نام بازی Darq پارسال قبل از عرضه بر سرزبانها افتاد. هنگامیکه تک سازنده بازی در Reddit به سؤالات علاقهمندان پاسخ میداد، افشا کرد که اپیک برای انحصاری شدن بازیاش به او پیشنهاد داده بود. با توجه به اینکه تعداد بسیار زیادی بازی را به Wishlist خود اضافه کرده بودند، او تصمیم گرفت که پیشنهاد مالی عالی اپیک را رد کند و در مقابل اپیک کاملاً از عرضه Darq روی فروشگاه خود جلوگیری کرد. پس از عرضه اولیه بازی در استیم و بازخورد مثبت، حال نسخه کامل آن به همراه دو DLC برای کامپیوتر و کنسولها به بازار آمده و زمان خوبی است که به بررسی آن بپردازیم.
در همان دقایق اولیه تجربه، باید اذعان کرد که بازی Darq شباهت بسیار زیادی به بازی Little Nightmares دارد که میتوانید نقد قسمت دومش را در این لینک بخوانید. البته با توجه به اینکه در سال 2020 سازنده آن گفت که 3 سال و نیم مشغول ساخت بازی بوده (و اینکه Little nightmares در سال 2017 عرضه شد)، بعید به نظر میرسد که Darq ازروی دست سازندگان Little Nightmares نگاه کرده باشد!
بازی Darq در مورد نوجوانی لاغر و بی مو است که در ابتدای هر فصل، با خوابیدن روی تخت خود وارد دنیای کابوس مانند دیگری میشود. همچنین در ادامه بازی مرز بین دنیای واقعی و غیرواقعی کمرنگ میشود.
از نظر داستانی بازی Darq حتی از همتایان خود مانند همان Little Nightmares و Inside محتوای حداقل واضح کمتری دارد و قسمت پایانی بازی به طرز عجیبی قسمت پایانی Limbo را به یاد میآورد.
تمامی بخشهای بازی بهخصوص دشمنان حالت نمادین دارند و حداقل در ظاهر حاوی معنای عمیقتری هستند. بهخصوص تأکید بر طراحی اکثر دشمنان با نوعی معلولیت جسمی و یکی دو دشمن اصلی که بر روی ویلچر نشستهاند. با توجه بهظاهر شخصیت اصلی و تأکید بر تم بیمارستان و بیماری، شاید بازی در مورد ابتلا به سرطان و سختیهای کنار آمدن با این بیماری باشد.
قسمت اصلی و بسیار جذابتر بازی Darq طراحی گیمپلی و پازلهای آن است. حرکت کردن در بازی کاملا به صورت دوبعدی در دنیای سهبعدی صورت میپذیرد و فقط میتوان به چپ و یا راست حرکت کرد. البته خیلی سریع و در اوایل بازی Darq کارت برنده آن رو شده و یکی از جالبترین مکانیکهای آن معرفی میشود.
کمکم با پیشرفت در طول بازی قدرت حرکت در عمق، راه رفتن روی دیوار و سقف و چرخاندن زاویه دید در اختیار مخاطب قرار میگیرد. از بین اینها توانایی راه رفتن روی برخی دیوارها و به دنبال آن سقف در تمامی مراحل وجود دارد و دو قدرت دیگر در برخی قسمتها استفاده میشوند. این قابلیتها بعدی تازه به گیم پلی میبخشند و سبب میشوند که برای پیشروی در مراحل، دید نسبت به فضا تغییر کند. همیشه باید در حال تحلیل این بود که عوض کردن زاویه حرکت در محیط چگونه راههای جدید را باز میکند. از آن مهمتر، اینگونه تغییر زاویه در رابطه بین قسمتهای مختلف تغییر ایجاد میکند.
توضیح آن کمی در غالب متن سخت است، ولی هوشمندانه طراحی شدن مراحل و پازلهای محیطی با توجه به این تواناییها، در بین بازیهای این سبک همتا ندارد و از بهترین قسمتهای طراحی بازی Darq است. البته حرکت روی دیوارها و سطوح دیگر در برخی موارد امکانپذیر است و بازی بهخوبی تفاوت میان دیوارهای معمولی و دیوارهای قابل حرکت را مشخص نمیکند. نتیجه این میشود که در مواردی، بهخصوص قسمتهایی شامل خطر مرگ، فهمیدن اینکه حال باید برای فرار روی دیوار راه رفت مشکل میشود. مورد افسوسبرانگیز دیگر این است که شما فقط در یک مرحله به قابلیت چرخاندن زاویه دید و دسترسی به قسمتهای مختلف محیط طراحی سهبعدی دسترسی دارید که باعث افسوس است زیرا این مکانیک نقطه اوج طراحی بازی است.
در کنار قابلیت عوض کردن زاویه حرکت در فضای مراحل، بازی Darq شامل تعداد فراوانی پازلهای مختلف نیز است. این پازلها شامل مواردی ساده در حد پیدا کردن آیتم مناسب برای پیشرفت و در باقی اوقات شامل حل پازلهای مختلف با مکانیکهای مختلف هستند. در اینجا نیز طراحی هوشمندانه و متفاوت پازلها تحسینبرانگیز است.
حضور انواع و اقسام پازلهای متفاوت که خود هرکدام در حدی هستند که میتوانستند به مکانیک اصلی گیمپلی بازی دیگری تبدیل شوند سبب میشود که تجربه مراحل مختلف بههیچعنوان تکراری و خستهکننده نشود. طراحی برخی پازلها مخصوصاً در مراحل بالاتر نیازمند گشت و گذار چندباره در مرحله است که طبیعتاً برای استفاده حداکثر از هر محیط اینگونه پایهگذاری شده است. این مسئله سبب میشود که در برخی مراحل بزرگتر پیدا کردن راه کمی مشکل شود که البته چندان مشکل حادی نیست.
تنها قسمت واقعاً گنگ بازی این است که در اکثر موارد اینکه هر آیتم باید کجا بکار برده شود نیاز به آزمونوخطا دارد چون هیچ عقل سلیمی به کاربرد مثلاً یک مار بهجای سیم برق فکر نمیکند! باوجود فراوانی این موارد، محدود بودن آیتمها و مکانهای استفاده از آیتمها سبب میشود که پی بردن به راهحل چندان کلافه کننده نباشد.
قسمت دیگر گیمپلی بازی Darq دستوپنجه نرم کردن با دشمنان است. در نبود توانایی مبارزه مستقیم، تنها راه مخفیکاری یا فرار از دست دشمنان است. بخش مخفیکاری در حد پاورچین حرکت کردن و قایم شدن در سوراخ سمبههایی است که در مکانهای مناسب قرار دادهشدهاند. این موارد بسیار ساده و سرراست هستند و تنها کاربرد آنها شاید دیدن دشمنان عجیب غریب و ترسناک حاضر در بازی است.
البته در یک مورد مخفیکاری در حد آهسته جلو رفتن و برداشتن یک آیتم از جلوی یک دشمن است که هرچقدر دقت کردیم، متوجه نشدیم دقیقاً در چه صورتی به حضور ما پی میبرد. تنها راه قدمبهقدم راه رفتن و صبر کردن در بین آن قدمها بود! در کنار مخفیکاری، در برخی موارد باید از دست دشمنان فرار کرد که بهجرئت میتوان گفت ضعیفترین قسمت بازی است.
تنها راه، پیشرفت با آزمونوخطا است تا بتوان متوجه شد دقیقاً باید در هر قسمت چکار کرد. مثلا در حین فرار زمین خراب میشود، باید مسیری را بازگشت یا در برخی از قسمتها ناگهان به جای راه مستقیم باید حرکت را به دیوار تغییر داد. یکی از قسمتهای فرار کردن بازی شامل حل کردن پازل در حین این است که دوربین به دور اتاق میچرخد و ضمن نشان دادن نزدیک شدن دشمن، پازل را از دید خارج میکند. باوجوداینکه این مسئله باعقل جور درنمیآید ولی در تولید هیجان و ترس موفق است و از قسمتهای بهیادماندنی بازی محسوب میشود.
طراحی ظاهری بازی Darq بسیار تاریک و با تم رنگ بنفش است. تمامی رنگهای دیگر مرده و کم اثر هستند و انگار همگی بهنوعی از بنفش تیره تشکیلشدهاند. طبیعتاً این مسئله از عمد برای ایجاد فضای مرده و کابوس مانند انتخابشده است. طراحی شخصیتها و موجودات عجیب غریب جالب و ترسناک هستند ولی قسمت انیمشین بازی مقداری خشک است که البته با توجه به اینکه طراح بازی در کل یک نفر بوده قابلدرک است. قویترین قسمت طراحی ظاهری بازی، افکتهای گرافیکی و صوتی در حین تغییر زاویه و عمق در مراحل است. اشیا موجود در مراحل نیز به این تغییرات عکسالعمل فیزیکی نشان میدهند که در مواردی روش حل پازلها هستند. با استفاده از افکتهای صوتی و آهنگهای خاص، تلاش شده است که بازی قسمت ترسناک نیز داشته باشد که مخصوصاً این مسئله با چند Jump scare مشخص میشود. ولی در کل با توجه به زاویه دید دوبعدی و تأکید بخش اعظم بازی بر حل پازلها در القای حس ترس چندان موفق نیست.

بازی Darq بهخودیخود بسیار خوشساخت و جذاب است. تعداد بسیار زیاد مکانیکهای گیمپلی واقعاً قابلتحسین است و این مسئله هنگامی مهمتر است که بدانیم تمام بازی توسط یک نفر طراحیشده. به نظر میآید تمامی ایدهها به طرز شدیدی تصفیهشدهاند تا تجربهای عرضه شود که هیچ قسمت اضافه و خستهکننده نداشته باشد. البته نقطه دیگر این مسئله کوتاهی بازی است. حتی با اضافه شدن دو DLC که هرکدام کمتر از 20-15 دقیقه هستند کل زمان بازی بسته به توانایی مخاطب چیزی بین 1-3 ساعت است. بااینوجود بازی Darq بهراحتی توانسته جای خود را در میان بزرگان این سبک باز کند. در کنار قسمتهای کوچک نپخته و ضعیف، نتیجه نهایی تجربهای بسیار خاص و جالب است به حدی که امید است ادامه آن نیز ساخته شود.
The Review
Darq
بازی Darq که در کمال تعجب توسط فقط یک نفر ساختهشده است موفق شده باافتخار در کنار بزرگان سبک مانند Little Nightmares و Inside قرار گیرد. در کنار یکی دو قسمت ضعیف، پازلهای هوشمندانه و مکانیکهای جذاب در کنار طراحی گرافیکی تاریک و کابوس مانند سبب شده که تجربهای جذاب باشد که کوتاه است ولی هیچ قسمت اضافه ندارد و در تمام طول خود در اوج میماند.
PROS
- پازلهای فراوان با مکانیکهای مختلف
- مکانیک نوآورانه تغییر زاویه در مراحل دوبعدی که از بهترین قسمتهای بازی است
- طراحی گرافیکی تاریک مراحل و جانورهای ترسناک جالب
- باوجود کوتاه بودن، چیز اضافه در بازی نیست که قابلتحسین است
CONS
- ضعیف بودن قسمت مخفیکاری بازی
- تأکید بیشازحد بر آزمونوخطا بهخصوص در قسمت پایانی
احسنت