درست در فاصلهی کمتر از یک سال به عرضهی بازی Tekken 8، بسیاری از طرفداران، داستان این سری پر زد و خورد را با هم مرور میکنند. اتفاقات ریز و درشتی که پای بزرگخاندان میشیما را به داستان باز و بسیاری از دردها و داستانهای ناگفتهی کاراکترها را بازگو کرد و در آخر نشان داد که دنیا محل حیات جاودانهی خیر و شر است و اصلا دنیا با زوج خیر و شر معنا میشود. نه Kazuya و Heihachi بر خیر غالب شدند و نه Jin ،Angel و Jun بر شر.
ما در این قسمت از «آنچه گذشت» و در داستان بازی Tekken، از پاکی Jun Kazama در قامت یک مادر خواهیم گفت، از تشویش درونی جاودانهی Jin Kazama، از Kazumi که روح مادری خود را به شیطان فروخت، از Jinpachi که با شرافت خود جایی در این دنیا ندارد و از Kazuya که با خشم خود اسیر بیرحمی دنیا شد.
(نکته: به دلیل یکپارچگی کامل وقایع مهم داستان، از اتفاقات فرعی و بیتاثیر در روند اصلی داستان چشم پوشی شده است)
داستان بازی از یک دیدار آغاز میشود؛ درست روزی که هیهاچی یک دختر جوان را با نام کازومی را در دوجوی خود میبیند. این دو تمرینات رزمی خود را با یکدیگر آغاز میکنند و خیلی زود، هیهاچی عاشق کازومی میشود. سرانجام این عشق، ازدواج و به دنیا آوردن یک پسر بود که نام پسر را کازویا گذاشتند. با گذشت زمان، عشق میان این دو بیشتر میشد اما اتفاقی افتاد که قابل پیشبینی نبود؛ یک روز، کازومی در حین تمرین با هیهاچی از بین رفت و هیهاچی با پسرش تنها ماندند.
مدتها بعد، هیهاچی مشغول تمیز کردن دوجوی خود بود که بر خلاف تصور، کازومی را زنده میبیند اما نه آنطور که انتظارش را داشت. کازومی در ازای بازگشت به حیات، روح خود را در تسخیر شیطان قرار داده بود و اکنون به دوجو بازگشته تا هیهاچی را نابود کند. در طی یک نبرد خشن و البته غمانگیز، هیهاچی مجبور به کشتن کازومی میشود، آن هم درست در همان جایی که او را دید و عاشق وی شد.
هیهاچی سرگردان و متاثر از این قتل، شروع به اشک ریختن میکند، اما انگار عواطف او در یک لحظه نابود شد؛ وی به یک کار نیمهتمام فکر میکند که باید هر چه زودتر تمامش کند: نابود کردن پسر شیطان یعنی کازویا.
هیهاچی و کازویا روی یک بلندی قرار دارند؛ کازویای پنج ساله، از کشته شدن مادرش به دست پدرش ناراحت و خشمگین است اما هیهاچی میترسد که مبادا کازویا نیز آن نقص ژنتیکی کازومی که منجر به اهریمنی شدنش شده بود را نیز به ارث برده و وی هم آلوده به خون شیطان باشد. او بعد از زدن یک ضربهی محکم به کازویا، او را از بالای صخره به پایین پرتاب میکند تا برای همیشه از شر خون شیطانی در زندگی خود راحت شود. اما این حادثه آغازگر اتفاقات جدیتری در ادامهی داستان بازی Tekken است.
هیهاچی دیگر آن مرد سابق نیست؛ احساسات او دیگر جایی در وجودش ندارند و وی تنها به قدرت و سلطنت بر دنیا فکر میکند. او برای نشستن بر مسند قدرت در کمپانی جهانی میشیما زایباتسو، پدرش جینپاچی میشیما -که انسان شریفی بود و شیطان را در خود مهار ساخته بود- را در زیرزمین دوجو به بند میکشد تا جایش را برای ریاست کمپانی بگیرد. پس از ۴۰ سال درگیری، او با امور مربوط به کمپانی موروثی پدرش دلتنگ مبارزه و رقابت میشود، پس با تکیه بر اعتبار زایباتسو، تورنمنت «پادشاه مشت آهنین» را راه میاندازد و خود به عنوان اولین مبارز وارد مسابقات میشود. مبارزان مطرح دیگری از سراسر دنیا از جمله مارشال لاو، نینا ویلیامز و دیگران نیز وارد این مسابقات میشوند، اما انگار یک میهمان ناخوانده نیز به مسابقات پیوسته است: کازویا!
کازویا نیز همچون مادرش، روح خود را به شیطان فروخت تا دوباره به حیات خود بازگردد و انتقام مادرش را از هیهاچی بگیرد. در نهایت، پس از یک درگیری مهم، او پدرش را شکست میدهد و وی را از بالای صخره به پایین پرتاب میکند. کازویا لبخند زده و خوشحال است که حس خشم و انتقام خود را ارضا کرده است.
کازویا سرمست از پیروزی بزرگی که به دست آورده است، صاحب کمپانی خاندان خود یعنی میشیما زایباتسو میشود. او پس از چند سال، تصمیم میگیرد تا تمام رقبای خود را از جهان حذف کند و سلطنتی بدون رقیب داشته باشد، پس تورنمنت دوم را برگزار میکند و اینبار به جای جایزهی مالی، ریاست بر زایباتسو را جایزهی قهرمانی در رقابتها قرار میدهد. عزیمت تمامی مبارزان به رینگ مسابقات «پادشاه مشت آهنین» آغاز میشود و مثل قبل، یک میهمان ناخوانده قرار است تا سرنوشت اصلی مسابقات را تعیین کند: هیهاچی میشیما! اما نه! اینبار دیگر خبری از ژن شیطانی نیست و انگار هیهاچی با تکیه بر نیروی قوی ذاتی خود از مرگ بازگشته است.
پس از شروع رقابتها، جون (Jun) که برای شرکت در مبارزات حضور پیدا کرده است کازویا را میبیند. او و کازویا به یکدیگر دل میبندند و نتیجهی آن، تولد پسری به نام جین میشود. اما این خوشی این اتفاق زیاد طول نمیکشد چرا که هیهاچی در فینال رقابتها روبروی کازویا قرار میگیرد و بر خلاف انتظارات، پسرش را شکست میدهد. این بار دیگر خبری از صخره نیست؛ هیهاچی با هلیکوپتر کمپانی زایباتسو جسد کازویا را به داخل آتشفشان میاندازد تا او را از هستی ساقط کند. اکنون، هیهاچی دیگر رقیبی ندارد اما باید یادمان باشد که جین پسر کازویا است و احتمال وقوع یک فاجعهی دیگر نیز وجود دارد.
جون کازاما، دوست دارد پسرش را از خون اهریمنی خاندان میشیما دور نگه دارد و او را در قبیلهی خود یعنی «کازاما» تربیت کند.
در فاز بعدی داستان بازی Tekken، هیهاچی میشما پس از تسلط بر تشکیلات زایباتسو، تصمیم میگیرد تا از طریق اتخاذ سیاستهای جدید و تعامل با رهبران دنیا، به جنگها و درگیریهای رخ داده شده پایان دهد و وجههی خود را در جهان مثبت نشان دهد. او نیروی مزدور Tekken Force را تشکیل میدهد تا به سرکوب خشونتها و شورشهای سراسر دنیا بپردازند. وی همچنین به رفاه کشورهای در حال توسعه علاقهمند میشود و تصمیم میگیرد تا با اختراع سیستم کشاورزی جدید به توسعهی تولید محصولات کشاورزی در کشورهای مختلف کمک کند و در کل، شاهد فعالیتهای او برای گرایش جهان به سوی صلح هستیم.
۱۵ سال بعد، Tekken Force به دستور هیهاچی مشغول حفاری یک پایگاه باستان شناسی در آمریکای مرکزی میشوند اما نشانهای از وجود حیات در این نقطه یافت میشود. هیهاچی دستور دستگیری موجود زندهی این نقطه را میدهد اتفاق ناگواری رخ میدهد. هیهاچی پس از قطع ارتباط رادیویی با نیروهایش به صحنه میرود و اجساد خونین سربازانش را میبیند. او متوجه میشود که اوگر (Ogre) خدای مبارزه زنده شده است. برقی در چشما هیهاچی میدرخشد: اوگر بهترین وسیله برای سلطهی همهجانبه بر جهان است.
اتفاقات عجیبی در حال رخ دادن است: انسانهایی که دارای روح قوی هستند، استادان هنرهای رزمی و در کل، رشتههای مبارزهای در حال مفقود شدن هستند. جون کازاما مضطرب میشود؛ او سایهی سنگین یک مهاجم را در زندگی خود و پسرش احساس میکند و میداند که روز مهمی برای سرنوشت خود و پسرش در پیش است. او به جین میگوید که هر اتفاقی که برای وی افتاد باید به نزد هیهاچی، پدربزرگش برود و نزد او باشد.
در نهایت، در یک شب سرد و طوفانی اوگر به خانه جون میرود، جون به پسرش دستور میدهد تا فرار کند اما جین در مقابل اوگر میایستد و مبارزه میکند و در نهایت بیهوش میشود. جین مادرش را از دست داده است، حداقل برای مدت نامعلومی.
جین به توصیهی مادرش به نزد پدربزرگ یعنی هیهاچی میرود و برای گرفتن انتقام مادرش، نزد وی آموزش میبیند. هیهاچی میفهمد که اوگر به دنبال جذب روح مبارزان قدرتمند است، پس طعمهای برای نوهاش میچیند و زنگ تورنمنت سوم پادشاه مشت آهنین را به صدا در میآورد، جین اکنون ۱۹ ساله است.
هیهاچی پیش از آنکه جین را طعمهی مبارزه با اوگر کند، خود دو سال قبل با اوگر جنگیده بود اما نتوانسته بود کاری از پیش ببرد. او تلاش کرد تا نمونههای سم، پوست و خون به جا مانده از اوگر را به آزمایشگاه خود ببرد و ژن شیطانی نهفته در آنها را به ژن انسانی خودش پیوند بزند اما متخصصان به او گفتند که به یک موجود زندهی دیگر که ژن شیطانی دارد نیاز دارند تا بتوانند این اتصال را انجام بدهند. پس دلیل طعمه قرار دادن نوهی خود برای مبارزه با اوگر چنین بود.
جین در نهایت با شکست تمام مبارزان، به فینال رقابتها میرسد و انتقام مادرش را از خدای مبارزه یعنی اوگر میگیرد. اکنون فاز اول نقشهی هیهاچی اجرا شده پس با اسلحه به سراغ او میرود و با شلیک گلولهای، فاز دوم نقشهاش را پیادهسازی میکند. اکنون وقت استفاده از خون شیطانی جین کازاما است. اما جین به فرم شیطانیاش تبدیل میشود و از مکان فرار میکند. هیهاچی تحقیقاتش را دربارهی او آغاز میکند به یک عکس ۲۰ ساله دست مییابد: جسد سوختهای که اندامهایی بالشکل داشت و جای شکافهای رخمی روی بدنش به وفور یافت میشد. او در مییابد که این، تصویر پسرش کازویا است که او را ۲۰ سال پیش به درون آتشفشان انداخته بود. مشکلی به مشکلات هیهاچی اضافه شد؛ او تحقیقات خود را دربارهی جین متوقف میکند و به کاوش دربارهی وضعیت کازویا میپردازد تا اینکه به تشکیلات خاصی با نام G Corporation دست مییابد. این کمپانی روی ایجاد نوع جدیدی از حیات متمرکز شده است و در همین راستا، بقایای جسد کازویا را نیز در آزمایشگاههای تحقیقاتی نبراسکا و نپال نگهداری میشود.
هیهاچی حملهی خود را به تشکیلات آزمایشگاهی G Corporation در نپال آغاز میکند، او تا قبل از احیای کازویا باید این تشکیلات را منحل کند. پیش از حمله، کازویا در تلاش است تا از طریق در اختیار گذاشتن بدن برای متخصصان، آنها را وادار کند تا بدن وی را با شیطان یکی کرده تا او به قدرتهای بینهایت شیطانی دست یابد اما با حملهی مزدوران Tekken Force، متخصصان کشته میشوند و آزمایشگاه غرق در آتش میشود. کازویا خشمگین از بر هم خوردن نقشهاش، مزدوران را قلع و قمع میکند و فرار میکند. هیهاچی از فرار کازویا و جان سالم به در بردن او خشمگین است اما لبخندی بر لبانش نقش میبندد؛ وی به دنبال اجرای نقشهی جدیدی است.
در ادامهی داستان بازی Tekken، تورنمنت چهارم آغاز میشود، جایزهی آن به دست آوردن تشکیلات زایباتسو در صورت شکست هیهاچی است. کازویا نیز در این مسابقات شرکت میکند اما مطمئن است که هیهاچی به همین راحتی دست از سر او بر نمیدارد. جین نیز برای رسیدن به هیهاچی و نابودی او وارد مسابقات میشود. در نهایت، جین در فینال، به پدرش کازویا میرسد اما توسط مزدوران هیهاچی تحت تاثیر مواد روانگردان قرار میگیرد. هیهاچی سعی بر خشمگین کردن او دارد تا بتواند به قدرت شیطانی او برای پیوند ژن شیطانی با ژن خودش برسد. اما جین آنقدر عصبانی و خشمگین میشود که در طی دو نبرد، پدر و پدربزرگش را شکست میدهد و آمادهی کشتن هیهاچی میشود. اما در همان لحظه مادرش، جون کازاما به شکل انتزاعی روبروی او ظاهر میشود. وی از کشتن پدربزرگش صرف نظر و بر خشم خود، غلبه میکند. همان لحظه به فرم شیطانی خود درآمده و با پرواز از معبد یا همان دوجوی هیهاچی دور میشود.
پس از خروج جین از معبد، دستهای از رباتهای JACK به فرمان ریون وارد معبد شده و با کازویا و هیهاچی نبرد شلوغی را آغاز میکنند. در نهایت، کازویا هیهاچی را به دام رباتها میاندازد و خود از معبد فرار میکند. با انفجار عظیمی که توسط رباتها رخ داد، عملا هیهاچی حذف شد و بسیاری این اتفاق را پایانی بر تشکیلات موروثی زایباتسو دانستند. اما، اکنون نوبت هنرنمایی بزرگ خاندان میشیما است: جینپاچی میشیما!
انفجار معبد، باعث شد تا جینپاچی پس از ۴۰ سال زنجیرها را پاره کند و بعد از اسارت رنجآوری که پسرش برای او رقم زد دوباره در راس تشکیلات خود قرار بگیرد. جینپاچی همچنان در حال مبارزه با ژن شیطانی خود است و به دلیل تنفری که از آن دارد میخواهد که آن را در وجودش مهار کند.
در ادامهی داستان بازی Tekken، تورنمنت پنجم در کمال شگفتی آغاز میشود. بسیاری بعد از نابودی هیهاچی انتظار احیای رقابتها را نداشتند، اما بعدها معلوم شد که زنگ مسابقات توسط جینپاچی به صدا درآمده است. پس از مبارزات مختلف، جین و جینپاچی، نوه و جد بزرگ خاندان میشیما در فینال مبارزات با یکدیگر روبرو میشوند. این دو از نسبت نزدیکی که با یکدیگر دارند بیاطلاع هستند و همین موضوع، باعث شد تا مبارزهی این دو بدون هیچ مراعاتی آغاز شود. جین در نهایت با فرم شیطانی خود، جد بزرگ را شکست میدهد و خیلی زود او را به دنیایی که از آن بازگشته بود میفرستد. جین اکنون بر مسند قدرت در مجموعهی میشیما زایباتسو نشسته و افکار عجیبی در سر دارد.
در ششمین بازی از داستان بازی Tekken، جین در کمال تعجب، وارد جنگ با تمام دنیا میشود، او حتی به مستعمرات فضایی تشکیلات زایباتسو نیز اعلان جنگ میدهد تا به هدف نامشخص خود برسد. در همین حال، کازویا در راس کمپانی G Corporation قرار دارد و دنیا، به او و تشکیلاتش به چشم ناجی خود نگاه میکند؛ اما کازویا به دنبال کشتن جین و سرقت ژن شیطانی او برای جلوگیری از تداخل در برنامههای سلطه گرانهاش است. در همین حین، هیهاچی به هوش میآید و پس از یک تورنمنت غیبت، مجدد برای بازپرس گیری تشکیلات خود وارد جنگ قدرت میشود.
در نهایت، مشخص میشود که جین با اعلان جنگ به تمام دنیا به دنبال بیدار کردن موجود افسانهای به نام ازارل بوده است. ازازل -که نام دیگر شیطان است- از احساسات منفی مردم تغذیه میکند و جین، وجود او را دلیل به وجود آمدن درگیریهای مختلف و البته غلبهی ژن شیطانی بر خود میدانسته است. او در نهایت در معبدی باستانی ازازل را نابود میکند و البته خود در این راه، بیهوش و ناپدید میشود.
هیهاچی اکنون تشکیلات زایباتسو را بیرهبر میبیند و به جای جین در راس مجموعه مینشیند. او تنها به نابودی کازویا، آن هم برای همیشه فکر میکند. در این بین، یک مبارز خشن به نام آکوما وارد ماجرا میشود. او به معبد هیهاچی رفته و وارد نبردی سخت با وی میشود. درست همین لحظه رباتهای جک با دستور کازویا به معبد هیهاچی اعزام میشوند. هیهاچی و آکوما پس از نابودی جکها به مبارزهای سخت با یکدیگر میپردازند. یکی از رباتهای جک، صحبتهای آکوما را ضبط و برای کازویا میفرستد. در صحبتهای ضبط شده، آکوما میگوید که او، دوست کازومی -همسر هیهاچی- بوده است و اکنون باید به قول خود وفا کند. کازومی از او قول گرفته تا هیهاچی و البته پسرش کازویا را بکشد. کازویا با شنیدن این حرف، لبخند تلخی میزند و میفهمد که دیگر انتقام مادر در کار نیست، او باید برای نفرت و کینهی خود با هیهاچی بجنگد.
در نهایت، هیهاچی در یک نبرد سخت از آکوما شکست میخورد و در قدم بعدی، آکوما به سراغ کازویا میرود. کازویا پس از چند مرحله درگیری با او، برای پیروزی رو به فرم شیطانیاش میآورد. درست همان لحظه هیهاچی در تشکیلات خود مشغول ضبط تصاویر فرم شیطانی کازویا و نشان دادن آن به دنیا است تا بتواند وجههی قهرمانی او که در داستان بازی ششم شکل گرفته بود را خراب کند. سرانجام، ساختمان محل درگیری این دو با حملهی لیزری هیهاچی با خاک یکسان میشود، اما کازویا جان سالم به در میبرد.
در فاز پایانی داستان بازی Tekken، دنیا غرق در آشوب و جنگ است. پدر و پسر یک بار برای همیشه تصمیم میگیرند تا به این نزاع پایان دهند. این دو بالای یک صخره و در کنار رودخانهی گدازه روبرو هم حاضر میشوند تا کار یکدیگر را بسازند.
نبرد حماسی هیهاچی و کازویا آغاز میشود. هر لحظه، زبانههای آتش گدازه بزرگتر و سوزانتر میشوند. سنگهای صخره مقابل پدر و پسر قرار میگیرند تا حداقل در قتل دیگری خللی ایجاد کنند، گرمای سوزان، از نتیجهی این خشم سوزانتر میشود اما هیچکدام تاثیری بر پایان نفرت هرکدام از دیگری ندارد. لی شائولان، لارس و خبرنگاری که همسر و فرزندش را در جنگ از دست داده با چشمهای خیره به نبرد دو میشیما خیره شدهاند. لباس سنتی پدر در خرابترین شکل خود قرار دارد، کازویا هر چه از ژن شیطانیاش کمک میگیرد به در بسته میخورد اما انگار همان شیطان چیزی به ذهن او انداخت: قلب پدر!
شیطان در تکان دهندهترین صحنهی ممکن، مسئولیت کشتن پدر را به خود کازویا ارجاع داد. کازویا، مشت سنگین خود را بر سینهی پدر کوبید و قلب او را از کار انداخت. شیطانی که در وجود کازویا بود، نشان داد که نه خود بلکه کازویا شیطان اصلی است و اوست که میتواند تصمیم بگیرد. ضربهی محکم کازویا بر قلب پدر، حاصل کار یک انسان بود نه عمل مستقیم شیطان.
در نهایت، کازویا پدر را بغل کرد و به درون رودخانهی گدازه انداخت. شاید او میدانست که قلب پدر، زمانی همهچیز او بود اما از دورانی به بعد دیگر جایی در زندگی و عواطف او نداشت، پس پدر را تحویل گدازهها داد تا خیال خود را برای همیشه راحت کند.
در پایان داستان بازی Tekken، جین کازاما اکنون تحت مراقبت لی شائولان و تشکیلات اوست. وی توان خود را دوباره بازیافته و میخواهد با کازویا بجنگد تا به جنگ قدرت وی برای همیشه پایان دهد، باز هم شیطان برای شکست پدری دیگر، به وسوسهی جین پرداخته است.
آخرین مقالات بازی را از سایت پیاس آرنا بخوانید.