فیلم «پاپ» دومین ساختهی کارگردان بوشهری «احسان عبدیپور» پس از «تنهای تنهای تنها» است. این فیلم در سی و یکمین جشنواره فجر بسیار مورد استقبال تماشاگران و منتقدان قرار گرفت و به نقل از تعدادی از سینماگران پیدا بود که نمایش این فیلم نوید ظهور فیلمسازی خوشقریحه را میداد. در سال ۱۳۹۲ «احسان عبدیپور» فیلم پاپ را ساخت تا روانهی جشنواره کند که به دیوار ممیزی خورد و توقیف شد. پنج سال بعد در گروه هنر و تجربه اکران بسیار محدود داشت که البته تفاوت چندانی با توقیف نداشت و حالا بعد از هفت سال این فیلم راهی شبکه نمایش خانگی و پلتفرمهای آنلاین شده است. بهتماممعنا این فیلم آنطور که بایدوشاید در سینمای ایران دیده نشده است. این فیلم علاوه بر جذابیت ساخت و سه داستان هم محورش، مشق خوبی برای سینماگرانی است که تازه دوربین دست گرفتهاند. توقیف و سانسور اگر آن سالها این بلا را سر این فیلم نمیآورد، حالا ما شاهد فیلمهای بیشتری از این کارگردان بودیم یا حداقل بعد از دیدهشدن با تاثیری که روی سلیقهی مخاطبان سینما و فیلمسازان میگذاشت حالا عصر بهتری را در سینما سراغ داشتیم. با نقد فیلم پاپ همراه پی اس آرنا باشید.
داستان فیلم پاپ
فیلم «پاپ» روایت یک خانوادهی بوشهری و دختر دانشجویی است که با آنها زندگی میکند و در سه اپیزود به نامهای سه کشور مختلف- مکزیک، انگلیس و ایتالیا- روایت میشود. هر اپیزود بر داستان یک کاراکتر متمرکز است. اپیزود اول داستان دختر دانشجویی است که همدانشگاهی و معشوقهاش در یک درگیری بر سر اعتراض به غذای دانشگاه از طرف حراست دستگیر و به ضربه شلاق محکوم میشود. دختر در پی راهی برای آزاد کردن اوست تا او را به رقابت ربوکاپ در مکزیک برساند. در اپیزود دوم داستان فیلم مصادف با انتخاب پاپ جدید در واتیکان است. اگر پاپ بعدی سیاه باشد زندگی یک خانواده سیاهپوست در بوشهر کلی تغییر میکند. در اپیزود سوم اگر پسر همان خانواده بتواند ۱۳ مایل شنا کند میتواند وقتی قاچاقی به فرانسه رسید کانال مانش را رد کند و به عشقش در منچستر برسد.
فرم اپیزودیک اثر
اولین سوالی که همیشه در مورد فیلمهای داستانی اپیزودیک مطرح میشود این است که این فرم چه ضرورتی برای داستان دارد؟ به عبارتی لزوم استفاده از چنین فرم چه چیزی است؟ انتخاب فرم روایت یک داستان همیشه با نویسنده و کارگردان اثر است. حتی اگر فرم فیلم یا تکنیکهای فرمیای که استفاده میشود در جهت فیلم نباشند، باز هم نمیشود خردهای به فیلمساز گرفت. فیلم «پاپ» به سه پارت مجزا از یک تکهی خیلی بزرگ تشکیل شده است که عمق آن وسعت جهانی دارد. هر تکهای از دنیا، بوشهر یا ایتالیا، فرقی نمیکند که جهانها و مرزها چقدر آدمها را دستهبندی میکنند اما همیشه این قصههای انسانی است که در آدمها تکرار میشود. یک نفر در بوشهر دلش پر میکشد برای اینکه یک سیاه پاپ بشود و کلید واتیکان را دستش بگیرد. یک نفر هم در نیجریه یا آفریقا در همان لحظه همین احساس را دارد. جغرافیای احساسی آدمها پر از تکههای اینچنینی است که بدون نخ ارتباط نیستند. کمااینکه در بین سه اپیزود خطوط ارتباطی وجود دارند. شخصیتها در سه اپیزود دیده و تکرار میشوند. دنبالهی بعضی اتفاقات اپیزود دوم در اپیزود سوم به سکانس بعدش میرسد. اتمسفر فضا و شخصیتهای فرعی و بومی بوشهر، موسیقی و قصهی ناتمام عشق در بشریت چیزهایی هستند که این سه اپیزود که بهظاهر سه داستان مستقل از هم هستند را در یک دایره قرار میدهد. اشارههای بصری و حتی تکرار بعضی سکانسها آنقدر درست و جای خود است که پازل را به ترتیب در ذهن آدمها کنار هم میگذارد. بوشهر در این فیلم نام یک لوکیشن یا یک شهر نیست که داستان آن جا بگذرد. بوشهر و گرمایش و موسیقیاش و عرقی که روی لباس آدمهای فیلم جا میگذارد اتمسفر خود فیلم است. این داستان نمیتوانست هیچ جای دیگری اتفاق افتاده باشد. البته شاید این نکته در مورد اپیزود اول خیلی صدق نکند. اما در اپیزود دو و بعد سه این قضیه پررنگتر است. فرم روایی در داستان فیلم، جایی که کارگردان بیشترین تاکید را بر روی فیلم دارد – قصهپردازی – و شیوهی روایت با قطرهچکانی اطلاعات – که جذابیت کشف را بالا میبرد – و برگشتن و تکمیل کردن هر جای خالی که در ذهن مخاطب وجود دارد، عنصر سینمایی و قدرتمندی را در فیلم نمایش میدهد. به عبارتی قصهی آدمهای داستان، شکلی که قصه روایت میشود، اتمسفری که داستان در بستر آن شکل میگیرد، مهمترین مولفههای این فیلم هستند.
از طرفی خیلیها معتقدند که دو اشکال اساسی در فیلم وجود دارد: اول این که ماجرای دکتر زنان رفتن هستی به چه چیزی ختم میشود؟ آیا بیننده باید منتظر خبر حامله شدن هستی وسط فیلم باشد که اتفاقا بار دراماتیک اتفاق را بیشتر میکند. باتوجهبه اینکه عکس سفر حج آنها در فیلم نشان داده میشود، توجیه سانسوری هم برای آن طراحی شده است. دومین مسئله اینکه شخصیت فرجو باتوجهبه سطح قشر و طبقهی اجتماعیای که در آن قرار دارد باورپذیر نیست.
دربارهی اشکال اپیزود یک میتوان از گفتهی «احسان عبدیپور» در نشست خبری پاپ استفاده کرد. به نقل از خود ایشان بعد از توقیف فیلم، ۱۷ مورد ممیزی ایراد شد و سکانسهایی از فیلم حذف میشود. بهخصوص اپیزود یک که «سلاخی» و همین حذفیات باعث قطع شدن یک سری ارتباطات در فیلم میشود. در خصوص اشکال دوم بد نیست به شخصیت فرجو نگاهی بیندازیم. بومی سیاهپوست بوشهر که یک نوازندهی دورهگرد ساکسیفون است. پاتوقش کتابفروشی دوستش و حرفهایش از جنس حرف آدمهایی است که روزی آرزوی آرتیست شدن داشتهاند. وقتی از رابطهی ترانه با پسری که عاشقش شده مطلع میشود تنها واکنش جدی به او، نگاههای سر سفره است که این برخورد یک بومی با این اتفاق نیست. البته نه به این معنی که فرهنگ عشیره در همهجا یکسان است. اما مناطق بومی فرهنگ خاص خود و آدمهای خاص خود را دارند. آدمهایی که خانواده، رسم و رسوم و سنت برای آنها بر هر چیزی اولویت دارد. اما باتوجهبه شناسنامهای که «احسان عبدیپور» برای فرجو ارایه میدهد این اتفاقات و آگاهی در مورد انتخاب یک سیاه نیجریهای بهعنوان پاپ و حساسیت وی باتوجهبه مسئله ترانه و مسائل ابدی ازلی سیاهپوستها، شخصیت فرجو توجیهپذیر و قابلدرک است. شخصیت بهخوبی پردازش شده و بازیگر آن بسیار باورپذیر این نقش را بازی کرده است.

مقیاس جهانی اتفاقات
جهان شمول شدن یک درد در دل یک بومیِ بوشهر و نخ ارتباطی آن با مهمترین پدیدهی مذهبی جهان، هر بینندهای را تحت تاثیر قرار میدهد. نام اپیزودهای فیلم – مکزیک، ایتالیا، انگلیس- نیز در راستای جهانشمولی اتفاقات است. «عشق» جهانیترین اتفاق انسانی است که در هر کشوری، با هر شخصیتی و در هر سن و سالی اتفاق میافتد. چه هستی باشد، چه توماج و چه ترانه. همه به نوعی و با هر شکل منحصر به خودشان دارند برای چیزی به نام عشق به هر دری میزنند. و عجیبتر و قشنگتر این که عشق برای تینوی کم سنوسال هم قابل درک است. برای فرجو قابل درک است که چرا ترانه هستی را به جای خودش سر قرار میفرستد. جغرافیای اتفاقات انسانی برای این فیلم دستمایهی جدی و لایه معنایی اثر است. چیزی که حتی در داستانهای عبدیپور با آن به شکل درگیرکنندهای مواجه میشویم.
فضایی که در اثر ساخته میشود.
با وجود یک شادی، شدت غم بیشتر احساس میشود. غم سه شخصیت در سه اپیزود هر بار در مقایسه با یک هلهله قرار میگیرد. این کنتراست به شدت فضای اثر را تحریک میکند. فضای شاد موسیقی بوشهر، موسیقی جاز، ساکسیفون و هلهله کشیدن زنهای بوشهری فضای شادی را میسازند که در آن غم «هستی»، «توماج» و «ترانه» شبیه سه ستاره در پهنای تاریک آسمان شب وفادارانه میدرخشند.
لحن فضا و شخصیتها نیز باعث فضاسازی در داستان میشود. وقتی داستان در بوم اتفاق بیفتد، همه چیز حول عناصر بومی میچرخد. البته کادرهایی که در طی فیلم نمایش داده میشوند با ترکیببندیهای مستحکم و منسجم که در عین زیرمتنای معنایی، به لحاظ بصری دیدنی هستند. اولین پلان فیلم با باز شدن درِ زندان شروع میشود و فشردگی حجم خانوادههایی که برای ملاقاتی زندانیهایشان آمدهاند، یا ماجرای گل بزرگی که از راهرو در خانهی رد نمیشود و توماج آن را از پایین ایوان دست دوست هستی میدهد.
در پایان
فیلم «پاپ» فیلمی تجربهگرا، منحصر بهفرد و کمنظیر است که آن سالها توسط یک کارگردان فیلم اولی ساخته میشود. فیلمی که پس از هزینههای شخصی، توقیف و سانسور و سلاخی در سینمای مستقل بر فراز ایستاده است. فضای اثرهای «احسان عبدیپور» جهان قصههایی است که نه تنها ایرانیها بلکه خیل زیادی از مردم جهان میتوانند آن را درک کنند. این فیلم علاوه بر ساختار منسجم و ویژهاش، به لحاظ زیرساختهای معنایی اثری درخور است. همچنین تداعیگر روحیهی بخشی از بومی است که سرخوشانه با هر غمی دست و پنجه نرم میکنند. امید این است که این فیلم آنطور که باید دیده شود، به کرسی بحث و نظر نشانده شود و آن طور که شایستگی دارد از آن تقدیر شود. هرچند که برای این حرفها تقریبا هفت سالی به عقب برگشتن لازم است اما این اثر خوب و تماشایی در سینما، عمر زیادی خواهد داشت.
The Review
فیلم پاپ
«پاپ» ساختهی «احسان عبدیپور» فیلمی در ژانر درام است که این روزها به صورت آنلاین در حال اکران است. این فیلم دومین ساختهی این کارگردان و فیلمی تحربهگراست که سایه توقیف و سانسور سالها اکران عمومی آن را به تعویق انداخت. با این حال این فیلم به نوبهی خود فیلمی موفق و تجربهای منحصر به فرد در سینماست.