فیلم The Card Counter به نویسندگی و کارگردانی پل شریدر محصول سال 2021 بوده که برای اولین بار در جشنواره فیلم ونیز پخش شد. بعد از اکران این فیلم در جشنواره، عوامل فیلم The Card Counter نقدهای مثبتی از سوی منتقدان دریافت کردند.
خلاصه داستان فیلم The Card Counter
داستان فیلم The Card Counter درباره مردی به نام ویلیام تیلیچ با بازی اسکار آیزاک بوده که در حال حاضر با نام مستعار ویلیام تل شناخته میشود. او یک سرباز سابق ارتش آمریکا بوده که مدتها در عراق خدمت کرده است اما با انتشار اخبار شکنجه غیر انسانی ارتش در یکی از زندانها شرایط برای او و دیگر سربازان به کلی تغییر میکند. این امر به خصوص زمانی دردناکتر میشود که مطلع میشویم بالادستیها و فرماندههایی که پایه گذار آن سیستم شکنجه غیر انسانی بوده به راحتی قسر در رفتهاند. ویلیام در دادگاه نظامی محکوم به گذراندن ده سال حبس میشود.
فیلم یک دهه بعد، زمانی که او آزاد شده است را روایت میکند. در سکانسهای اولیه فیلم The Card Counter ما در حال شناخت شخصیت اول داستان هستیم. مردی که به گفته خود همیشه از فضاهای محبوس نفرت داشته اما گذراندن ده سال در زندان نظامی از او شخصیت متفاوتتری ساخته است.
مردی که به یک روتین ساده عادت کرده و این برنامه منظم را پس از آزادی هم همراه خود دارد. ویلیام بعد از آزادی در اتاقهای اجارهای ارزان قیمت سکونت دارد. ما اولین نشانههای یک روتین ساده در زندگی او را زمانی میبینیم که در بدو ورود به یکی از این اتاقها تمام وسایل اضافه از جمله تلفن و قاب عکسها را جمع کرده و دیگر وسایل را با پارچهای سفید میپوشاند. انگار نوعی تجسم دوباره از فضای سلول زندان را شاهد هستیم.
یک دهه حضور در زندان فرصت مناسبی را برای ویلیام تل فراهم کرده تا بازی بلک جک را به خوبی یاد گرفته و در آن حرفهای شود. پس از آزادی نیز در کازینوهای شهرهای مختلف بازی میکند اما مراقب است تا با بردهای زیاد و سنگین نام خود را سر زبانها نیندازد. در یکی از این کازینوها زنی به نام لالیندا با بازی تیفانی هدیش استعداد او را کشف میکند و پیشنهاد میدهد تا برای او بازی کند. ویلیام در ابتدا این پیشنهاد را رد میکند زیرا قصد او از بازی کردن بیشتر از پول، گذران وقت است.
در یکی از کازینو رفتنهای روزانه، ویلیام با پسر جوانی به نام کرک آشنا میشود. پدر کرک نیز از سربازان همان زندان عراقی بوده که بعدها به دلیل فشار روانی اتفاقات دست به خودکشی میزند. پسر جوان قصد دارد تا از مردی که مسبب این اتفاقات برای پدرش شده انتقام بگیرد و تصور دارد که سرباز سابق در این مسیر به او کمک خواهد کرد. فرمانده جان گوردو با بازی ویلیام دفو دشمن مشترک کرک و ویلیام به شمار میرود.
آرام و خاموش مانند پل شریدر
اگر طرفدار کارهای این کارگردان باشید متوجه خواهید شد که فیلم The Card Counter هم فیلمی مشابه فضاهای فیلمهای قبلی شریدر است. سبک این کارگردان بیشتر بیانگر تنهایی و سکوت شخصیتهای اصلی است که هر بار در یک فضا در حال زندگی هستند. در فیلم قبلی او که First Reformed نام داشت و در سال 2017 پخش شد ما شاهد یک کشیش تنها در فضای کلیسا هستیم.
در فیلم The Card Counter هم، ما سرباز سابق و قمارباز فعلی را میبینیم که ساعات تنهایی زندگی خود را در بین اتاقهای اجارهای ارزان و کازینو سپری میکند. این تنهایی به قدری در عمق شخصیت ویلیام تیلیچ نفوذ کرده که حتی بعد از ملاقات با لالیندا و با وجود علاقهای که به او پیدا کرده حاضر نیست این ارتباط را شروع کند.
مانند دیگر فیلمهای شریدر ما در این فیلم The Card Counter هم شاهد یک روند آرام و نسبتا کند هستیم که همین ریتم آرام ممکن است بیننده را خسته کند. در عین حال به شخصیت اصلی داستان این فرصت را میدهد تا خود را به خوبی به مخاطبش معرفی کند. در سکانسهایی که ویلیام مشغول نوشتن خاطرات خود بوده و فلاش بکهایی که به زندان ابوغریب زده میشود این موقعیت برای ما فراهم شده تا عمق تاریکی روح این مرد را مشاهده کنیم. علاوه بر این بیننده متوجه میشود ویلیامی که امروز میبیند هیچ شباهتی به مرد 10 سال پیشی که در عراق مشغول شکنجه زندانیان بوده ندارد. انگار دادگاه و اتفاقات بعد از آن از ویلیام انسانی ساکت ساخته که سعی دارد تا خشم خود را فرو خورده نگه دارد.
جبران خطاهای گذشته
بعد از آشنایی ویلیام با کرک (Cirk) و هدف انتقام جویانه او، ما شاهد پیشنهاد عجیب این مرد تنها هستیم. او به کرک این پسر جوان پیشنهاد میدهد تا در ازای همراهی او به کازینوهای مختلف، قرضهای کرک را پرداخت کند. این برخورد از مردی که به نظر میرسد از هر تغییری گریزان است و مصداق بارز آن را در نوع لباس پوشیدن او نیز میبینیم بسیار عجیب است. اما با جلو رفتن داستان بیشتر متوجه دلیل اصلی این تصمیم میشویم. انگار ویلیام با کمک به این پسر قصد دارد خود را از عذاب وجدان گناهان گذشته خلاص کند.
به همین منظور وارد مسابقات جهانی پوکر شده تا بتواند مبلغ مورد نظر را ببرد. در اواخر رقابتها کرک از این روند یکنواخت خسته شده و از طرف دیگر مطمئن شده که ویلیام نه تنها قصد ندارد تا در گرفتن انتقام به او کمک کند بلکه دارد مسیری خلاف جهت را نیز طی میکند. در همین سکانسها، اختلافات این دو نفر آغاز میشود و در نهایت ویلیام به دو شرط اجازه میدهد تا او به زندگی خود بازگردد. آن شرطها در ظاهر بسیار ساده به نظر میرسد اول اینکه کرک به دیدار مادرش برود و بعد اینکه از فکر انتقام آن فرمانده بیرون بیاید. در ازای این شروط، ویلیام هم تمام قرضها و وامهای او به دانشگاه را تسویه میکند.
سوالات بیپاسخ، موسیقی ناهمگون
فیلم The Card Counter با وجود نقدهای مثبت و امتیازات بالایی که در روزهای ابتدایی اکران خود دریافت کرد نقصهای بسیاری نیز دارد. تلاش کارگردان برای شخصیت محور بودن فیلم به خوبی پیش نرفته است. بیننده در حین تماشای فیلم سوالات عجیبی به ذهنش خطور کرده که متاسفانه تا پایان هم پاسخی برای آنها پیدا نمیکند. مانند این سوال که چرا ویلیام چند صد هزار دلار پول نقد را به پسر جوانی داد که هیچ مطمئن نبود از قصد انتقام خود بازگشته باشد. در مقابل فردی مانند کرک را میبینیم که انقدر ناپخته تصمیم میگیرد از یک فرمانده سابق ارتش انتقام بگیرد و در نهایت در همین یک ماموریت نیز شکست بخورد. در صورتی که با پولی که در اختیار داشت میتوانست تجهیزات بهتر و بعضا افراد بهتری را برای این کار در اختیار بگیرد.
از ایرادات شخصیتها در فیلم Card Counter که بگذریم نوبت به موسیقی فیلم است که بیش از هرچیزی توی ذوق مخاطب میزند. موسیقی که با هیچ یک از سکانسها همخوانی نداشته و به شکل کاملا نامطلوبی تا آخرین دقایق فیلم ما را همراهی میکند. علاوه بر این نوع کات خوردن سکانسها آن را بیشتر شبیه به یک فیلم مستند کرده تا یک درام اخلاقی. اما با وجود این نقاط ضعف هنوز هم طرفداران شریدر به این فیلم امتیاز کاملی میدهند.
نتیجه گیری نقد فیلم The Card Counter
به عنوان سخن آخر باید گفت که فیلم The Card Counter فیلمی بوده که برخلاف اسم آن و لوکیشنهایش بیشتر حول تحلیل شخصیت افراد میگردد. شاید با دیدن پوستر فیلم و تیزرها انتظار فیلم هیجانیتری را داشته باشید که بلک جک و مسابقات جز جدایی ناپذیر آن باشد اما باید در کمال ناراحتی بگوییم که انتظار شما هیچگاه پاسخ داده نخواهد شد.
The Review
The Card Counter
کهنه سرباز ارتش بعد از آزادی از زندان تصمیم دارد تا گذشته تاریک خود را پنهان کند. آشنایی با پسری جوان این فرصت طلایی را در اختیار او قرار میدهد.