داستان بازی Demons Souls همانند سایر بازیهای سولزبورن، بازیکن را در دنیایی رو به زوال رها میکند تا توان خود را، در جهانی سرد و رو به پایان، با گیمپلی دشوار آزمایش کند. در جهان Demon`s Souls شیاطین بشریت را تهدید میکنند. این شیاطین انسانها را شکار کرده و روحشان را میگیرند. هر کس که روح خود را از دست بدهد، عقل خود را نیز از دست میدهد. دیوانهها به غیر حمله میکنند و هرج و مرج حاکم میشود. این ماموریت بر عهده قهرمان داستان بازی Demon`s Souls است تا سرونوشت جهان را تعیین کند. شکارچی شیاطینی که میتواند از جهان محافظت، یا آنرا نابود کند.
همه چیز از هنر روح آغاز شد
هنرهای روح، نام سیستم جادوی داستان بازی Demon`s Souls است. با روح درون هر انسان، توانایی استفاده از هنرهای روح به وجود آمد. این شکل از جادو بسیار قدرتمند بود و بسیاری را به طمع برای کسب قدرت بیشتر وا داشت. با اینحال، این قدرت بزرگ، بلایی عظیم نیز به بار آورد. هنرهای روح که موجب قدرتمند شدن انسانها شده بود، آنها را به زانو در آورد، چرا که منجر به بیداری موجودی شیطانی و بسیار کهن به نام قدیمی (The Old One) از خواب ابدیاش شد.
اولین بلا
هنگامی که انسانها در داستان بازی Demon`s Souls خلق شدند، به آنها روح عطا شد و به این ترتیب، قدرت ادراک پیدا کردند. با اینحال همزمان با خلقت انسانها، شیطانی تشنه به روح آنها نیز خلق شده بود. این شیطان را Old One نامیدند.
در ابتدای خلقت Old One را به خوابی عمیق فرو بردند. او که همواره به دنبال فرصتی برای حمله به جهان بود، با استفاده انسانها از ارواحشان برای جادو، بیدار شد. این شیطان مخوف مهی غلیظ به همراه خود آورد که جهان را بلعید. او که به روح تشنه بود، با خود شیاطینی قدرتمند آورده بود تا برایاش روح جمعآوری کنند.
قدرتمندان (The Monumentals) گروهی بودند که بر جادوی مبتنی بر ارواح (هنرهای ارواح) مسلط شدند. این جادوگران، آنقدر قدرتمند بودند که ناظران، کنترل کنندهها و اربابان دنیا شدند. این گروه، میل سیری ناپذیری به کسب قدرت داشتند. آنها میخواستند درباره هنرهای ارواح بیشتر بدانند، و طمع قدرتشان در آخر منجر به بیدار شدن Old One شد. بیداری Old One و به آشوب کشیده شدن جهان به دست شیاطین در داستان بازی Demon`s Souls را اولین بلا نامیدند.
هنگامی که خشم Old One مهار شد، گروه The Monumentals با اتصال روح خود به مکانی به نام نکسس (Nexus)، زندگیشان را صرف محافظت از این منطقه کرده تا مطمئن شوند Old One هیچگاه بیدار نخواهد شد. پس از آن استفاده از هنرهای روح ممنوع شد.
ظهور دوباره پادشاهی Boletaria پس از اولین بلا
از سرزمینهایی که پس از اولین بلا توانست دوباره روی پاهای خود بایستد، پادشاهی بولتاریا (Boletaria) بود. حاکم این سرزمین، پادشاه النت (King Allant)، فرمانروایی خیرخواه و جنگجوی شجاعی بود که مردماش را دوست داشت. او برای محافظت از پادشاهی خود، با شیاطینی که جهان را تهدید میکردند مبارزه کرده بود.
پادشاه النت که کمک به مردماش تنها فکر و دغدغه او بود، در جایی از زمان، Nexus و قدرت هنرهای روح را یافت. در Nexus، او شیطانی قدرتمند به نام دوشیزه سیاهپوش (Maiden in Black) را ملاقات کرد. این شیطان به پادشاه النت، جادوی ممنوعه هنر روح را آموخت.
دوشیزه سیاهپوش، شیطانی بود که با بیدار شدن Old One و گسترش مه غلیظ، پا به جهان و داستان بازی Demons Souls گذاشت. او از ارواحی که به منطقه Nexus متصل بودند، مراقبت میکرد.
دومین بلا
با کشف هنرهای روح توسط پادشاه النت، دانش آن بار دیگر گسترش یافت و دیگر مثل سابق، تمرین آن ممنوع نبود. با استفاده از دانش جادویی هنرهای روح، پادشاهی بولتاریا شکوفا شد. با اینحال، اینبار هنرهای روح نبود که Old One را بیدار کرد. اینبار پادشاه النت، خود این شیطان کهن را از خواب ابدیاش بیرون کشید.
پادشاه النت که روز به روز بیشتر به قدرت تشنه میشد، به Nexus بازگشت تا با بیدار کردن Old One، عطش قدرت خود را سیراب کند. این، سرآغاز دومین بلا بود. مه غلیظ بازگشت و به همراه آن، شیاطین نیز دوباره به این جهان قدم گذاشتند. پادشاه النت پس از این ماجرا، دیگر دیده نشد.
پس از ناپدید شدن پادشاه النت و بلای دوم، جنگجویان، شوالیهها، اشراف و حکیمان بسیاری شهامت به خرج داده و به بولتاریا وارد شدند. بیور (Biorr) از گروه نیشهای دوقلو، فرمانده خموش یورت (Yurt)، حکیم اوربین (Sage Urbain)، اسکرویر خانهبهدوش (Scirvir)، قدیس ششم آسترایا (Astraea) و شوالیهاش گارل وینلند (Garl Vinland) و حکیم رویابین فریک (Sage Freke)، همگی به مه غلیظ وارد شدند. با اینکه نیت و قصد هر یک با دیگری تفاوت داشت، همه در یک امر با یکدیگر اشتراک داشتند، همگی محکوم به ماندن درون مه بودند. با اینحال، شوالیهای به نام ولفکس (Vallafax) توانست از مه خارج شده و جهان را از بلایی که دامن بولتاریا را گرفته بود، مطلع کند.
هنگامی که شیاطین بولتاریا را به کنترل خود درآوردند و مه غلیظ به آرامی از مرزهای این سرزمین فراتر میرفت، انقراضی آهسته و پیوسته، نوع بشر را تهدید میکرد. اما سرزمین بولتاریا، امیدی نهایی داشت. جنگجویی تنها که در برابر مه مخوف، شهامت نشان داده و به آن وارد شده بود. لقب قهرمان داستان بازی Demons Souls، شکارچی شیاطین بود. سرنوشت بولتریا در دستان او بود. او میتوانست آن پادشاهی و جهان اطرافاش را از نابودی نجات داده یا به نابودی آن کمک کند.
شکارچی شیاطین، داستان را به پایان می رساند
پس از شکست شیاطین قدرتمند که وظیفه جمعآوری ارواح را برای Old One به عهده داشتند، قهرمان داستان بازی Demons Souls، با پادشاه النت روبهرو شده و او را شکست داد. پس از شکست پادشاه النت، قهرمان دریافت که او شیطانی است که خود را به شکل پادشاه النت درآورده و پادشاه واقعی در جایی دیگر است.
پادشاه النت واقعی، پس از بیدار کردن Old One، توسط این موجود بلعیده و در شکم این شیطان به هیولایی زشت و بدترکیب تبدیل شده بود. در پایان دو انتخاب پیش روی بازیکن قرار داده میشود. او میتواند پادشاه النت را از بین برده و Old One را دوباره به خواب بفرستد و در نهایت، بشریت را از شر این تهدید بزرگ نجات دهد. در انتخاب دوم، بازیکن میتواند همچون پادشاه النت، برده Old One شود و با بیدار نگه داشتن او، جهان را به نابودی بکشاند.
داستان بازی Demons Souls، روایتگر طمعی بود که انسانیت را به نابودی کشاند. اما در این میان، شجاعت افرادی که به مه مرگبار وارد شده و با شیاطینی مخوف درگیر شدند، شانس دوبارهای به بشریت داد. انسان در بازی Demon`s Souls نابودگر و نجاتدهنده خود است. خیرخواهی او میتواند به طمع قدرتی منجر شود که هستی او را از بین میبرد و روح جادویی او، همانقدر که منجر به شکوفایی زندگیاش میشود، شیاطینی را بیدار میکند که او را به مرز نابودی میکشانند.