و در دهه اخیر وظیفه کارگردانی تعدادی از قسمتهای سریالهای خوشساخت و زیبایی چون The Leftovers و Westworld را بر عهده گرفته است. تجربه زوبل در حوزه جعبه جادویی نقش قابل توجهی در بهبود تواناییهای کارگردانی او داشته و این مهم از نخستین سکانس فیلم The Hunt مشخص است. استعداد زوبل در تلقین حس استرس، اضطراب و سردرگمی شخصیتها به مخاطب شایسته تحسین بوده و از نقاط قوت سبک فیلمسازی او محسوب میشود. با این وجود، امضای دیمون لیندلاف در تک تک دقایق فیلم دیده میشود. اگر از طرفداران آثار این نویسنده باشید، با توانایی قابل توجه او در خلق قصههای پر رمز و راز و پیچیده آشنایی دارید. قصه فیلم مورد بحث شاید در ظاهر پیچیده نباشد، اما در جریان مدت زمان 90 دقیقهای خود مخاطب را درگیر رمز و رازها و پیچشهای داستانی جالبی خواهد کرد.
داستان این فیلم از ربوده شدن گروهی از اشخاص تصادفی توسط افراد مرموزی آغاز میشود. آنها به مرور خود را تجهیز به سلاحهای مختلفی کرده و به حقیقت موقعیت خود پی میبرند. دسته شکارچیان، علیرغم برتری اولیه خود، چندان هوشمندتر از قربانیان خود نبوده و از تاکتیکهای کهنه و کلیشهای برای به دام انداختن آنها بهره میبرند. تعداد زیادی از قربانیان با گرفتاری در تلههایی که یادآور جنگ ویتنام بوده جان خود را از دست میدهند. زوبل و تیم جلوههای ویژه فیلم، این بخشها را به خوبی ثبت کرده و از ترکیبی از گرافیک کامپیوتری و افکتهای فیزیکی کلاسیک بهره بردهاند. در مجموع سکانسهای مرگ و پاشیده شدن گوشت و خون شخصیتها به دیوارها به شکلی حقیقی و باورپذیر طراحی شدهاند. فیلم The Hunt را میتوان تا حدی یادآور اثر موفق جوردن پیل یعنی Get Out دانست. پیل در مخلوق خود نگاهی به نژادپرستی پنهان در افراد مرفه و طبقه پولدار داشت. از دیگر منابع الهام زوبل و لیندلوف میتوان به فیلم The Last Supper محصول سال 1995 اشاره کرد که در آن دستهای از افراد لیبرال مجموعهای از محافظهکاران را به یک مهمانی دعوت کرده و در نهایت آنها را مسموم میکنند. همچنین نمیتوان از شباهتهای غیر قابل انکار بین این اثر و فیلم Ready or Not غافل شد. با این وجود، هیچکدام از آثار ذکر شده به اندازه فیلم The Hunt وحشت و خشونت انسانها را به تصویر نمیکشند؛ خشونتی که بیش از هر چیز ناشی از اختلاف طبقاتی و مشکلات اجتماعی است. شاید نتوان این فیلم را عمیقترین اثر سیاسی تاریخ دانست، اما نباید از نگاه واقعگرایانه آن به جامعه مدرن چشم پوشید.
شاید بتوان یکی از بهترین بخشهای فیلم The Hunt را هنرنمایی بتی گیلپین در نقش کریستال می کریسی دانست. جذابیت ذاتی این بازیگر، زبان بدن و نحوه خاص ادای دیالوگها توسط او شخصیت کریستال را به تنها شخصیت دوستداشتنی این اثر تبدیل میکند؛ اثری که مملو از شخصیتهای تنفر برانگیز است. گیلپین پیش از این در سریال Glow مهارتهای بازیگری خود را به نمایش گذاشته بود اما شخصیت کریستال در فیلم The Hunt را میتوان برجستهترین نقشآفرینی او تا به حال دانست. کریستال در گذشته یکی از سربازان ارتش آمریکا بوده که در افغانستان به این کشور خدمت کرده و بر اساس تجربیات خود به سختی دیگران اعتماد میکند. این ویژگی او در نهایت منجر به زنده ماندن این شخصیت و رویارویی او با آتنا، رهبر شکارچیان، میگردد. همانطور که گفته شد وظیفه ایفای نقش آتنا بر عهده هیلاری سوانک بوده و هنرنمایی او برخلاف انتظار بسیار معمولی و فراموششدنی است.
سکانسهای اکشن فیلم The Hunt به زیبایی و هوشمندی فیلمبرداری و طراحی شدهاند و این مهم خصوصا در مبارزه پایانی این اثر مشهود است. با این وجود، لیندلوف و زوبل در این سکانس به شکلی عجیبی به مفاهیم پرداختی توسط خود در طول فیلم پشت میکنند. پاسخ آنها به سوالات مطرحشده در طول داستان بسیار ناامیدکننده، دور از انتظار و سطحی بوده و تمامی هدف فیلم را در مبارزه تن به تنی بین کریستال و آتنا خلاصه میکند. در واقع با توجه به این پایان، فیلم The Hunt را میتوان نمایشی از سرخوردگی و شکست هر دو جبهه سیاسی و تنفر بی حد و اندازه آنها از یکدیگر دانست که در جریان مبارزهای انفجاری به سبک Kill Bill نمود پیدا میکند. اصرار و تاکید زوبل و لیندلوف بر بیطرفی فیلم و تخریب یکسان هر دو جناح، بزرگترین جلوه از نگاه هجوآمیز آنها به وضعیت سیاسی و اجتماعی روز است. آنها پارانویای این دو گروه نسبت به یکدیگر را به سخره گرفته و در کنار آن به بزرگترین ترسهای آنها میپردازند. چه طرفداران ترامپ و سیاستهای عجیبش و چه هواداران لیبرالها، از گزند قلم لیندلوف در امان نیستند.
در نهایت سازندگان فیلم The Hunt اثری نسبتا سرگرمکننده و هجوآمیز از وضعیت سیاسی و اجتماعی آمریکای مدرن خلق کردهاند. بزرگترین نقطه قوت این اثر را میتوان بتی گیلپین و خشونت و کشت و کشتار اغراقآمیز لیبرالها به دست او دانست. در واقع بسیاری از جذابیتهای این اثر با دوری هر چه بیشتر زوبل از نگاههای سیاسی طعنهآمیز لیندلوف برجسته میشوند. این اثر برخلاف آنچه از آن انتظار میرفت، به تخریب کامل دونالد ترامپ و جمهوریخواهان آمریکا نپرداخته و در عوض میانهروی را در پیش میگیرد. به نظر میرسد لیندلوف راه خود را در یک سوم پایانی داستان گم کرده و در عوض صرفا بر ارائه اثری اکشن، فانتزی و خشن تمرکز میکند. در واقع در این قسمتها دیگر خبری از نگاه سیاسی یکپارچه نویسندگان نبوده و شاهد به خدمت گرفته شدن شخصیتها و داستان توسط سکانسهای اکشن خواهید بود. در نهایت این اثر را میتوان قربانی تبلیغات اشتباه و مبالغهآمیز کمپانی یونیورسال دانست.
سخن پایانی
در این مطلب به نقد فیلم The Hunt 2020 پرداختیم؛ اثری متوسط و خشن که سعی بر ارائه نگاهی متفاوت به اوضاع سیاسی جوامع مدرن دارد. اگر از مشاهده سکانسهای اکشن غلو شده لذت میبرید، تماشای این فیلم را به شما پیشنهاد میکنیم.
The Review
فیلم The Hunt
فیلم The Hunt اثری جالب توجه و سرگرمکننده است که نظر طرفداران خشونت و طنز سیاه را به خود جلب خواهد کرد. با این وجود نمیتوان از خیانت آن به هدف داستانی خود چشم پوشید؛ خیانتی که پایانی ضعیف و در نهایت فیلمی فراموششدنی را رقم میزند.
PROS
- هنرنمایی بتی گیلپین
- سکانسهای اکشن خوشساخت
CONS
- یک سوم انتهایی ضعیف و سردرگم
- پایان عجیب و ناامیدکننده
Review Breakdown
-
نمره نهایی