فیلم تئاتر دکلره روایت واقعی یک جنایت خانوادگی به نویسندگی و کارگردانی مهدی کوشکی است که در سال 1391 ساخته شده است. این تئاتر اعترافات محکومین به قتل و صحبتهای مقتول است که در قالب مونولوگ اجرا میشود. دکلره در کانادا، تهران و شهرهای دیگر نیز به اجرا درآمده است. در این مقاله به بررسی تئاتر و فیلمتئاتر دکلره ميپردازیم. با پی اس ارنا همراه باشید.
اجراهای مختلف تئاتر دکلره
همانطور که گفته شد تئاتر دکلره، اجراهای مختلفی دارد که در شهرها و با بازیگران مختلف به روی صحنه رفته است و همهی این تئاترها فقط یک وجه مشترک دارند و آن هم نویسنده اثر یعنی مهدی کوشکی است. در اجرای اصلی که این متن به آن میپردازد بازیگران مهدی کوشکی، صحرا فتحی، آوا شریفی و لیلی رشیدی هستند. در ورژنهای دیگر نوید محمدزاده، ستاره پسیانی، مهناز افشار، ستاره اسکندری و بازیگران دیگری نیز به ایفای نقش پرداختهاند. مهدی کوشکی در مصاحبهای این تغییر بازیگر را نقطه قوت کار خود میداند و از آن به عنوان راهی برای نشان دادن اینکه این شخصیتها میتواند هر شخصی در جامعه باشد نام میبرد.
تئاتر دکلره به عنوان یک مستند اجتماعی
دکلره نمایش یک مستند اجتماعی در مورد خانوادهای سه نفره متشکل از پدر: بهروز دستیاری (با بازی مهدی کوشکی)، همسر: آناهیتا شریفی (با بازی صحرا فتحی) و دختر: سایه که او را ترمه صدا میزنند (با بازی آوا شریفی) است. این سه نفر به جرم قتل عمد در بازداشت به سر میبرند و در حال بازجویی هستند. نفر چهارمی هم وجود دارد که شاید در ابتدا متوجه علت حضورش نشویم ولی رفته رفته به شیوه ژانر معمایی پرده کنار رفته و نقش او آشکار میشود. او خود را لیلی رشیدی معلم نقاشی (با بازی لیلی رشیدی) معرفی میکند. این چهار نفر هر یک به مرور اتفاقی که افتاده و در حقیقت گره داستانی این تئاتر است میپردازد تا کم کم مشخص شود هر یک در این قتل چه نقشی داشته و این موضوع تا گره گشایی پایانی پیش میرود.
دکلره چند روایت با چند زاویه دید
برای پیش رفتن نمایش، هر شخصیت به نوبه خود بخشی از ماجرا را از زاویه دید خود روایت میکند و روایت به صورت پلیفونیک یا چندصدایی پیش میرود. خانوادهی سه نفرهی مجرم هر کدام از نگاه خود ماجرا را روایت میکند و در اعترافات خود حتی بخشهایی از زندگیشان را که ارتباطی به موضوع پرونده ندارد را افشا میکنند.
آنها ماجرای قتل را روایت میکنند و در نهایت با عذاب وجدانی که با آن درگیر هستند، خود تقاضای قصاص میکنند. لیلی رشیدی نیز راوی کلاس نقاشی خود است که در نهایت با اتمام کلاس و سوار اتومبیل شدن و قتل میانجامد.
گرایش تئاتر دکلره به کمدی شدن
تئاتر دکلره سعی در کمدی کردن یک موضوع جنایی داشته و شوخیهایی را همچون مین در بین دیالوگ شخصیتها کار گذاشته که بسیاری از آنها به موقع عمل کرده و منفجر میشوند. در حقیقت دلیل اصلی این مایهی طنز به شخصیتها برمیگردد که تا لب باز میکنند، حماقتشان توی چشم میزند.
در حقیقت موقعیت تئاتر دکلره طنز نیست و یک معضل جدی اجتماعی را روایت میکند. اما شخصیتپردازی به گونهایست که با طنز به خوبی شخصیتها نمایان میشوند. نویسنده با در هم آمیختن موقعیتی جدی با بیان طنز در حقیقت قصد این را دارد که به مخاطب گوشزد کند که بسیاری از اتفاقات ناگوار و غمانگیز اجتماعی ریشه در نادانی شخصیتها دارد، شخصیتهایی که تا حدی روانپریش و دیوانهوش هستند. به بیان دیگر کسی که میتواند قتلی به رعبآوری دکلره انجام دهد، احتمالا فرد سالم نیست و ریشه جرایم و بزهکاریها عمدتا به مسائل اجتماعی و روانشناسانه مربوط میشود.
شخصیتپردازی
شخصیتهای تئاتر دکلره با توجه به اینکه هر یک بر روی صندلی بازجویی نشستهاند، در اعترافات خود، شخصیت خود را بروز میدهند. هر یک از آنها واقعیتهایی را در مورد خود میگوید که با اینکه سعی دارد با گفتن دروغ و دغل، خود را بیگناه جلوه دهد ولی مشخص میشود گناهکار است.
در حقیقت تناقض عمیقی در میان صحبتهای آنها آشکار است. کسانی که خودشان با دیدی انتقادی به جامعه و مشکلات آن نگاه میکنند و عیوب دیگران را آشکار میکنند و معتقدند بیگناهند، کم کم در لابهلای وراجی زیادشان جرمهای متعدد خود را لو میدهند. در حقیقت میتوان گفت این افراد هر یک به نوعی مشکل روانی دارند که خود از آن بی اطلاعند.
به عنوان بارزترین مثال بهروز در دقایق ابتدایی اعترافاتش میگوید که هیچکدام اهل مواد نیستیم ولی دخترش ترمه اعتراف میکند که مواد میفروخته و خیلی هم مشتری داشته. از آن طرف آناهیتا همسر بهروز هم در اعترافاتش میگوید که مصرف کننده است. دلیل آن را هم پیشگیری از بیماری ژنتیکی خود دیابت مطرح میکند که منجر به مرگ مادر و مادربزرگش شده است.
همهی شخصیتها از بهروز __به عنوان قاتل اصلی تا لیلی رشیدی به عنوان مقتول، همه و همه روان پریشی و حماقت خاص خود را دارند. آناهیتا و بهروز که دائم به جاده خاکی میزنند و این نه از سر دانایی که از روی نادانی آنهاست. چرا که این کار بیشتر ماهیت جرمها و جنایتهای دیگر آنها را هم افشا میکند. ترنم هم به عنوان دختری یاغی، سرکش و بزهکار هیچ ابایی از گفتن جرایم خود ندارد و این کار او نه به معنای اعتراف به گناه که عادی بودن جرم برای اوست.
آناهیتا به عنوان کسی که از رفتار دختر خود ایراد میگیرد در پی بازگویی وقایع مختلف زندگی خو، نشان میدهد که از لحاظ اخلاقی شخصیت موجهی نیست و خود بارها پایش لغزیده و به انواع گناهان آلوده است.
معلم نقاشی هم از همان شروع معرفی مشخص است که یک تختهاش کم است و رفتار ضد و نقیضی دارد. او قبل از اینکه کسی او را با لیلی رشیدی بازیگر به خاطر تشابه اسمی اشتباه بگیرد، پیشدستی میکند و میگوید که لیلی رشیدی بازیگر نیست. او به همه اطلاع میدهد باردار است و شبها یک ربع زودتر تعطیل میکند چون باید تنها به خانه برود، از طرفی سوار ماشین غریبهای میشود که او را به کام مرگ میکشاند.
البته باید گفت که بسیاری از صحبتهای شخصیتها که به نشان دادن شخصیت آنها کمک میکند، در واقع سرنخهایی هستند که به گرهگشایی پایان داستان کمک میکند. مهمترین مورد آن موضوع بارداری معلم نقاشی است که در ابتدا توسط خودش بیان شده و در انتها و بعد از قتل نیز توسط بهروز برملا میشود. این بارداری یکی از دلایل عذاب وجدان بهروز نیز هست.
عنوان جالب توجه
با توجه به شخصیتپردازی و ماجرای تئاتر دکلره میتوان عنوان را بسیار مناسب دید. چرا که شخصیتها که در ابتدا ادعای بیگناهی دارند، کم کم رنگ عوض میکنند، تغییر میکنند و به شخصیتهای گناهکاری که حتی درخواست اعدام خود را دارند تبدیل میشوند. این تغییر شخصیتها بسیار به خاصیت دکلره به عنوان عنصر تغییر رنگ شباهت دارد.
در کل عنصر رنگ در تئاتر دکلره بسیار مشهود است و شخصیتها از آن به عنوان عنصری نمادین استفاده میکنند و پررنگترین نقش در این زمینه را معلم نقاشی داشته که با رنگ سر و کا دارد و توضیحاتی در مورد ترکیب رنگها میدهد. از طرفی آناهیتا آرایشگر است و او هم به رنگ از زاویه دید خود توجه میکند.
ساختار نمایشنامه
تئاتر دکلره، یک نمایش تک پردهای است که شروع آن با اعترافات متهم ردیف اول بهروز شروع میشود. سپس هر یک از شخصیتها خود را معرفی کرده و بخشهایی از ماجرا را بازگو میکند. تا اینکه در نهایت با رپخوانی ترنم تئاتر به پایان میرسد.
بازیگری، طراحی صحنه و لباس
بازیهای خوب یکی از نقاط قوت تئاتر دکلره به حساب میآید. هر کدام از بازیگران با اکت و بیان ممتاز خود به شکلگیری درست شخصیت و روایت کمک شایانی کردهاند. به خصوص صحرا فتحی با ایفای نقش بیهمتای خود باعث ارتقای کیفیت تئاتر دکلره شده است به طوری که شخصیت خاص او تا مدتها در ذهن مخاطب باقی خواهد ماند.
طراحی صحنه و لباس در این ورژن خاص بسیار ساده و دم دستی به نظر میرسد. همه با لباس سیاه روی صندلی و پشت یک میز بزرگ نشستهاند و کاغذهایی که ظاهرا فرم اعترافات مجرمین و جزوهی درسی معلم نقاشی است روی میز قرار دارد. به طوری که در دقایق اولیه به نظر میرسد معلم نقاشی هم مجرم است و نه مقتول. به همین دلیل تئاتر دکلره بیش از اینکه شبیه صحنهای به عنوان کلاس نقاشی و یا اتاق بازجویی باشد، شبیه مصاحبه مطبوعاتی و در بهترین حالت نمایشنامهخوانی است و این از نقاط ضعف کار به حساب میآید.
گرچه در اجراهای دیگر از جمله اجرای کانادا، مجرمین با لباس خاص مجرمین و معلم نقاشی با لباسی متفاوت از آنها و در محلهایی جدا از هم نشستهاند. بنابراین در اجراهای دیگر میزانسن با محتوای اثر مرتبطتر است.
پوستر تئاتر دکلره
پوستر دکلره، یکی دیگر از نقاط قوت این اجراست که هماهنگی زیادی با محتوای اثر دارد. پوستر صفحه حوادث یک روزنامه را نشان میدهد که تصویر و دیالوگهای مجرمین و مقتول روی آن حک شده. همانگونه که این موضوع اجتماعی میتواند در صفحه حوادث یک روزنامه چاپ شود، پوستر هم به همان ترتیب طراحی شده است.
تئاتر دکلره، مستندی جنایی معمایی کمدی
در نهایت میتوان تئاتر دکلره را به عنوان یک مستند اجتماعی با چاشنی طنز است. این تئاتر یک معضل اجتماعی را روایت میکند و در آن به ماجرای یک قتل از زاویه دیدهای مختلف مینگرد. مهمترین نکته مثبت تئاتر دکلره شخصیت پردازی و بازیگری یکتای آن است که به خلق شخصیتهای ماندگار منتهی شده است. با اینکه طراحی صحنه و لباس کاستیهایی دارد اما کلیت آن با محتوای اثر بسیار هماهنگ است و حس و حال و فضای بازجویی و کلاس درس را تداعی میکند. از طرفی مونولوگهای شخصیتها نیز چنان گویا و کامل است که هم از بار معمایی دکلره کم نمیکند و هم به تصور اتفاقاتی که رخ داده و در ذهن راویان جریان دارد کمک میکند. بنابراین تئاتر دکلره که فیلم آن هم در دسترس است یکی از تئاترهای گیرا، دیدنی و رازآلود در کارنامه مهدی کوشکی است.