فیلم سینمایی «آن شب» (The Night) ساختهی کوروش آهاری و بازی شهاب حسینی از آثار کنجکاویبرانگیزی بود که پیش از این خبر ساخت آن در خارج از کشور و با عوامل خارجی مورد توجه قرار گرفته بود. حالا چند روزی هست که فیلم این فیلمساز جوان ایرانی در دسترس علاقهمندان سینمای ایران قرار گرفته تا با تجربهی دیگری از سینمای ایران در ژانر وحشت – که هر چند سال یک بار مورد طبعآزمایی فیلمسازان ایرانی قرار میگیرد- روبهرو شوند.
نقد فیلم آن شب
«فیلم آن شب» که 29 ژانویه 2021 اکران خود در سینماهای امریکا را آغاز کرده است، پیش از این در جشنواره مولین (Molins Film Festival) به نمایش در آمده و جوایز بهترین کارگردانی، بازیگری و فیلمنامه این جشنواره نه چندان نامآشنا را از آن خود کرده بود. فیلم همچنین از منتقدان چند نشریه سرشناس نظیر ورایتی و فیلم استیج نمرات قابل قبولی گرفته است. همه اینها باعث میشود تا در مورد فیلمی که از حضور شهاب حسینی در مقام بازیگر اصلی خود سود میجوید کنجکاوی و اشتیاق داشته باشیم. در ادامه با نقد و بررسی «آن شب» با پی اس آرنا همراه باشید.

«آن شب» با نمایی از سایه بابک – با بازی شهاب حسینی- آغاز میشود که رو به آینه ایستاده و در حال شستشوی دهانش است. در ادامه میفهمیم او از درد دندانش رنج میبرد و این درد تا پایان فیلم همراه او میماند و به صورت متناوب سراغش میآید. در ادامه با چند زوج ایرانی آشنا میشویم که در یک جمع دوستانه وقت میگذرانند. بابک و ندا زوج اصلی داستان هستند که طی صحبت بابک با دوستش فرهاد میفهمیم به تازگی مقیم خارج از کشور شدهاند و ندا در اولین روزهای اقامت خود به سر میبرد. آنها یک نوزاد دختر نیز دارند که خود تا پایان فیلم تبدیل به یکی از مهمترین نمادهای کلیدی «آن شب» میشود.
«فیلم آن شب» در همان اولین دقایق خود قرارداد بین خود و مخاطبش را روشن و واضح امضا میکند. ما با فیلمی کاملا تحت ژانر مواجهیم که اصلا ابایی از این ندارد که جابجا به معروفترین آثار تاریخ فیلمهای ژانر وحشت ارجاع بدهد و به نحوی ادای دین کند. پیداست که فیلمساز به ژانر وحشت و بهترین فیلمهای این ژانر علاقهی شخصی دارد و هر موقع دوست داشته روح این فیلمها را در فیلمش احضار میکند. به وفور نشانهها و ارجاعات به فیلمهایی جون «درخشش» ، «Twin Peaks» و «بچه رزماری» را در جای جای فیلم شاهد هستیم. این نوع از ارجاع دادن به دیگر آثار مرجع ژانر وحشت ایرادی که ندارد هیچ میتواند از محاسن فیلم به حساب بیاید اما اینکه «آن شب» در ادامه از این حجم از ادای دین و ارجاع دادن چه دستاوردی به دست میآورد میتواند مورد بحث و تامل بیشتر قرار گیرد. اینکه آیا در نهایت حضور سنگین و ردپای آشنای فیلمسازان بزرگی چون دیوید لینچ، استنلی کوبریک و رومن پولانسکی بارِ سنگین فیلم آهاری را به مقصد میرساند یا خیر؟!

همچنان که از ابتدای فیلم آن شب زود میفهمیم با یک فیلم ژانر وحشت روبهروییم، خیلی زود نشانههای طبعآزمایی فیلمساز در زیرژانر تریلر رازآمیز با تهمایههای روانشناسانه نیز هویدا میشود. فیلمساز خیلی زود نشان میدهد که بابک در مقام شخصیت اصلی فیلم مردی مسئلهدار و روانرنجور است. کسی که احتمالا گذشتهای ناگفته با رازهایی سربهمهر دارد. او از همان ابتدا از دیگر دوستانش به نحوی متمایز و جداست و رازی در پس چشمان بیقرار و درد دندان بیموقعش وجود دارد. اینکه فیلمساز خیلی زود شخصیت اصلیش را این گونه برملا کند نه به خودی خود یک ایراد و نه یه حسن است اما وقتی در ادامه فیلمساز با عجله و شوربختانه نابلدی پشت سر هم و سادهدلانه مشتهای بستهی خالی خود را یکی یکی خیلی راحت باز میکند این تعجیل در رونمایی از کاراکتر تروماتیک نیز خود تبدیل به یکی از ایرادات دیگر فیلم میشود.
مایه ناامیدی و ملال است که ما در مقام بینندگانی که سالهاست انواع و اقسام فیلمها و تلهفیلمهای ترسناک را دیدهایم درست همان جایی که بابک برای اولین بار سایهای از زنی چادری را گوشه خیابان میبیند شیرفهم میشویم که قرار است شبی مالیخولیایی و وهمناک را از زاویه دید مردی روانرنجور و بیقرار ببینیم و در نهایت با طلوع آفتاب همهی این توهمات از میان خواهد رفت. این الگویی زیاده از حد آشنا و کلیشهایست و فیلمساز پیروی خود از این الگوی آشنا را خیلی زود لو میدهد. طوری که دیگر دنبال کردن فیلم آن شب و همهی اتفاقات ریز و درشتی که در هتل برای بابک و ندا رخ میدهد از جایی به بعد خستهکننده و ملالآور میشود. مخصوصا که این اتفاقات نیز چندان عجیب و غریب و متفاوت نیز طراحی نشدهاند که لااقل در لحظه بتوانند ما را غافلگیر یا هیجانزده و ترسان کنند. فیلم متاسفانه از اینکه ما را حتی در یکی از این لحظات به اوجی ترسناک و مهیج نزدیک کند ناتوان است، در حالی که پیداست خیال این به اوج رساندن را لااقل در پارهای از این صحنهها در سر داشته است.
چیزی که به جرات میتوان در مورد «فیلم آن شب» به زبان آورد این است که فیلمساز جوانِ فیلم شوربختانه آن میزان از وقت و انرژی را که صرف همانندسازی ظاهری و شکلی فیلم خود با آثار معروف ژانر وحشت کرده است، هرگز صرف پرداختن به قصه اصلی فیلم که قرار است چیزی بیش از 100 دقیقه از وقت مخاطب را به خود اختصاص دهد نکرده است. خط اصلی قصه «آن شب» آنقدر لاغر و بیجان است که سوار کردن این حجم از افکتهای روایی روانشناسانه بر دوش آن عملا بدنه فیلم را زمین زده است تا فیلمساز نتواند بار کج فیلمش را در نهایت به مقصد برساند. یک زن و شوهر جوان همراه با نوزاد کوچکشان مجبور میشوند شبی را در یک هتل بگذرانند در حالی که قرار است در این شب کذایی تاوان دروغگویی و روی گردانی خود از حقیقت را نیز بدهند. این کلیت قصهی «فیلم آن شب» را میسازد و در این میان پنهانکاری بابک و ندا از هم حکم همان گرهافکنی کانونی را دارد که قرار است در پایان فیلم باز شود. جایی که وقتی ندا حقیقت را میگوید برق هتل وصل میشود و وقتی بابک از بیان حقیقت سر باز میزند مجبور به دریدن شکم همسر بیگناهش میشود.
فیلمساز همهی تخممرغهایش را در سبد دو راز ناگفته میگذارد که به خودی خود آنچنان مهابت و نیروی ارعابکنندهای ندارند که نتیجه آن این حجم از روانگسیختگی دیوانهوار باشد. این را مثلا با نمونهای چون «بچه رزماری» یا همان «درخشش» مقایسه کنید تا متوجه میزان تفاوت بضاعت قصههای دو فیلم و فقر سرشار فیلم «آن شب» در پرداخت قصهای جاندار و سرپا بشوید. پایانِ «آن شب» برای مخاطبی که بهترین فیلمهای ترسناک را با اوج و فرودهای هیجانانگیز آنها دیده است، بیش از آنکه احتمالا فیلمساز انتظارش را داشته است عقیم و ناامیدکننده است. در این میان توجه مکانیکی فیلمساز به جزئیات ریاضیوار فیلم برای بیان قصهای ظاهرا پرجزئیات گره از مشکلات فراوان فیلم باز نمیکند. کاش فیلمساز جوان فیلم کمی هم به این فکر میکرد که قصه فیلمی با این مختصات در بطن خود نیاز به میزانی از غرابت و اعجابانگیزی دارد، و این خلا حیاتی در قصه فیلم را نمیتوان با انواع و اقسام تکنیکهای فیلمبرداری و نورپردازی شبانه جبران کرد. کافی بود فیلمساز جوان ما به همان فیلمهای مرجعی که چشم بدانها داشته است نگاهی عمیقتر میداشت تا متوجه تاثیر و اهمیت غیرقابلانکار خود قصهها میشد. قصههایی که بعد از پایان فیلمها حیات خود را در ذهن بینندههایشان ادامه میدهند و تاثیرگذارتر و اولاتر از هر تصویرگری و صناعت سینمایی زنده و فراموشنشدنیاند.
چیزی که عدم تاثیرگذاری «فیلم آن شب» در پرده پایانیاش را موجب میشود همین عدم انسجام روایی و کمجان بودن خط اصلی قصه آن است. طعنهآمیز است که وقتی در پایان فیلم با صحنه پایانی رویارویی بابک با خودش در آینه مواجه میشویم، پیش پیش منتظر همانندسازی تصویر با قاب نقاشیای هستیم که پیشتر بابک در هتل دیده بود. این عدم بداعت و طراوت در فیلم ناشی از نابلدی فیلمسازیست که با بلندپروازی سعی در ساخت تریلری رازآمیز داشته است. و طعنهآمیزتر اینکه صحنهی رویارویی بابک با خودِ رویگردانش در آینه خود به تنهایی میتوانست فیلم کوتاه مجزایی باشد که بدون اشاره به منبع ارجاعش – تصویر نقاشی- حتی بدیعتر و تاثیرگذارتر این از آب در میآمد. کانسپت موردنظر فیلمساز در این صحنه به خوبی تبلور پیدا کرده و نیازی به این حجم از ماجراجویی کلیشهای در هتلی متروکه نبود. واقعا این حجم از ایدههای متعدد برای ترساندن مخاطب در هتل چرا هیچمدام جندان که باید مخاطب آماده و معصوم خود را نمیترسانند. کودکان فیلم علیرغم تلاش مبسوطی که فیلمساز داشته هیچگاه آنقدر مرموز و ترسناک به نظر نمیآیند و سر حوادث فیلم نیز روندی غافلگیرکننده و هیجانآور ایجاد نمیکنند. ایدهها خلاصه در همآمیزی خواب و بیداری، زیر گرفتن جانوری ناپیدا، رویارویی با غریبهای گنگ، رفتن برق هتل و تعریف کردن خاطرههای خشن و ترسناک در کنج تاریک لابی یک هتل کاملا معمولی خلاصه شده است که هیچکدام آنقدر که باید نه زور ترساندن دارند و نه توان به چالش کشیدن مغزی که تشنه معما شنیدن است. در این میان فیلم آرام آرام پیش میرود و مخاطب باید باور کند که اساسا معمایی در کار نیست. همه چیز یک بازی معناگرایانهی ساده از سوی فیلمساز است برای متنبه ساختن دروغگویان و پنهانکاران. حال اینکه چرا فیلمساز متوجه این نیست که با این فرمان نه در بیانِ کانسپت کانونی خود موفق عمل کرده و نه توانسته فیلم تحت ژانر جذابی با مولفههای مرسوم این نوع از فیلمها بسازد خود جای بحث دیگری را میطلبد.
«آن شب» باز هم به شکلی تکراری – شاید صرفا از این نظر متفاوت که فیلم در خارج از کشور و با برخی عوامل خارجی ساخته میشود- گویای این نکته است که برخی از فیمسازان جوان تحت تاثیر وجوه فریبندهی سینمایی تصور میکنند با رعایت یک سری فرمولها و دودوتاچهارتاهای سینمایی و استفاده از بهترین تکنیکهای فیلمبرداری و کارگردانی – در حد اجرای صحیح یک سری تکنیک که به خودی خود ممکن است خشک و بیروح از آب درآید- میتوان فیلم خوب و چه بسا شاهکار ساخت! در این میان آن چیزی که ظاهرا اهمیت چندانی برای دوستان ندارد، ضرورت نگارش طرح قصهای گیرا و جذاب است. مخاطب امروزی که سالهاست بهترین فیلمهای ژانری را دیده است چرا باید قصهای بارها گفتهشده را از زاویه دیدی بارها روایتشده باز هم ببیند؟ و فیلمساز چگونه توقع دارد اثر دمده و کهنهاش در ارضای نیاز روحی و روانی مخاطبش موفق عمل کند؟!
«حقیقت» و بیان آن با وجود هزینهای که به دنبال خود خواهد داشت، شاید اصلیترین مفهوم زیربنایی «فیلم آن شب» باشد. فیلم اساسا سعی دارد پاسخی باشد بر اینکه خیانت به حقیقت و اصرار بر دروغ میتواند چه تبعات و فرجام تلخی در بر داشته باشد. این کانسپت ازلی ابدی البته که محملی جذاب و راستین برای روایت خوفناکترین کابوسهاست اما آن چه در فیلم کوروش آهاری میگذرد نمیتواند نسبتی واقعی و عمیق با این دلمشغولی کهن بشری برقرار کند. خرده داستانهای فرعی فیلم در برقراری نسبتی محکم و قانعکننده با مسئله اصلی قصه ناکام میمانند و اساسا پیشداستان خطوط اصلی قصه هم هیچگاه آنچنان که باید و شاید برای مخاطبی که تشنه شنیدن آنهاست روایت نمیشوند. ماجرای بابک با دختری که روح او سراغش میآید و آزارش میدهد و نسبتی که این دختر با با دختری که زیر دست دوست بابک یعنی فرهاد جان باخته است هیچگاه به درستی روشن نمیشود. هبچوقت نمیفهمیم چرا بابک باید زنی چادری را کنار خیابان ببیند و یا چرا سردخانه بیمارستان باید به روی جنگلی تاریک با صدای زنی ناشناس در عالم خیال و توهم بابک باز شود؟ این حجم از ابهام و عدم انسجام بیش از آنکه نشان دهنده نوعی کیفیت زیباییشناسانهی مبتنی بر آرایه ابهام با روایتی مبتنی بر گستت باشد، حاصل سهلانگاری و عدم تمرکز فیلمساز در روایت قصهی اصلی فلیلمش است. و متاسفان نتیجه این است که باید گفت «فیلم آن شب» نیز همچون خیل زیادی از سیاهه آثار ایرانی که در خارج از کشور ساخته شدهاند اثری درخور و راضیکننده از آب در نیامده و سیستم تهیه و تولید ظاهرا مفصل و حرفهای فیلم نیز نتوانسته کمک چندانی به توفیق بیشتر فیلم کند. «آن شب» با وجود تمام تلاشهای قابلاحترامی که در تولید آن به کار بسته شده- از جمله بازیهای راضیکننده بازیگران آن و فیلمبردای و موسیقی قابل تاملش- شبیه به معمولیترین کابوسیست که دقایقی بعد از بیداری فراموش میشود و دیگر هیچ گاه به یاد نمیآید.
The Review
فیلم «آن شب»
«آن شب» با وجود تمام تلاش قابلاحترامی که صرف ساخت آن شده اثری از آب در آمده که به طرز ناامیدکنندهای کهنه و کلیشهایست.
واقعا داستان پردازیش همونطور که اشاره کردید ضعیف بود، همچنین لهجهی شهاب حسینی!
شما چند بار از لغت شوربختانه استفاده کردید که انصاف نبود
بیایم این فیلم رو شروع این ژانر در سینمای فقیرمون از این بابت بدونیم و بهش نمره ی پانزده بدیم
سلام. فیلم بیشتر ژانر معنا داشت تا ژانر ترس.
که این دقیقا طبق میل افرادی است که صرف برای ترسیدن به سینما نمیروند و قصد یادگیری مطلبی یا دنبال کردن هدفی مشخص را دارند
و البته این باید قبل از دیدن فیلم به فرد (توسط کسی که فیلم را دیده) تذکر داده شود تا منتظر جلوه های جذاب و پیچیده ترسناک نباشد و بیشتر به معنا بپردازد. تا این چنین توی ذوق فرد نخورد
و نیز برای کسی که فیلم ترسناک کمتر دیده و دنبال کرده جذاب تر است و
دید این فرد، احتمالا به هدف نویسنده و کارگردان نزدیک تر.