محمدرضا جوادی یگانه، معاون اجتماعی و فرهنگی شهردار تهران، در ابلاغیهای به بخشهای مختلف شهرداری اعلام کرد: «از حاجی فیروز سیاه استفاده نکنید. نژاد پرستانه است.» در این متن علاوه بر بررسی اخبار این چند روز ابتدایی ۱۴۰۰ قصد داریم نگاهی داشته باشیم به تاریخچهی شخصیت حاجی فیروز در نمایش سنتی ایران. با پی اس ارنا همراه باشید.
حذف شخصیت حاجی فیروز با صورت سیاه در کارناوالهای نوروزی
فارغ از این که این خبر تا چه اندازه بحث داغ این روزها بوده است، این حذفیات واقعا چه دلیلی میتواند داشته باشد؟ آیا این بحث نژاد پرستی برای کشوری چون ایران که مانند آمریکا چند ملیتی نیست، جای صحبت دارد؟ مشخصا دستور چیست؟ آیا حاجی فیروز بیاید در خیابان اما سفید کننده به صورتش بزند یا این که کلا به خیابان نیاید و یک شخصیت دیگر برای کارناوالها و مراسمهای نوروزی طراحی شود و از اساس نمایش سنتی ایران دگرگون شود؟ در نهایت این که آیا حاجی فیروز برای همیشه از برنامههای نوروزی حذف میشود؟ آن هم شخصیتی که تا این اندازه در نمایش سنتی ایران ریشه دارد.
حاجی فیروز کیست؟
حاجی فیروز یک چهرهی افسانهای در فولکلور ایران است که در نخستین روزهای هر سال در کنار عمو نوروز به شهرها میآید تا آمدن نوروز را به مردم نوید دهد. توصیف حاجی فیروز به این شکل است: مردی لاغر اندام با چهرهای سیاه، با کلاه دوکی، گیوههای نوک تیز و لباس سرخ که دایره زنگی و تمبک به دست دارد و به رقص و شیرینکاری و آواز در خیابانها میپردازد.
ترانههای حاجی فیروز ترانههایی هستند که در نمایشهای تخت حوضی مثل سیاه یا مبارک بسیار شنیده شدهاند. ترانههایی مثل «ارباب خودم سرتو بالا کن»، «حاجی فیروزه، سالی یه روزه» و «بشکن بشکنه، بشکن» گاها شخصیت حاجی فیروز را به فرهنگ بینالنهرین نسبت میدهند. حتی برخی آن را به زمان عقبتری یعنی عهد بابل نسبت میدهند.
مهرداد بهار، پژوهشگر ایرانی حاجی فیروز را وابسته به جشنهای سیاوش دانسته است. به گفتهی مهرداد بهار گمان میرود که این چهره برگرفته از یکی از اسطورههای تموز -خدای کشاورزی و چارپایان- در بینالنهرین باستان باشد. چهرهی سیاه شدهی حاجی فیروز گویای بازگشت او از سرزمین مردگان است و لباس سرخ او نشان از خون سیاوش دارد. وی همچنین گفته است که واژهی سیاوش میتواند به معنی مرد سیاه یا سیاهرخ باشد.
در تعاریف دیگری از پژوهشگران و باستان شناسان آمده است که شوهر خدای تموز، در نیمی از سال با لباس سرخ و با نواختن دایره زنگی، دنبک و نیلبک به دنیای زیر زمین میرفته تا همسر خود را بازگرداند و این سرگذشت، خود گویای آغاز دوبارهی باروری زمین است. همچنین این شخصیت در فرهنگهای متفاوت مصداقهای زیادی دارد. به طور مثال در فرهنگ هند شخصیتی به نام «پیتر سیاه» که معادل حاجی فیروز یا همان صورت سیاه و لباس قرمز است وجود دارد.
در فرهنگ هند نیز «پیتر سیاه» را فردی سیاهپوست توصیف کردهاند، چراکه اصالتا به موروهای اسپانیایی نسبت داده میشود. بازیگرانی که نقش پیتر سیاه را بازی میکنند معمولا صورت خود را سیاه میکنند، ماتیک قرمز میزنند و لباسهایی رنگین به سبک دورهی رنسان میپوشند که عموما مایهی قرمز دارند.
واکنش هنرمندان نمایش و تئاتر به حذف حاجی فیروز
در این بین بسیاری از هنرمندان در حیطه نمایش و تئاتر واکنشهایی به حذف حاجی فیروز نشان دادند:
علی نصیریان: «سیاهی حاجی فیروز ربطی به نژاد پرستی ندارد.»
علی نصیریان، بازیگر، کارگردان و نویسندهی پیشکسوت تئاتر، در واکنش به ابلاغیهی معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران مبنی بر برداشتهای نژاد پرستانه از چهرهی سیاه حاجی فیروز تاکید کرد:
سیاهی حاجی فیروز ربطی به نژاد پرستی ندارد. برایم قابل باور نیست که از چهرهی سیاه حاجی فیروز برداشتهای نژاد پرستانه بشود و این موضوع یک سوتفاهم است. چهره سیاه حاجی فیروز ربطی به نژاد ندارد و برگرفته از نمایشهای سنتی ایران است. حاجی فیروز و عمو نوروز مژدهی بهار، عوض شدن فصل و سال جدید را میدهند. شخصیتهای مبارک و سیاه در خیمه شب بازی و تخت حوضی سنتی ما نیز از شخصیتهای اصلی هستند.
عمو نوروز، مبارک و سیاه، دلقکهای معروف نمایشهای سنتی ایران هستند. همانطور که در هنرهای نمایشی کشورهای دیگر هم دلقک وجود دارد. کار این دلقکها ساخت لحظات طنز است. شخصیتهای نمایشهای سنتی ما نگاه نژاد پرستانه ندارند و ما در این نمایشها کاری به نژاد سیاه و سفید نداریم. اساس کار حاجی فیروز و عمو نوروز به سنتهای نمایشی ایران برمیگردد و بشارت دهندهی فصل نو و بهار نو هستند.
اینها گفتههای علی نصیریان است. کسی که حدودا چهل سال قبل در نمایشی قبل از انقلاب، شخصیت سیاه را در یک تلهتئاتر به کارگردانی و نویسندگی خود بازی کرده است.
حسین کیانی: «حاجیفیروز سالهاست که مرده است.»
حسین کیانی، استاد دانشگاه، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر در واکنش به خبر حذف شخصیت حاجی فیروز نوشت:
هر چقدر هم برخی از دوستداران فرهنگ نمایشی ایران از این سو و آن سو مدرک و پژوهش و استدلال بیاورند و ریشههای این شخصیت را به اسطورهی سیاوش و تمدنهای کهن فلات ایران برسانند که از نظر دانش اسطورهشناسی هم اشتباه نیست، اما جامعهی ما مدتهاست که این شخصیت حاجی فیروز و دیگر شخصیتهای کهنالگویی نمایشی ایران را از دایره فرهنگ تماشاگان خود بیرون رانده و فرهنگ داشتن اسطورههای نمایشی و آیینی و به عبارتی «دارایی فرهنگ آیینی-نمایشی» خود را از دست داده است.
برای همین سالهاست که حاجی فیروز دیگر شادیآوری و پیامآوری نوروز و بهار را با لباس سرخ خود نمیکند. و نمون و نمایش آیین بازگشت از دنیای مردگان با چهرهی سیاه نیست. بلکه موجود مفلوک و بیاستعداد و غمزده و گرفتاری است که شب عید برای لقمهای نان بدون این که از ویژگیهای کاری که میکند کمترین آگاهی را داشته باشد، بیاستعدادی خود را به رخ میکشد. نهادهایی هم مثل معاونتهای عریض و طویل شهرداری تهران کوچکترین اطلاعی از ویژگیهای این شخصیت نداشته و ندارند. و صرفا جهت خوش طعم کردن آش درهم جوش و بیهویتی که مثلا با مراسم نوروزیشان ساختهاند این موجود مفلوک و محتاج را به بیگاری گرفتهاند.
بنابراین نه جای گله و شکایتی دارد این که دیگر نمیخواهند از او استفاده کنند و نه جای به میان کشیدن پژوهشها و استدلالهای فرهنگی است. حاجی فیروز سالهاست که مرده است و چیزی از استخوانهای او هم باقی نمانده است. همهی شخصیتها و اسطورههای آیینی و نمایشی فرهنگ ایران زمین چنین شدهاند. پس بیخود با این جنجالها روح آنها را دچار عذاب بیشتر از این نکنیم و این بیفرهنگی و بیآیینی و بیهنری روزگارمان را بیش از این به رخ خودمان نکشیم.
بهرام بیضایی: « سپیدی و سیاهی صورت نشانهی بازگشت ارواح و اینها بود.»
در چند روز آخر سال یعنی پایان اسفند چند روزی هست که در افکار و باورهای قدیمی ایرانی گفته میشد که فراهنه یا ارواح گذشتگان برمیگردند. عملا این ارواح گذشتگان به صورت دو شخصیت، یکی با صورت سفید و یکی با صورت سیاه بین مردم دیده میشدند. برای حاجی فیروز که در واقع دورهگرد است، چیزی که اهمیت دارد مژدهی سال نو دادن است. مژدهی نو شدن جهان و از سر گرفتن زندگی و رستاخیز. چیزی که تصادفا با موضوع مرگ و فکر قدیمی ایرانی مربوط است. یعنی رستاخیز و نوزایی جهان.
بهرام بیضایی اشاره دارد:
سپیدی و سیاهی صورت نشانهی بازگشت ارواح و اینها بود. چون شبیه مردم معمولی که نمیتوانستند باشند. برای همین صورتشان را سیاه یا سفید میکردند زیرا سادهترین شکل تغییر صورت است. فقط شکل شادآورش در واقع بازمانده و ما میبینیم ولی معنایش فراموش شده است. استفاده از شخصیتهای سیاه در مراسمهای عروسی نوعی نمود حضور در همان مراسم باروری است. چهار شخصیت سیاه در نمایش سنتی ایران از اسطورهی کهن باروری میآیند که عروسی نمودار این اسطوره است.
حاجی فیروز حذف نشده است
واقعیت این است که حتی اگر حاجی فیروزهای این روزهای نوروز از خیابانها حذف شوند، صرفا یک سری عروسک از میدانها و خیابانها پاک شدهاند و یک عده هم بینان. واقعیت این است که تغییر شگرفی ایجاد نشده است. چیزی وجود نداشته که بخواهد حذف شود. نه فرهنگ درستی برای برپا کردن آیین و نه فهم درستی نسبت به تماشای آن آیین میان مردم.
این میان یک سری خبرسازیها و جنجالها به پاشده که همچون اخبار دیگر هم سر مردم را گرم نگه میدارد و هم اسباب کار رسانههای خبری را فراهم میکند. نکتهی غمانگیز داستان این است که حتی اگر ده سال از این میان بگذرد و حاجی فیروز به خیابان نیاید هیچ تغییری در فرهنگ فعلی این مردم ما در این روزگار حالِ حاضر پدید نمیآید. با این حساب بماند مطالعهی اساطیر ایران و کهن الگوهای میان رودان و عهد بابل.