ساختن بازی متمرکز بر یک فرقه و گروهی که در تاریخ وجود داشته و مدتها فعال بوده کار راحتی نیست، جدای از اینکه از شما انتظار میرود همه حقایق تاریخی را در بازی خود بگنجانید و چیزی را جا نگذارید، حال شرایط طوری رقم بخورد که بازی شما مورد استقبال قرار بگیرد و به سوددهی فوقالعادهای برسد، از آنجا که بازی در ذات خودش یک بازی تاریخی است که در بازههای زمانی مختلف و حتی مکانها (کشورها) مختلف دنبال میشود، الان باید کاری کنید که استفاده از آن فرقه در مرکز داستان همه بازیهای سری منطقی باشد. یوبیسافت با Assassin’s Creed Origins و Odyssey همین کار را کرد و علاوه بر اینکه هواداران را به آرزویشان رساند (اساسینز کرید در بازیهای زمانی باستان)، تلاش کرد تا مقدمهای روایت کند برای قصه حشاشینهای خودش، نه حشاشینهای حسن صباح. از آنجاکه جدیدترین نسخه سری یعنی اساسینز کرید والهالا وارد بازار شده، در این مطلب میخواهیم مروری کنیم بر داستان دو نسخه قبلی بازی که همه این سه نسخه در کنار یکدیگر حکم پیشزمینه داستانی سری بازی Assassin’s Creed را دارند. در ادامه با پی اس آرنا همراه باشید.
توجه: اگر دو بازی اشاره شده در پاراگراف بالا را تجربه نکردهاید و دوست ندارید داستانشان برایتان لو برود، خواندن ادامه متن به شما توصیه نمیشود.
در Assassin’s Creed Origins ما کنترل شخصیتی به اسم «بایک» (Bayek) را در دست داشتیم که یک «مدجای» در مصر باستان بود (مدجایها کمابیش نقش پلیس را در مصر ایفا میکردند و جر اولین پستهایی بودند که افراد را در نقش نگهبان و وکیل وصی مردم قرار میدادند). بایک بهخودی خود اساسین نبود، ولی همسرش «آیا» (Aya) یک Hidden One بود (صورت اولیه فرقه اساسینها) و کشته شدن پسرشان توسط Order of the Ancients (صورت اولیه فرقه تمپلارها) به بایک انگیزه این را میدهد که مسیری که همسرش رفته را بهصورت جدی دنبال کند و یک به یک سران فرقه Order را سلاخی کند. ناگفته نماند که «آیا» تا آخر بازی نه یک اساسین خوانده میشود و نه یک Hidden One، اما او رویایی در سر دارد تا گروهی را گرد هم جمع کند و با این گروه علیه ستمگرها و مزدورهایشان بجنگد. در مسیر بازی با سزار، کلوپاترا و شخصیتهای تاریخی مهم دیگری آشنا میشویم و با آنها برخورد میکنیم، اما این شخصیتها و ماجراهایشان خیلی ارتباطی با داستان اصلی Origins که برآمده از عنواناش قرار است ریشههای اساسینز کرید را روایت کند، ندارند. در نهایت Aya بهعنوان آغازکننده فرقه اساسینها تحت عنوان The Hidden Ones شناخته میشود و ریشههای داستان بازی اساسینز کرید، بدین شکل روایت میشود؛ پیدایش اولین فرقه اساسینها در مصر باستان، حدود ۵۰ سال قبل از میلاد مسیح.
خوب، فهمیدیم که فرقه اساسینها در دنیای بازی Assassin’s Creed چگونه شکل گرفت، اما هنوز هم سوالهای بیپاسخ متعددی باقی مانده که باید پاسخ داده شوند، سوالهایی که در DLCهای Origins پاسخی برایشان نیافتیم؛ از نحوه شکلگیری اولین فرقه تمپلارها گرفته تا نقش و چرایی وجود ایسوها (Isu – اسطورهها و خدایان خاص دنیای اساسینز کرید که تمدن اولیه را شکل دادند و از انسانها بری توسعه و خلق این تمدن بهعنوان برده استفاده میکردند). پس سوالهای بیجواب چه زمانی قرار است پاسخشان را بیابند؟ معلوم است، در بازی بعدی. بازی بعدی Assassin’s Creed Odyssey است که از نظر پاسخ به انواع سوالها و ابهامها درباره دنیا، قصه و لور سری عنوان بسیار مهمی است، هر چند که بیشتر این اطلاعات (نزدیک ۹۰٪ آنها!) در DLCهای بازی گنجانده شده بود.
ادیسه ما را میبر به ۴۳۰ سال قبل از میلاد مسیح، یکی از دورانهای طلایی تاریخ باستان و دوران طلایی تاریخ کشورهایی مثل یونان و ایران. داستان در یونان روایت میشود و ما کنترل یک خواهر یا برادر (به انتخاب خودمان) با نامهای «کاساندرا» و «الکسیوس» را بهدست میگیریم که زندگی عجیبی داشته و تقریبا تنها، بدون پدر و مادر، بزرگ شده است. به همین دلیل، شخصیت اصلی اساسینز کرید ادیسه در نقش یک جایزهبگیر یا به اصطلاح «مزدور» (Misthios به زبان یونانی) کار میکند تا زندگی خود را تامین کند. گذشته عجیب و نامتعارف کاساندرا/الکسیوس، از پرت شدنشان توسط پدرشان از قله کوه گرفته تا زنده ماندن هر دویشان، آنها را در مسیری قرار میدهد که جدای از تلاش برای پیدا کردن اعضای خانوادهشان، در این مسیر با فرقهای به نام Cult of Kosmos آشنا میشوند که صورت دیگری از فرقه تمپلارها یا Order است که در خفا و پنهانی در همه امورات یونان دست دارند و دخالت میکنند.
چه الکسیوس را انتخاب کنید و چه کاساندرا، شما در جزیرهای کوچک که آنجا بزرگ شدهاید بازی را شروع میکنید. داستان طوری پیش میرود که شما در نقش یک مزدور میبایست «گرگ اسپارتا» را پیدا کنید و این فرمانده پرآوازه اسپارتان کسی نیست جز پدر شما. فردی که برای حفظ شرف و آبروی اسپارتا و اسپارتانها تصمیم گرفت فرزنداناش را فدا کند، اما چرا؟ مگر این دو بچه قرار بود چه بلایی سر اسپارتا بیاورند؟ در ادیسه شما قصه را با همین هدف و همین پرسش پیگیری میکنید و رفتهرفته متوجه میشوید که عامل از هم پاشیدن خانوادهتان و تمام بلاهایی که سرتان آمده هیچکس نیست جز فرقه Cult of Kosmos.
در دنیای اساسینز کرید ادیسه هر چقدر هم شما جنگجویی ماهر و قدرتمند باشید، اما باز هم یک انسان عادی هستید، حال چه چیزی شخصیت اصلی این بازی را خاص میکند؟ سلاحاش که در ابتدا یک نیزه شکسته است. اوایل داستان، شما این نیزه را از مادرتان دریافت میکنید که تحت عنوان نیزه لئونیداس (بله، فرمانده لشکر اسپارتها در نبرد ترموپیل با ایران پدربزرگ شماست!) به شما داده میشود. مادرتان و بیشتر افراد مهمی که در طول قصه آنها سروکار دارید به شما از افسانهای بودن و قدرتمند بودن این نیزه میگویند، اما مگر لئونیداس هم یک انسان عادی نبود؟ پس چهطور این نیزه میتواند مال او بوده باشد؟ اینجاست که کمکم اسطوره و افسانه وارد داستان میشوند و رفتهرفته تا برداشتن راز نیزه، راز و علت وجود اساطیر در دنیای اساسینز کرید هم فاش میشود.
بله، همانطور که در زیر تصویر بالا خواندید، فیثاغورس هم در دنیای AC Odyssey حضور دارد و نقش پررنگی در داستان بازی اساسینز کرید دارد. در واقع، پدر واقعی شما یکی از مشهورترین ریاضیدانهای تاریخ است، یعنی فیثاغورس! با پیشروی در داستان اصلی بازی شما متوجه میشوید که پدر واقعیتان گرگ اسپارتا نبوده و کارزار برای پیدا کردن پدر واقعیتان شروع میشود. شواهد و مدارک را دنبال میکنید و به اعماق زمین کشیده میشوید، جایی که گویا دروازه ورودی به شهر افسانهای آتلانتیس است و نگهبان این دروازه کیست؟ پدر واقعی شما! اما پدرتان چهطور این همه مدت زنده مانده و چهطور نگهبان دروازههای آتلانتیس شده؟ با نگه داشتن Staff of Hermes. عصای هرمس هر فردی را که آن را در دست بگیرد جاودان میکند، اما این عصاست که میزبان خود را انتخاب میکند و هر کسی قدرت و لیاقت نگه داشتناش را ندارد. در واقع با نگه داشتن این عصا، مسئولیت بسیار بزرگی به نگهدارندهاش محول میشود. اما عصای یک خدای یونانی چه ربطی به لور و قصه اساسینز کرید دارد؟ در ادیسه بهصورت رسمی اعلام میشود که اساطیر و خدایانی که آنها را میشناسیم و در تاریخ و فرهنگ هر کشوری وجود دارند، در دنیای اساسینز کرید Isu هستند؛ افرادی که در تمدن اولیه و عدن (Eden) زندگی میکردند. Staff of Hermes هم یکی از هزاران اشیای عدن (Pieces of Eden) است که در دنیای AC نقش کلیدی و مهمی دارند. این اشیا در شکل و شمایل متفاوتی به کسی که کنترل آنها را بهدست بگیرد قدرت میدهند؛ حال این قدرت ممکن است قدرت فیزیکی باشد، یا ممکن است دانش و پاسخ به تمامی رازهای جهان هستی باشد.
فیثاغورس در نهایت عصای هرمس را به شما میدهد و شما را به نگهدارنده عصا تبدیل میکند، کسی که میبایست همیشه از این عصا و اسرار دنیای ایسوها محافظت کند و نگذارد دست هر کسی به آنها برسد، تا زمانی که یک نگهدارنده لایق دیگر پیدا شود. تا همین یک جمله پیش را شما با محتوا و داستان بازی اصلی تجربه میکردید، باقی داستان که در ادامه به آنها میپردازیم در DLCهای اساسینز کرید ادیسه روایت شد.
همانطور که گفتیم، تمدن اولیه، اسطورهها، اشیای افسانهای و غیره همگی در دنیا و لور اساسینز کرید به ایسوها مرتبط هستند و این یعنی شخصیتهایی مثل Juno و Alethia که جز ایسوهای بیشتر شناختهشده هستند نیز بهنوعی جز خدایان بهحساب میآیند. اما قبل از اینکه بیشتر درباره آنها حرف بزنیم، میبایست مرور کوتاهی کنیم بر خط داستانی Legacy of the First Blade که اولین DLC بازی بود. در این DLC ما بالاخره بعد از مدتها شاهد روایت قصه اولین اساسین در دنیای بازی یعنی داریوش هستیم، کسی که اولین خنجر مخفی یا Hidden Blade را ساخته است. اولین اساسین قصه چهطور ساختن یک خنجر مخفی به ذهناش رسید؟ او که یکی از فرماندههای ایران در زمان خشایارشا اول بود، با دیگر همکاراناش گروهی را تشکیل میدهند تا خشایارشا را به قتل برسانند، زیرا او یک ظالم بوده که توسط Order of the Ancients حمایت میشده (!!). بعد از کشته شدن خشایارشا، پسرش اردشیر اول شاه ایران شد و از ترس اینکه او هم توسط Order کنترل شود، داریوش برای قتل او نیز برنامهریزی کرده بود که توسط یکی از همکاراناش یعنی Amorges متوقف میشود. در نهایت مشخص میشود که Amorges خودش یکی از رهبران Order بوده و داریوش با پسرش نیما از ایران فرار میکنند و در مسیری پرتلاطم به یونان میرسند.
در ادامه داستان Legacy of the First Blade شما به داریوش کمک میکنید تا اعضای Order که وارد یونان شدهاند را سلاخی کند. در همین مسیر اتفاقات زیادی میافتد و شما عاشق پسر/دختر داریوش میشوید (اگر کاساندرا بودید نیما پسر میبود و اگر الکسیوس، نیما دختر!) و حاصل این عشق پسری به نام الپیدیوس میشود. در نهایت برای حفظ جان الپیدیوس، داریوش با او راهی مصر میشود و در آخر این خط داستانی، نشان داده میشود که در نسلهای بعدی شجرهنامه داریوش و نوهاش به Aya ختم میشود؛ کسی که اولین فرقه اساسینها را تشکیل داد.
حالا که پاسخ بیشتر سوالها را میدانیم، فقط یک سری سوال و ابهام درباره ایسوها مانده که باید به آنها جامه عمل پوشاند، ابهامهایی فراتر از تصور! در دومین DLC اساسینز کرید ادیسه، آن هم در قسمت سوماش و آخر خط داستانی، مشخص میشود که آتلانتیس چرا غرق شده و Juno چرا در بازیهای قبلی اینقدر از انسانها متنفر بوده و میخواهد سر به تنمان نباشد.
DLC دوم ادیسه تحت عنوان سرنوشت آتلانتیس (Fate of Atlantis) منتشر شد که شما را به دنیای اساطیر و افسانههای یونانی میبرد. از بهشت (Elysium) گرفته تا جهنم هیدیس (Underworld) و در نهایت آتلانتیس. شما با کمک Alethia که گویا تنها ایسوی دوستدار بشر است وارد این دنیاها میشوید و در واقع در یک شبیهسازی (از طریق انیموس که وارد یونان باستان شدهاید)، وارد شبیهسازی دیگری میشوید که دنیای اساطیر یونان است. در Elysium و Underworld رخداد داستانی مهم و خاصی نداریم و صرفا شما با شخصیتهایی که در یونان باستان از دست دادهاید دیدار میکنید و پایان قصه آنها را تجربه میکنید. در نهایت، شما وارد آتلانتیس میشوید، آرمانشهری که در اساسینز کرید پوسایدن، خدای دریا و اسبها، فرمانروای آن است. پوسایدن که شاهد تصمیمات و کارهای شما در دو دنیای قبلی بوده، تصمیم میگیرد شما را در نقش Dikastes، قاضی و وکیل وصی ساکنان آتلانتیس، قرار دهد. با اینکه همه چیز در ظاهر در این آرمانشهر سر جای خودش است و مشکلی وجود ندارد، اما در باطن آتنلانتیس در حال فروپاشی است. از اختلاف میلن پسران پوسایدن و طمعشان برای تصاحب فرمانروایی گرفته، تا تنش بین ایسوها و انسانهای ساکن این شهر به دلایل مختلف.
شما رفتهرفته با جستجو برای پیدا کردن ریشه مشکلات و جستجو در آتلانتیس، متوجه میشوید که ریشه همه این اتفاقات به Juno و همسرش Aita میرسد. این دو بهصورت پنهانی و بدون اجازه پوسایدن در اعماق آتلانتیس در حال آزمایش روی انسانها هستند. با دیدن نتیجه آزمایشهایشان میفهمیم اساطیری مثل سایکلاپس و موجودات اساطیری دیگر همگی نتیجه آزمایش اشیای عدن روی انسانها هستند که آتش این کار از زیر سر زوج Juno و Aita بلند میشود. این دو جز سردمداران ایسوهایی هستند که باور دارند انسان نژاد و نوع کمتر و پایینتری از آنهاست و باید بردهشان باشد. در نهایت، پوسایدن و شما در نقش الکسیوس یا کاساندرا با این دو مبارزه میکنید و پس از شکست دادنشان، پوسایدن دستور میدهد که آنها را زندانی کنند و از شما میخواهد که در نقش قاضی آتلانتیس، تصمیم بگیرید که روز پایان دادن به زندگی این شهر و ایسوها رسیده است یا خیر. آتنلانتیس میبایست با تمامی اسرار و تکنولوژیهایش دفن شود تا دست کسی به آنها نرسد. صدای شیپور روز موعود به گوش میرسد و آتنلانتیس به آخرین لحظههای عمرش میرسد. همه انسانها از این آرمانشهر فرار میکنند و ایسوها میمانند و اسرار دنیایشان.
در این مقاله سعی کردیم خلاصهای از مهمترین اتفاقات داستان بازی اساسینز کرید طی دو نسخه گذشته را تقدیم حضورتان کنیم. از آنجا که اوریجینز در کنار ادیسه و والهالا سهگانه مقدمه سری خوانده میشوند، ما در این مقاله به آنچه در داستان این بازیها گذشت پرداختیم و همانطور که خواندید، اطلاعاتی که در ادیسه گنجانده شده بود و لور سری را بسط داد، کاری بود که شاید میبایست در هر سه بازی انجام شود نه فقط در یک بازی. در نهایت باید ببینیم که والهالا چگونه مهر پایان را بر این سهگانه میزند و در نهایت به دو سوال باقیمانده دیگر چگونه پاسخ میدهد: ۱) در زمان حال در داستان اساسینز کرید ایسوها کجا هستند و چهکار میکنند؟ ۲) Juno چهطور از آتنلانتیس و زندان فرار کرد؟
به نظر شما پاسخ سوالهای بالا چه هستند؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید و منتظر خواندن نقد Assassin’s Creed Valhalla در پی اس آرنا باشید.
خب تا اون جایی که من متوجه شدم والهالا جواب سوال اول رو به وضوح داد
که در سرزمینی به نام آزگارد منتظر شدند تا روز رگناروک
حلالت باشه خیلی خوب و مفید بود دمت گرم