در روزی آفتابی در میان دشتی سرسبز، پروانهای بدون نگرانی روی درختی نشسته است. ناگهان درخت تکانی میخورد و پروانه شروع به پرواز میکند. در همین زمان کیلومترها دورتر دختری دبیرستانی با ماشین تصادف میکند و به کلی فلج میشود. آیا این دو اتفاق به هم مربوطند؟ آیا اگر پروانه روی درخت میماند این اتفاق نمیافتاد؟ یا همهی اینها و تئوری “اثر پروانهای” تنها زاییدهی تخیل انسان است و هر اتفاقی که بیافتد از پیش مقدر شده است؟
بیش از پنجاه سال از ظهور اثر پروانهای در دنیای علمی و تخیلی انسانها میگذرد. در هزارهی جدید فیلمهایی که پیرامون این پدیده ساخته شد موجب شد تا برای عموم مردم حالتی ملموس تر پیدا کند. اما در دنیای بازیهای ویدیویی کمتر آثاری بودند که به این موضوع بپردازند تا این که کمپانی خوش ذوق Dontnod تصمیم گرفت پس از پرداختن به حافظه و دستکاری آن سراغ این موضوع برود. Life is Strange را میتوان از برترین عناوین قسمتی با تمرکز کامل بر داستان دانست که در هنگام عرضه به لطف داستان و شخصیتهای جذاب و استفادهی مناسب از عنصر کنترل زمان توانست بدرخشد و نظر تعداد زیادی از مخاطبان را به خود جلب کند. حال پس از دو سال سازندگان تصمیم گرفتهاند تا به سراغ محبوبترین شخصیت قسمت قبل، کلوئی روند و پیش زمینهی داستانی او را قبل از بازگشت مکس و اتفاقات قسمت نخست روایت کنند.
با کلوئی پرایس (Chloe Price) شانزده ساله آشنا شوید! بدون موهای آبی و خیلی از ویژگیهای دیگری که در بازی اصلی دیدیم. تغییر و تبدیل شخصیت کلوئی به فردی که در قسمت اول مشاهده کردیم از مسائلی است که بیشک برای مخاطبان به خصوص طرفداران سرسخت قسمت قبل جذاب خواهد بود. اگر هنوز داستان قسمت قبل را به یاد داشته باشید، حتما ریچل امبر(Rachel Amber) خاطرتان هست. دوست صمیمی و فقید کلوئی که اشارات متعددی به او میشد. رابطهی خاص کلوئی و ریچل و تاثیری که بر کلوئی میگذارد از کلیدیترین ویژگیهای داستان این قسمت است.
حتما برایتان سوال پیش آمده که با تغییر شخصیت اصلی به کلوئی و حذف مکس، چه بر سر مکانیزم کنترل زمان میآید؟ مطابق منطق این مکانیزم در این قسمت وجود ندارد. واقعیت این است که سازندگان تصمیم گرفته بودند تا مطابق با شخصیت کلوئی قدرت دیگری برای او طراحی کنند اما در نهایت تصمیم بر آن شد تا به کلی این ویژگیها از بازی حذف شوند و در عوض تمرکز بازی بر روایت داستان قویتر و درام خالصتری باشد. تنها یک ویژگی Backtalk در بازی وجود دارد که به کمک آن میتوان از زیر گفتگوهای دشوار و موقعیتهای خطرناک شانه خالی کرد که البته همیشه هم به نفع کلوئی نیست.
بازی همانند قسمت قبل همچنان از سیستم دیالوگها درختی استفاده میکند و هر تصمیم کوچک و بزرگی که میگیرید بر دنیای اطراف و رابطه کلوئی با افراد مختلف تاثیر دارد. از نا امیدکنندهترین ویژگیهای قسمت قبل محدود بودن پایان بازی به تنها دو انتخاب کلی بود که تمام انتخابهای مخاطب در طول بازی را نادیده میگرفت و به نوعی اهمیت انتخابها و گفتگوهای پرتعداد بازی را کم میکرد.
یکی از اخبار نگرانکنندهی پیرامون بازی، تغییر صداپیشهی کلوئی است. خانم Ashley Burch که در قسمت قبل صدا گذاری او را بر عهده داشت به علت اعتصاب این روزهای هالیوود تنها به عنوان نویسنده حضور دارد و جای خود را به بازیگر موشن کپچر کلویی در قسمت قبل، Rhinna DeVries داده است. هر چند از نمایشهای بازی میتوان این طور برداشت کرد که صداپیشهی جدید کار خود را به خوبی انجام داده و دست کم موجب بیگانگی طرفداران کلوئی قسمت قبل نشده است.
خوشبختانه یا بدبختانه رخ دادن اتفاقات بازی پیش از نسخهی نخست موجب نشده که شاهد پایانهای چندگانه نباشیم. هر چندطبق گفتهی سازندگان این پایانها طوری طراحی شده اند که به داستان قسمت اول صدمهای نزنند و موجب ناهماهنگی داستانهای دو بازی نشوند.
شاید نگران کنندهترین موضوع Before the Storm، عدم دخالت Dontnod در بازی و سپردن بازی به طور کامل به استودیوی ناشناختهی Deck Nine باشد. این استودیوی آمریکایی که در گذشته با نام Idol Minds فعالیت میکرده، هیچ عنوان چشمگیری در کارنامهی کاری ۲۰ سالهی خود ندارد! در نسل قبل هم تنها دو ریمستر ساده و یک بازی سادهی دانلودی داشتهاند. با این حال نمایشها و اطلاعات منتشر شده از بازی دست کم نوید عنوانی در خور قسمت اول را میدهند.
عامل دیگری که علاوه بر حذف کنترل زمان موجب تمایز Before the Stormاز قسمت قبل میشود تفاوت عظیم شخصیتی کلوئی با مکس است. اگر مکس یک نوجوان آرام باشد، کلوئی دقیقا در نقطهی مقابل او است و شخصیتی طغیانگر و ناسازگار دارد. از طرفی چون همچین شخصیتی از کلوئی را در عنوان اصلی مشاهده کردیم و با توجه به سپردن کنترل او به مخاطب، هر گونه تناقض و اشتباهی در طراحی شخصیت و روایت داستان کلوئی و رابطهاش با ریچل میتواند به کلی به داستان بازی اصلی صدمه بزند. در دموی منتشر شده از بازی، کلوئی دزدی میکند و دعوا میکند و خلاصه هر کاری که از چنین شخصیتی انتظار داریم انجام میدهد. بنابراین کسانی از درام نوجوانانهی قسمت قبل لذت بردند، بیشتر از هر کس دیگری از داستان Before the Storm لذت خواهند برد.
شاید مکس در بازی حضور نداشته باشد، اما این به این معنی نیست که حضورش در بازی حس نشود. رویدادهای بازی بعد از رفتن او از Arcadia Bay(شهر کوچکی که محل وقوع داستان سری است) و سه سال قبل از بازگشتش در قسمت نخست اتفاق میافتند. همچون مکس که هر اتفاقی در بازی میافتاد را در دفترچه یادداشت موجود در بازی مینوشت و در اکثر آنها ردپایی از دوستی و حسش نسبت به کلوئی حس میشد، اکنون با کلوئی نیز وضع مشابهی را شاهد هستیم. با این تفاوت که حس خشم او نسبت به مکس با حس علاقه و دوستیش آمیخته شده و جای احساس گناهی را که مکس از ترک شهر و صمیمیترین دوستش داشت را گرفته است.
در نهایت Before the Storm کار فوقالعاده سختی را در پیش رو دارد. چرا که عنوان اصلی بدون هیچ هایپی توانست هم نظر منتقدان و هم نظر مخاطبان را به خود جلب کند و به عنوان اثری ماندگار خود را تثبیت کند. حال آن که انتظارات از این پیش زمینه و همچنین قسمت دوم که با تاریخ انتشاری نامعلوم توسط خالق اصلی سری در حال ساخت بسیار زیاد است. اولین قسمت Before the Storm اواخر این ماه منتشر میشود و میتوان دید که آیا Deck Nine از وظیفهی سنگینی که بر عهده دارد بر خواهد آمد یا خیر.