فیلم Sergio یک فیلم درام بیوگرافی به کارگردانی «گریگ بارکر» Craig Parker، با بازی «واگنر مورا» (Wagner Moura) و «آنا دی آرماس» ( Ana Celia de Armas) است که در ژانویه ۲۰۲۰ برای اولین بار اکران شد. فیلم «سرجیو»، روایت یک دیپلمات سازمان ملل با نام واقعی Sergio Vieira de Mell است که به بخشهایی از زندگی شخصی وی، و ماموریتهای ویژهاش برای سازمان ملل در تیمور شرقی (کشوری در آسیا، در نزدیکی اندونزی) و بغداد، پایتخت عراق به همراه داستان رابطهی عاطفیاش با کارولینا میپردازد. این فیلم نخستین نمایش جهانی خود را در جشنواره فیلم ساندنس (Sundance Film Festival) در ۲۸ ژانویه سال ۲۰۲۰ ( ۸ بهمن ۱۳۹۸) داشت. و در ادامه در ۱۷ آوریل ۲۰۲۰ (۲۹ فروردین ۹۹) توسط نتفلیکس منتشر شد. با پی اس آرنا همراه باشید.
داستان فیلم Sergio
این فیلم بر اساس زندگی واقعی شخصیت دیپلماتیک سازمان ملل به نام «سرجیو ویرا دو ملو» ساخته شده است. ساختار فیلم برشهایی از ماموریتهای سرجیو در تیمور شرقی برای به رسمیت شناختن این کشور و بغداد در زمان اشغال آن توسط آمریکا و رابطهی عاطفی سرجیو با معشوقهاش به نام «کارولینا» را شامل میشود. وی به عراق میرود تا برای دستیابی عراق به استقلال و مذاکره در مورد خروج سربازان آمریکایی کمک کند. با دیپلمات امریکایی «پاول برمر» که مخالف روشهای وی با وجود فشارهای آمریکا است مخالفت میکند و علیه آمریکا میجنگد. او حتی اصرار دارد که در اردوگاه پایه سازمان ملل متحد نگهبانان آمریکایی حضور نداشته باشند تا خود را از اشغالگران آمریکایی جدا کند. سرجیو در اثر حمله ترورریستی در اردوگاه پایگاه سازمان ملل در سال ۲۰۰۳ کشته میشود. اما همکار زخمی شده سرجیو، گیل لاشر با وجود قطع عضو هر دو پا زنده میماند و و کارولینا به به کار دادگستری خود در ریو باز میگردد.
تعدد زبانها در فیلم Sergio
واگنرمورا که خود اهل برزیل است و هم چنین آنا دی آرماس، بازیگر اسپانیایی، که در آمریکا زندگی میکند، با زبانهای مختلفی در فیلم صحبت میکنند. تعدد زبانها در این فیلم نکتهای است که تلاش فیلم را برای بازنمایی جزییات به شکل طبیعیتر آن دارد. چرا که به دلیل زندگی سرجیو ویرا دو ملو در کشورهای مختلف و تحصیل در فرانسه، و دیپلماتیک بودن شخصیت او قادر بوده تا به چندین زبان صحبت کند. در این فیلم به زبانهای انگلیسی، پرتغالی، اسپانیایی و فرانسوی صحبت میشود.
واقعه بمبگذاری تروریستی بغداد و کشته شدن «سرجیو ویرا دوملو»
«سرجیو ویرا دی ملو» در ۱۹اوت ۲۰۰۳ (۲۷ مهر ۱۳۸۲) در یک حمله تروریستی بمبگذاری شده در مقر سازمان ملل در هتل کانال بغداد، کشته شد. وی در هنگام این بمبگذاری همچنان نماینده ارشد دبیر کل ملل متحد در هیئت مساعدت سازمان ملل متحد برای عراق بود و به عنوان نماینده ویژه سازمان ملل متحد انجام وظیفه میکرد. «ابومصعب زرقاوی» رهبر سازمان تروریستی القاعده مسئولیت انفجار هتل کانال را برعهده گرفت. «سرجیو ویرا دی ملو» در برخی محافل به عنوان نامزد منصب جانشینی دبیر کل سازمان ملل مورد توجه قرار داشت. مرگ او بر اثر حمله تروریستی و سوقصد صورت گرفت و به دلیل شناخته شدگیاش در زمینه ماموریتهای انساندوستانه برای ارتقای صلح در ژنو سوییس دفن شد. سازمان ملل، ۵ سال بعد از فوت «سرجیو ویرا دوملو»، ۱۹ اوت را که روز کشته شدن سرجیو بود، به عنوان «روز جهانی انسان دوستی» تصویب کرد. و در سال ۲۰۰۳ پس از مرگش جایزه سازمان ملل در زمینه حقوق بشر به او اهدا شد. شخصی که در برزیل متولد شد، در فرانسه درس خواند و در سوییس کار خود را با سازمان ملل شروع کرد. و در ادامه با ماموریتهایی میدانی جهت احقاق حقوق بشر و انسان دوستی در کشورهای بنگلادش، سودان، لبنان، آفریقا و… کارهای بزرگ و شایستهای را انجام داد.
فیلم Sergio چقدر در ژانر بیوگرافی موفق است؟
در انتهای فیلم نوشته میشود که «گیل لاشر» (Brian F.OByrne) در سفر تیمور شرقی با سرجیو همراه نبوده است. دستکاریهایی که در بیوگرافی صورت گرفته است باعث میشود تا فیلم را بخشی از بیوگرافی واقعی و یا الهام گرفته از زندگی شخصی واقعی سرجیو بدانیم. چرا که هیچکدام از وبسایتهای معتبر در مورد فیلم عنوان نکردهاند که این فیلم بر اساس داستانی واقعی ساخته شده است. یا برعکس آن هم چیزی گفته نشده، به شکلی که در ابتدای خیلی از بیوگرافیها نوشته میشود که بخشهایی از فیلم واقعی نیست یا ساخته ذهن خیال پرداز نویسنده است. بر این اساس، با وجودی که ژانر فیلم برای بیننده کاملا مشخص است اما جزییات فیلم شکل مبهمی پیدا میکنند. خصوصا که در آخر فیلم گفته میشود که در بخشی از فیلم دستکاری صورت گرفته و به شکلی غیرمستقیم بیان میکند که ساختار فیلم جز به جز با واقعیت پیش نرفته است. البته رعایت نکردن این مسئله در فیلمهایی مثل The walk باعث جادویی شدن اتفاق و جذابیت بیشتر آن میشود.
نمیتوان گفت فیلم تلاشی برای مستندسازی زندگی سرجیو داشته است. جز اخباری رسمی در مورد مرگ سرجیو و تاریخهایی که ورود سرجیو به عراق، تیمور شرقی و زمان بمبگذاری را نشان میدهد که این اطلاعات را هم میتوان به عنوان اطلاعاتی اولیه و عمومی از زندگی «سرجیو ویرا دو ملو» به شمار آورد، هیچ اطلاعات دقیق دیگری در این بیوگرافی ارائه نشده است. به نظر میرسد که توجه چندانی به زیرساخت اطلاعاتی فیلم نشده است و این نکته تا چه اندازه عامدانه و یا از روی ناپختگی نویسنده و کارگردان بوده، در بافت فیلم مشخص میشود. چرا که این نوع برخورد سطحی فیلمساز با دیگر عناصر فیلم، مانند انتخاب بازیگر، فیلنامه، موسیقی، گریم و… به همین شکل تکرار شده است.
هر چند که ساختار فیلم برشی از زندگی و بخشهایی از فعالیتها و ماموریتهای سرجیو برای نشان دادن شخصیت او است اما نوع روایت این اجازه را نمیدهد تا بشود بافت کلی زندگی و یا خود شخصیت را مورد بررسی قرار داد. در همین نوع ساختاری که برای فیلم انتخاب شده نیز میتوان سطحی بودن و سادهانگارانه پیش بردن فیلم را دریافت. چرا که انتخاب این نوع قالب که تنها برشهایی از زندگی شخصیت را شامل میشود، تنها مربوط به داستانهایی است که شخصیت هیچ اتفاق شاخصی در زندگی نداشته و تنها یک اتفاق شاخص باعث میشود تا فیلم به گونهای ساخته شود که همان اتفاق را بازگویی کند. اما حداقل اطلاعات عمومی در مورد زندگی شخصی دیپلماتیک که این همه ماموریتهای سازمان ملل را به عهده داشته و در کشورهای مختلف زندگی کرده است، به ما چیزی غیر از این را نشان میدهد. حتی با در نظر نگرفتن رابطه با معشوقهاش، واقعیت فعالیتها و ماموریتها در بستر خود آنقدر جذاب و پر از داستان است که بشود به شکل بهتر و هنرمندانهتری با آن برخورد کرد و دربارهاش فیلم ساخت.
میشود کمی ارفاق کرد و بخشهای نادیده گرفته شده از واقعیت را پای سانسورهای سیاسی فیلم گذاشت. اما سانسور وقتی معنا میدهد که در میزان اطلاعاتی که داده میشود برش یا حذفی صورت گرفته باشد. اما زمانی که در این فیلم و یا حتی در فیلمنامه نمیشود اطلاعاتی را پیدا کرد که به عنوان اطلاعات پایهای و اصلی فیلم چیزی خارج از اطلاعات عمومی باشد، نمیتوان این ارفاق را در مورد فیلم داشت. ساختار فیلم آنقدر در شخصیت، وقایع و حتی فیلمسازی دقیق و عمیق نشده تا بتواند بر اساس اتفاقات واقعی و مستندات، بافتی رئال پیدا کند و بیننده را تحت تاثیر قرار بدهد.
فیلمنامه نویسی ضعیف در دیالوگها نمود پیدا میکند. انگار که هیچکدام از این دیالوگها مختص شخصیت سرجیو نباشند. در واقع آن دنیای شخصی سرجیو که نمایش آن از فیلم انتظار میرود نشان داده نمیشود. ملاقات با آیت الله سیستانی، وقایع تیمور شرقی، ملاقات با رییس شورشیان و رییس جمهور اندونری، نشان دادن زندان ابوغریب و انفجاری که در نهایت منجر به مرگ سرجیو میشود تنها تلاشهای فیلم برای ارائه مستنداتی از زندگی واقعی سرجیو است.
به عبارتی انتظار میرود وقتی که بافت یک اثر تاریخی، سیاسی و اجتماعی تا این اندازه شخصی است، حجم اطلاعاتی که به مخاطب منتقل میشود چیزی فراتر دستهای از اطلاعات عمومی باشد. به عبارتی بیوگرافیها به دلیل قدرتی که در مستندنمایی وقایع دارند، گاهی به عنوان اسنادی معتبر در زمینه تحقیقهای تاریخی مورد استفاده قرار میگیرند. فارغ از اهمیت این بعد مسئله، کشف زندگی شخصیتی دیپلماتیک، آن هم تا این اندازه مشهور، باید آن قدر با دقت و حساسیت نمایش داده شود که مخاطب از جز به جز تصاویر آن لذت ببرد.
شخصیت پردازی فیلم Sergio
اگر بخواهیم روایت فیلم را یک بافت یکدست در نظر بگیریم و بالا و پایینهای آن را از نظر کیفی بررسی کنیم، نمیشود گفت این فیلم تلاش داشته تا اندکی از بافت یکنواخت کل فیلم در یک صحنههایی جدا شود. کیفیت روایت یکدست است. جزییات اطلاعات در یک مواردی که اشاره شد دقیق است اما انگار کل روایت در لایهای است که پوسته خود را نمیشکافد. بیننده کماکان منتظر نقاط عطف مختلف است تا او را غافلگیر کند اما تنها نقطه عطف در پایان فیلم با کشته شدن سرجیو اتفاق میافتد. حال اگر بتوانیم سختگیرانه برخورد نکنیم، آشنایی سرجیو با کارولینا را نیز میتوان جز نقاط عطف اثر به شمار آورد.
جزییات خاصی ارائه نميشود تا به واسطهی آن بشود شخصیت سرجیو را شناخت. به عبارتی بیشتر تیپسازی شده است تا شخصیت پردازی و همین مسئله اجازه نمیدهد تا بافت فیلم به کیفیت بالاتری برسد. که اگر این نکته را در مقابل هدف ژانر بیوگرافی که همان شخصیت است بگذاریم، فیلم تا حد زیادی از هدف اصلی خود فاصله دارد.
سرجیو یک دیپلمات انسان دوست است که در جایی از زندگی، یعنی درست سه سال قبل از مرگش، عاشق کارولینا میشود. با وجودی که در مقابل دو فرزندش احساس مسئولیت میکند اما این احساس مسئولیت کمتر از آن است که بخواهد ماندن کنار آنها را انتخاب کند. حس وظیفه و احساس قلبی او به مردم در یک قسمتهایی با نابازیگری واگنر مورا شکلی مصنوعی پیدا میکند. انتخاب بازیگر و نوع گریم کاملا مطابق با نوع شخصیت سرجیوی واقعی نیست. در پایان فیلم که چهره واقعی سرجیو نشان داده میشود، به بیننده نوعی تردید برای باورپذیری فیلمی که دیده است وارد میشود.
این مسئله یکی از دیگر از علتهایی است که اجازه نمیدهد فیلم به ساختی منحصر به فرد و با کیفیتی از بیوگرافی برسد. فیلم با نپرداختن به جزییات در مورد انتخاب بازیگر، گریم، چهره پردازی و عمق شخصیتی سرجیو و اتفاقاتی که برای زندگی وی افتاده است این مسئله را به وجود میآورد. حتی عامل دیگری به نام روحیه قهرمانسازی و نمود پیدا کردن آن در همهی نشانههای فیلم، این ضعف را تشدید میکند. به طور مثال در ابتدای فیلم که یک دیپلمات قرار است در مورد ایجاد انگیزه درونی صحبت کند، یا حلقههایی که هرگز به معشوقه نمیرسد. حتی اگر این اتفاقات تماما واقعی باشند، خوراک فکریای که فیلم به خورد مخاطب میدهد، آن هم با نگاهی که به شخصیت سرجیو دارد، خوراکی تصنعی است و تا حد زیادی باورپذیر نیست. میشود گفت با یک تحقیق اولیه در مورد کارهای رسمی و زندگی خصوصی یک شخصیت میتوان این اطلاعات را به دست آورد که برای فیلمسازی در مورد یک شخصیت کافی نیست.
البته نوع قالب فیلم هم بسیار تاثیر دارد. در مقایسه با درام زندگینامهای همچون فیلم (La vie en rose) که روایت زندگی ادیت پیاف، خواننده فرانسوی زبان که با آن همه جزییپردازی شخصیتی و احساسی و حتی گریم سنگین بازیگر همراه است، نشان داده میشود که این فیلم کاستیهای زیادی دارد و در مقایسه با همژانرهای خود بسیار عقب است.
نقطهی کانونی فیلم Sergio کجاست؟
با این که بیننده میداند نقطه کانونی فیلم شخصیت سرجیو است، اما آنقدر روی شخصیت سرجیو در لایهای مشخص پرداخته نشده که بتوان گفت نقطهی کانونی فیلم با وجود بیوگرافی بودن آن خود سرجیو است. و این مسئله فاصلهی زیادی ایجاد میکند بین هدف ژانر و نوع روایتی که دارد به مخاطب نشان میدهد. یکی از ترکشهای اصلی متمرکز نبودن و سطحی پرداختن به سکانسها و شخصیت سرجیو این است که مخاطب نمیداند تمرکز فیلمساز روی واقعهی بغداد است یا کارهای سرجیو برای به دست آوردن آزادی و استقلال مردم تیمور شرقی، یا این که رابطهی عاطفی او با کارولینا. به عبارتی اگر فیلم را با همین مقیاس روایی بخواهیم جدا کنیم، کلیت طرح فیلم به سه بخش تقسیم میشود: اتفاقات تیمور شرقی، بحبوبهی هرج و مرج عراق، و رابطهی عاطفی سرجیو با کارولینا. نکتهای که در کنار این بخش مطرح میشود این است که سوابق کاری سرجیو به مناطقی چون بوسنی، کامبوج، لبنان و رواندا میرسد. اما به این دلیل که سرجیو در تیمور شرقی با کارولینا آشنا میشود، فیلمساز تیمور شرقی را انتخاب میکند.
اگر بخواهیم با نگاه دیگری بر این مبنایی که گفته شد بخشبندی کنیم میتوانیم بگوییم اساسا روایت فیلم حوادث بغداد، انفجار و مرگ سرجیو، در ضمن رابطهاش با کارولینا است. برای دیپلماتی که این همه زمینه کاری در کشورهای مختلف داشته و در نهایت با بمبگذاری ترور میشود، آنقدر اطلاعات کافی برای ساخت فیلم وجود نداشته و یا کارگردان فیلم به همین جا بسنده کرده و از نشان دادن چیزهای دیگر صرفه نظر کرده است. حذف کردن اطلاعات دیگر در بیوگرافی شخصی به نام سرجیو کشش فیلم را منحصر به دو اتفاق کرده است. که یکی از آنها رابطهی عاطفی است و ممکن است در هر زندگی دیگری وجود داشته باشد و لزوما ارزش ساخت بیوگرافی نداشته باشد. این به معنی مهم نبودن رابطه کارولینا و سرجیو نیست. بلکه به این معناست که آنقدر سطوح بیانی و مفهومی در این اثر به کار گرفته نشده که بتوان با توجه به ژانر کار، آن را جز فیلمهای نسبتا خوب به شمار آورد.
دیگر بخشهای فیلم مختص به حاشیههای اطراف سرجیو است. دوستش گیل، مادرش، دو پسرش و مصاحبهای که در آغاز و پایان فیلم بدون زمینهچینی خاصی قرار میگیرد. به عبارتی اگر شخصیت پردازی عمیقی در کار ملاحظه میشد بیننده دنبال نقطهی کانونی نبود. بلکه نقطه کانونی و حسی، خود شخصیت سرجیو بود که حالا هر چیزی حول محور او به نتیجهای میرسید و جزیی از شخصیت او را برای ما آشکار میکرد، حتی خیلی از اتفاقات نادیده گرفته شدهاند. به طور مثال در فیلم مشخصا نشان داده نمیشود که سرجیو از همسر اولش جدا شده و یا این که همسرش مرده است.
کل فیلم در یک نگاه
همان طور که گفتیم Sergio یک درام بیوگرافی است که به زندگی دیپلماتی مشهور میپردازد. با وجودی که فراوانی وقایع مستند حول شخصیت Sergio Vieira de Mell به گونهای هست که بتوان با دست آزاد از میان آنها انتخاب کرد و به عنوان یک اتفاق شاخص به زندگی و شخصیت سرجیو در فیلم پرداخت اما فیلم تنها مواردی انگشتشمار را با پرداخت ضعیفی نمایش و بسط میدهد. میتوان گفت داستان فیلم تنها به کشته شدن سرجیو و رابطهاش با کارولینا میپردازد. اگر تنها اطلاعاتی عمومی در مورد نحوه ترور سرجیو را در منابع اینترنتی دنبال کنیم متوجه خواهیم شد که فیلم چیزی فراتر از یک اطلاعات عمومی در مورد کشته شدن این شخصیت نیست. تنها جذابیت فیلم رابطهی خصوصی شخصیت با کارولیناست. در آن هم با توجه به نادیده گرفتن جزییات واقعی نمیشود به قالب ارائه آن خیلی اعتماد کرد. جزییات آنقدر در این فیلم نادیده گرفته شدهاند که نشود به روایت فیلم اعتماد کرد. به هر حال بیننده از ژانر بیوگرافی در سینما توقع زیادی دارد. چرا که زندگی مستند و هنرمندی فیلمساز در کنار هم به نمایش گذاشته و سنجیده میشوند. که این فیلم توقع بیننده را تا حد زیادی نادیده گرفته و به شکل کاملا غیرحرفهای زندگی Sergio Vieira de Mell را به تصویر کشیده است.
The Review
Sergio
«سرجیو»، روایت یک دیپلمات سازمان ملل با نام واقعی Sergio Vieira de Mell است که به بخشهایی از زندگی شخصی وی، و ماموریتهای ویژهاش برای سازمان ملل در تیمور شرقی (کشوری در آسیا، در نزدیکی اندونزی) و بغداد، پایتخت عراق به همراه داستان رابطهی عاطفیاش با کارولینا.