شرکت id Software با ساختن عناوینی چون دوم و ولفنشتاین تحول شگفتی در سبک شوتر اول شخص ایجاد کردند و اصلا آغاز کننده این سبک هم خودشان بودند. آنها با بازی Wolfenstein 3D اولین بازی شوتر سه بعدی و اول شخص را خلق کردند و سپس با بازی Doom سبکی که خلق کردند را به تکامل رساندند. همین امر باعث شد که بازیهای زیادی از این عنوان موفق الگو بگیرند، عناوینی چون Dusk، Duke Nukem 3D، Quake و بسیاری بازیهای دیگر. حال اما نوبت به بازی Hellbound رسیده تا چیزی حدود 20 سال بعد، حال و هوای بازی Doom را زنده کند، یک شوتر دهه نَوَدی به طرفداران این بازی ارایه دهد و از اشاره کردن به این نکته هم ابایی ندارد. حال باید ببینیم که تیم سازنده بازی تا چه حد موفق به انجام این کار شده است. با نقد بازی Hellbound همراه پی اس آرنا باشید.
وقتی صحبت از یک بازی شوتر اول شخص آن هم در سبک و سیاق عنوانی چون Doom میشود، داستان شاید آخرین چیزی باشد که برای طرفدار این بازی اهمیت داشته باشد. البته که مدیوم بازیهای ویدیویی از دهه 90 تاکنون تغییرات بسیاری را به خود دیده و کم کم با انتشار عناوینی چون سیستم شاک، بایوشاک، هف لایف، پورتال، رد دد ریدمپشن 2 و بازیهای دیگر کمی جدیتر شده است. المان داستان در این بازیها اگر اصلیترین جز آنها نباشد، بعد از گیم پلی مهمترین جز این بازیها است. حتی خود بازی Doom Eternal هم کمی داستان را جدیتر گرفت و یک خط داستانی قابل قبول را به مخاطبان ارایه داد. با این حال، بازی Hellbound همانطور که در شعارش گفته است، قصد دارد یک بازی شوتر دهه نَوَدی را به مخاطبان ارایه دهد و به همین دلیل هم داستان بازی در دو پاراگراف خلاصه میشود.
نام شخصیت اصلی بازی Hellgore است، آخرین بازمانده از نژاد خود. انسانها به او زندگی دوبارهای بخشیدهاند تا شیاطین جهنم را که به زمین حمله کردهاند، نابود کند؛ در واقع او سلاح انسانها برای کشتن شیاطین است. حال Hellgore باید به سیاره خودش یعنی جهنم بازگردد، شیطانها را نابود کند و دروازه ورود آنها به زمین را ببندد. اما در این وسط چه چیزی عاید او میشود؟ انتقام! مثل این که شیاطین همنوعان او را کشتهاند و او حالا به دنبال انتقام گرفتن از این موجودات زشت و کریه است. داستان بازی به همین یک پاراگراف خلاصه میشود. در واقع مشخص است که داستان برای سازندگان هیچ اهمیتی نداشته، فقط از آن به عنوان یک پوسته برای ارایه گیم پلی به مخاطب استفاده شده است و غایت دیگری در آن نهفته نیست.

این که سازندگان قصد داشتهاند که یک بازی در سبک شوترهای دهه 90 بسازند، بهانه مناسبی برای نپرداختن به داستان نیست. به هرحال این بازی در سال 2020 منتشر شده است و باید از استانداردهای صنعت در این دوره و دهه پیروی کند. در طول بازی تقریبا هیچ دیالوگی نمیشنوید، تنها راوی بازی متنهایی است که در اول هر مرحله میخوانید و جملهای که در اول مرحله از زبان Hellgore میشونید. آنها حتی به خود زحمت ندادهاند که یک بستر داستانی (Lore) مناسب برای بازی خلق کنند، خودشان هم نمیدانند که چطور Hellgore به موجودی که الان کنترلاش در دست ماست، تبدیل شد. آنها میتوانستند با اضافه کردن یک راوی به بازی کمی از جایی که در آن قدم میزنیم و دشمنانی که میکشیم اطلاعاتی ارایه یا حتی در جای جایِ نقشه بازی چند متن برای اطلاعات بیشتر قرار دهند. در کل نمیتوان درباره داستان بازی Hellbound صحبت کرد، زیرا در واقع داستانی وجود ندارد، آن چند خط اطلاعاتی که میخوانیم تنها بهانه و انگیزهای دست و پا شکسته هستند که بازیکن برای طی کردن مراحل بازی به آنها اتکا کند.
گفتیم که داستان بازی فقط یک پوستهای است برای گیم پلی آن. در واقع گیم پلی مهمترین و شاید تنها بخش مورد توجه بازی Hellbound است. سازندگان تمام تمرکز خود را روی ساختن یک بازی سرعتی و نفسگیر گذاشتهاند که تا حدودی با کمک موسیقی متالِ بازی موفق شدهاند. مشخصا در یک بازی شوتر اول شخص، مهمترین بخش آن گان پلی بازی است، اگر گان پلی خوب پیادهسازی نشده باشد، هیچ چیز دیگری اهمیت ندارد. حال چگونه میفهمیم که گان پلی یک بازی خوب است یا خیر؟ وظیفه گان پلی یک بازی، انتقال حس شلیک کردن آن اسلحه به مخاطب است. برای این کار بازیساز ابزارهایی مانند صدای اسلحه، انیمیشن و شکل و شمایل اسلحه در دست دارد. اگر از این ابزارها درست استفاده شود، گیمر احساس رضایت خوشآیندی از شلیک کردن آن اسحله و تکهتکه کردن دشمنان با آن دارد، اما در غیر این صورت بازی ویژگی اصلی و در نتیجه هیجان خود را از دست میدهد.

وقتی که شما بازی Hellbound را شروع میکنید، اولین اسلحهای که در دست میگیرید یک نوع DMR است که ممکن است ایدهی اشتباهی از گان پلی بازی به شما بدهد. این اسلحه یک تفنگ دوربرد است که نه صدای درستی دارد، نه انیمیشن و شکل و شمایل خفنی و نه حس درستی. خوشبختانه مدت زمان زیادی نمیگذرد که با یار و یاور وفادار خود، شاتگان قدرتمند بازی آشنا میشوید. این سلاح با این که در زمینه طراحی خیلی خوش نمیدرخشد اما وقتی که ماشه آن را میکشید؛ از صدای بلندی که ایجاد میکند تا تکه تکه شدن دشمن و پاشیدن خوناش به در و دیوار، کار خود را در القا کردن حس درست در دست گرفتن یک شاتگان را به خوبی انجام میدهد. به همین دلیل احتمالا در بیشتر اوقات بازی از همین سلاح استفاده خوهید کرد، زیرا هم قدرتمند است، هم حس خوبی را منتقل میکند و هم گان پلی بازی را زیر سوال نمیبرد. از طرف دیگر مهمات همیشه برای اسلحه شما در محیط وجود دارد، چه با کشتن دشمنان، چه با گشتن در محیط. در کل گان پلی بازی قطعا به عنوانی چون Doom نمیرسد، زیرا آنها هم سالها تجربه دارند و هم تیم بسیار بزرگتری. اما برای طی کردن 5-6 ساعت گیم پلی بازی تجربه نسبتا خوبی را ایجاد میکند و کافی است. تنوع سلاحها در طول این 5-6 ساعت بد نیست و بازی به شما 5 اسحله متفاوت در بازههای زمانی متفاوت عرضه میکند تا تنوع گیم پلیاش را حفظ کند. دشمنان بازی هم با این که متنوع نیستند، اما تنوع کم آنها برای این مدت زمان کوتاه خیلی مشکلی ایجاد نمیکند.
بازی Doom، چه نسخه کلاسیک و چه نسخه 2016، یک بازی سخت محسوب میشد و بازی Hellbound هم از این قضیه مستثنا نیست. با این که بازی به شما چند درجه سختی پیشنهاد میکند، احتمالا گزینه Noob را انتخاب نخواهید کرد یا به سراغ نرمال میروید یا Old School. بازی در واقع در این زمینه حتی بالانس بهتری نسبت به بازی Doom 2016 ایجاد میکند. درجه سختی نرمال آن تا حدودی سخت است و همیشه احتمالا چشیدن طعم مرگ در آن وجود دارد. اما در درجه سختی Old School با این که بسیار چالش برانگیز است، اما حرفی برای گفتن دربرابر درجه سختیهای بالای بازی Doom چون Nightmare ندارد. با این حال اگر شما بازی را روی درجه نرمال تجربه کنید، احساس تکراری و آسان بودن بیش از حد نخواهید داشت و این یکی از نکات مثبت بازی است. یک درجه سختی دیگر هم وجود دارد که در ابتدا قفل است و باید بازی را یک بار به پایان برسانید تا باز شود. این کار کمی تکرارپذیری بازی را بالا میبرد و برای افرادی که خواستار چالش بیشتر هستند، مناسب است. یک مورد دیگر که پس از اتمام بازی در دسترس قرار میگیرد، مد Survival بازی است. این مد همانطور که از نامش پیداست، شما را در مراحل بازی قرار میدهد تا ببیند چقدر میتوانید در مقابل موجهای بیپایان دشمنان مقاومت کنید. سپس رکورد شما را در Leaderboard بازی ثبت میکند. شما امتیاز افراد دیگر را در این قسمت میبینید و باید سعی کنید تا مدت زمان بیشتری در مقابل دشمنان دوام بیاورید. این مد برای افرادی که از تجربه این بازی لذت میبرند، موقعیت مناسبی است تا خود را به چالش بکشند.

سخت شدن بازی هم تنها به آسیب رساندن بیشتر دشمنان خلاصه میشود، نه تعداد آنها تغییر میکند و نه باهوشتر میشوند. البته کلا دشمنان بازی باهوش نیستند و هوش مصنوعی بازی بسیار ساده است. دشمنان مکان شما را در هر زمانی میدانند و عین یک زامبی به دنبال شما میدوند. همین کمی مبارزه با آنها را ساده میکند. اما با توجه به این که با یک بازی مستقل طرف هستیم، انتظار خیلی زیادی از یک هوش مصنوعی فوقالعاده هم نداریم، همین که بازی باگ خاصی در این زمینه ندارد کافی است.
یکی از نکات مثبت بازیهای Doom، لول دیزاین آن و ظاهر کردن هوشمندانه دشمنان است. در واقع جادوی اصلی چالش برانگیز بودن بازی دوم در ظاهر کردن دشمنان در درستترین زمان ممکن است، این چیزی است که تیم سازنده باید روی آن وقت زیادی بگذارد و شده با آزمون و خطا، یک لول کمنقص ایجاد کند. پخش کردن مهمات، آیتمهای بازیابی سلامت و طراحی محیط هم جزو نکات اصلی لول دیزاین یک بازی شوتر اول شخص هستند که بازی Hellbound در همه این موارد بسیار معمولی عمل میکند، نه شما را به شگفتی وا میدارد و نه محیطهای فاجعهواری خلق میکند. یک موردی که برای من آزار دهنده بود، مجازات شدن در صورت برداشتن آیتمهای سلامتی یا تیر در بازی بود. شما اگر بهسراغ یک آیتم سلامتی بروید به امید این که خون از دست رفته خود را جبران کنید، بازی بلافاصله چند دشمن را در پشت سر شما احضار میکند، انگار که برای برداشتن این آیتمها مجازات شدهاید. آخر اگر این آیتمها برای جبران خسارت هستند، دیگر چرا بازی سعی در وارد کردن خسارت بیشتر دارد؟ این موضوع با هدف برداشتن این آیتمها سنخیت ندارد و یکی از نکات منفی بازی است.
به همین دلیل در برخی محیطها مبارزه با دشمنان کمی سخت میشود، زیرا زمانهایی وجود دارد که شما در یک گوشه گیر میافتید، دشمنان همگی با هم به سمتتان حجوم میآورند، راه خروجتان را میبندند و شما هم هیچ کاری نمیتوانید انجام دهید، نه پریدن جواب میدهد و نه دویدن!
یکی دیگر از مشکلات جدی لول دیزاین بازی Hellbound طراحی پازلهای آن است. پازلهای بازی به فشردن چند دکمه، بالا و پایین رفتن سکوها و پیدا کردن کلیدهای بازی برای باز کردن درها خلاصه میشود. حال مشکل این پازل کجاست؟ وقتی که شما یک دکمهای را فشار میدهید، اگر تغییرات اعمال شده در نتیجه فشردن دکمه جلوی چشمتان نباشد و نبینیدش، باید نتیجه را حدس بزنید. همین باعث سردرگمی در محیطهای بازی و گشتن چندین و چندباره آن محیط کوچک برای پیدا کردن راه خود میشود. سازندگان میتوانستند با نشان دادن یک میانپرده کوتاه و ساده برای نتیجه فشردن دکمهها تمام این سردرگمیها را از بین ببرند. آخر این بازی حتی یک نشانگر هدف هم ندارد تا آدم ببینید به کدام سمت باید برود و غیبت این مورد در سال 2020 اصلا قابل قبول نیست، حتی اگر بازی قصد احیای تجربه یک بازی شوتر در دهه 90 را داشته باشد. روش درست یک اقتباس، پیشرفت دادن آن تجربه است نه کپی یا حتی پسرفت آن.
جلوههای دیداری بازی Hellbound با این که خارقالعاده نیستند، اما قابل قبولاند. بافتها کمی تار هستند، طراحی محیطها و دشمنان تکراری و کم جزئیات است، اسلحههای بازی هم جذابیتی که باید داشته باشند را ندارند. اما در طرف دیگر منفجر شدن دشمنان بسیار رضایت بخش است و آن خشونتی که از این بازی انتظار دارید را بریتان رقم میزند، همین مورد شاید برای طی کردن محیط تکراری بازی کافی باشد تا به همراه موسیقی متال بازی فقط به دنبال له کردن دشمنان باشید و لذت ببرید. صحبت از موسیقی شد، قطعههای بازی با این که متنوع نیستند و اکثرا شبیه به هم نوشته شدهاند اما آن هیجانی که برای یک بازی شوتر سریع نیاز دارید را فراهم میکنند و همین کافی است. فقط کاش این موسیقی فقط در حین مبارزات پخش میشد و از اول مرحله تا آخر آن یک قطعه موسیقی پشت سر هم پخش نمیشد. به هر حال قسمتهای پلتفرمینگ و حل پازلهای بازی همانطور که برای استراحت از گیم پلی سریع بازی طراحی شدهاند، برای تزریق کمی آرامش هم طراحی شدهاند، آرامشی که به دلیل پخش بی وقفه موسیقی آن از شما سلب شده است. همینطور بازی Doom بهصورت هوشمندانه از زمان پخش این موسیقی استفاده میکند. زیرا وقتی که موسیقی بازی پخش میشود، میدانید که با موجی از دشمنان طرفاید.
بازی Hellbound یک کپی ناقص اما خوش آب و رنگتر از بازی کلاسیک Doom است که با جلوههای دیداری مدرن و موسیقی مناسباش، تجربهای معمولی از یک بازی شوتر اول شخص سرعتی را خلق میکند. عنوانی که تجربه کردن آن ضروری نیست، اما اگر عاشق بازیهای FPS کلاسیک هستید و فقط به دنبال محیطهای جدید برای تکه تکه کردن دشمنان میگردید، بازی Hellbound میتواند یک تجربه لذت بخش اما کوتاه برای شما باشد.
کد نقد این بازی از طرف سازندگان برای سایت پی اس آرنا ارسال شده است.
خلاصهای انگلیسی از نقد بازی Hellbound:
Hellbound is a mediocre FPS shooter that is obsessed with creating a 90’s shooter experience, and it succeeded at that, but won’t try to improve that experience. It could be so much better if it had decent story and gameplay elements like Objective Pointer. It is a classic shooter that will satisfy gore and Doom-like shooter lovers for a short time.
The Review
بازی Hellbound
بازی Hellbound سعی در ارایه یک تجربه شوتر کلاسیک و دهه نودی دارد و در این کار هم تا حدودی موفق میشود. اما در همان سالهای دهه 90 مانده است و سعی بر ارتقای آن تجربه نداشته است. بسیاری از استانداردهای بازیهای امروزی در آن رعایت نشده، اما در کل برای عاشقان بازیهای شوتر اول شخص کلاسیک، تجربهای کوتاه اما رضایتبخش است.
PROS
- بازی ریتم تند خود را اکثر اوقات حفظ میکند
- موسیقی بازی به انتقال هیجان آن کمک بهسزایی میکند
- خشونت رضایتبخش بازی
- وجود زاویه دوربین در وسط صفحه، درست مانند بازی کلاسیک Doom
CONS
- لول دیزاین معمولی
- پازلها برخی اوقات شما را سردرگم میکنند
- بازی داستانی پیش پا افتاده دارد و هیچ بستر داستانی هم برایش نوشته نشده است