فیلم I’m Thinking of Ending Things (من به پایان دادن اوضاع فکر میکنم) یک فیلم در ژانر درام و مهیج است که به کارگردانی چارلی کافمن (Charlie Kaufman) در ۲۸ اوت ۲۰۲۰ در نتفلیکس منتشر شد. از بازیگران این فیلم میتوان به جسی پلمونس، جسی باکلی، تونی کولت، و دیوید تیولیس اشاره کرد. این فیلم با اقتباسی از اولین رمان نویسندهی کانادایی، آیین رید که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، ساخته شده است. داستان این کتاب بهعنوان یک داستان هیجانی روانشناختی و یا داستان ترسناک توصیف شده. داستان رمان در مورد زن جوانی است که دررابطهبا دوست پسر خود شک دارد اما بااینوجود با او به یک سفر جادهای برای دیدار با والدینش میرود. او در حال بررسی کردن پایاندادن به همه چیز است اما هنوز به جیک چیزی نمیگوید. با نقد فیلم «من به پایان دادن اوضاع فکر میکنم» با پیاسآرنا همراه باشید.
ساختار جسورانه اما بیسرانجام
یادآوری فیلمنامههای جسورانهی دیگر چارلی کافمن، چون «درخشش ابدی یک ذهن پاک» و «جان مالکوویچ بودن»، ساختار اینچنینی فیلم را ملموس میکند. جسارت فیلم در پلانهای مختلف قابلتحسین است. با وجود شکل گرفتن مفاهیم و ارتباطهای معنایی در نقاطی مشخص، فیلم I’m Thinking of Ending Things نتوانسته است داستان خود را به پایانی متناسب با منطق خود فیلم برساند. به عبارتی جاهایی از متن اصلی اثر حذف شده که اگر اضافه میشد شاید یک فیلم پنج، ششساعته از آب درمیآمد. به عقیده برخی از منتقدان حذف بخشهای زیادی از رمان اصلی باعث شده است تا این گنگی به وجود بیاید. عدم وضوح در قسمتهایی از فیلم آنقدر پررنگ میشود که نخ ارتباطی بین قسمتهای ابتدایی، میانی و پایانی فیلم از بین میرود.
فیلم تنها طرح معما میکند
معماهای زیادی طرح میشود اما حل نمیشود. به عبارتی تمام پلانهای فیلم طرح معمای روابط و اتصالهاست. اینکه لوسی بخشی از جیک است. اینکه سفر در زمان در هر برههای اتفاق میافتد و همین طرح معمای دوساعته بیننده را بسیار خسته میکند. چرا که حدودا بعد از اولین پلانی که پدر و مادر جیک پیر میشوند، معما طرح شده و نیازی به اطلاعرسانی و تکرار نشانهگذاری بیش از این نیست. این است که اگر فیلم در طرح معما مقداری صرفهجویی میکرد و اقتباس را به بخشهای ویژهی کتاب منحصر میکرد، میتوانست به حل معما هم تااندازهای که منطق داستان اجازه میدهد بپردازد.
یک اثر اقتباسی لزوما و به طور کامل نه، اما باید بدون منبعی که از آن اقتباس شده باشد، به طور مستقل بررسی شود. چون یک اثر در یک مدیوم متفاوت است. نمیشود گفت چون رمان درگیریهای داستان را با خود حل نکرده است، برای حل کردن معماها باید اثری که از آن اقتباس شده را خواند. بلکه باید بتوان این اثر را بدون توجه به اثری که از آن اقتباس شده است یک فیلم مستقل دانست.
نکتهای که در مورد فیلم I’m Thinking of Ending Things وجود دارد این است که واقعا چه تعداد بینندهای حاضر میشوند تا پایان فیلم آن را نگاه کنند و یا چه تعدادی تا پایان آن را نگاه میکنند و بعد به نتیجهی منسجمی میرسند. ترسها و عمیقترین نگرانیهایی که لوسیا در طول فیلم احساس میکند در نهایت به چه اتفاق و یا دریچهای معنایی ختم میشوند؟ و اگر سادهتر به قضیه نگاه کنیم، درگیر چه تحولی میشوند؟
لوسی همان جیک است یا نه؟
تیتر این متن اصلیترین سوالی است که در طول دیدن فیلم برای بیننده شکل میگیرد. در ادامهی داستان لوسی قادر به دیدن خود بهصورت جدا از جیک نیست. پس از مدتی متوجه میشود که او و جیک یک شخص هستند. شخصی به نام لوسیا یا لوسی به خودش زنگ میزند. لوسیا عکسی روی دیوار خانه پدری جیک میبیند که عکس بچگی خودش است اما وقتی دوباره به آن نگاه میکند، بچگی جیک را در آن میبیند. لوسیا در ابتدا بهعنوان کسی که فیزیک میخواند معرفی میشود و وقتی پدر جیک به لوسیا میگوید خیلی از زوجهای فیزیکدان برنده جایزه شدهاند، در پایان فیلم I’m Thinking of Ending Things این جیک است که برندهی جایزه میشود. وحشت لوسیا از اینکه میبیند جیک همان خود اوست و چقدر این بیمرز شدن زمانها و جهانهای شخصی او را میترساند نکتهای است که در نهایت میتواند به معنا برسد. فیلم وحشتها را ایجاد میکند و بهسادگی از آنها میگذرد. کارکنان آن مغازه بینراهی که در قسمت پایانی فیلم، دانشآموزان مدرسه هستند و حاضرین در سخنرانی پایانی جیک، به طرز عجیبی بهسادگی کنار گذاشته میشوند. به عبارتی اگر پیرمردی که سرایدار مدرسه است را جیک بخوانیم، دانشآموزانی که هنگام نظافت مدرسه به او نگاههای تمسخرآمیزی میاندازند، آنهایی هستند که در کافهی بینشهری هم او را مورد تمسخر و آزار قرار میدهند. ولی در پایان فیلم برای سخنرانی و آوازی که میخواند دست میزنند. در کتابی که این داستان از آن اقتباس شده به شکل واضحتری گفته میشود که جیک سیسال بعد دانشگاه را رها میکند و به همان مدرسهی نزدیک مزرعه برمیگردد و همانجا سرایدار میشود. بیمرزی، اتصال به شکل تصویر و با هیئت بیرونی بین جهانهای متفاوت جیک و لوسی، اشارهای به این خواهد داشت که محیطهای انسانی چقدر بر هم اثر دارند و در طی یک رابطهی عاطفی جهانها و گذشته و حسهای متفاوت انسانها بر یکدیگر تاثیر میگذارد. ارتباطها باعث میشوند که هویتها تحت تاثیر هم قرار بگیرند و هویت شما بخشی از هویت کسی خواهد بود که با او ارتباط دارید. جهانهای شخصی شخصیتها با هم مرتبط هستند. لباسهای مستخدم مدرسه که شواهد نشان میدهد همان جیک است، در ماشین لباسشویی خانه پدری جیک پیدا میشود و البته وارد شدن به زیرزمین، تماسهای تلفنی آیندهی جیک به لوسیا و حتی پوشیدن دمپاییهای جیک توسط لوسیا و شعری که توسط لوسی سروده شده اما کتاب آن بین وسایل اتاق کودکی جیک پیدا میشود؛ تکرار همین نشانههاست تا در نهایت تجمیع این نشانهها بیننده به فکر این بیافتد که لوسی همان جیک است یا نه؟
گریزهای معنایی در طول فیلم
در طی دیالوگهایی که بین جیک و لوسی شکل میگیرد گریزهای زیادی به معناهای متفاوت زده میشود. به زمان گریزی زده میشود. به اینکه آیا زمان آن چیزی است که ما میبینم و یا آن چیزی که در عقل وجود دارد؟ زمانها بر اتفاقات، اتفاقات بر زمان و آدمها و در نهایت آن چیزی که ما میبینم چقدر آن چیزی است که واقعیت دارد. میتوان گفت فیلم بیشتر از این که در مورد پاسخها باشد، در مورد سوالهاست. چرا اینهمه ناهمگونی وجود دارد؟ چرا لوسیا، لوییزا صدا زده میشود؟ چرا لوسیا در ماشین به شخصیتی تبدیل میشود که در فیلمی گارسون بوده؟ و چرا شخصیت فیلم یک دفعه در کادر ظاهر میشود. گریز مهمتر اینکه ویروسهایی که در طی گفتوگوی لوسی و جیک از آنها صحبت میشود چیزهایی هستند که حیات خودشان را از موجود زندهی دیگری میگیرند. مثل کرمهایی که به خوک حمله کرده بودند، آن همزمانی که زنده بود و خوکی که در نهایت با راهرفتن جلوی جیک به ما میگوید همان جیک است که حیات او تحت تصرف حیات دیگری قرار گرفته.
فیلم I’m Thinking of Ending Things سعی دارد هیچ تجربهای را بهصورت مجزا بررسی نکند. اینکه هر تجربهای درگذشته و یا آینده میتواند بر هم تاثیر داشته باشد. اگر با ارفاق بیشتری بخواهیم نهایت فیلم را همین بدانیم، در نشاندادن آن فیلمساز موفق بوده است. اما کدام بیننده این حوصله را خواهد داشت که تا آخر فیلم برای دریافتن این موضوع صبر کند که همین مسئلهی مهمترِ فیلمی دوساعته است.
فیلم I’m Thinking of Ending Things به این دلیل جذابیت ندارد که میانهی آن بهترین بخش آن است. یعنی درست از زمان مواجه شدن لوسی با خانواده جیک تا زمان بیرون رفتن از آنجا که درستترین ترکیب نشانهگذاری و القای وحشت است. چیزی که در خانهی پدر و مادر جیک میگذرد، پارت خوبی از فیلم است که متاسفانه اگر مجزا بررسی شود، موفق است. آغاز و پایان ضعیف، بازیهای سورئالیستی پایان فیلم آن هم برای فیلمسازی با این نبوغ و تکرار نشانههایی که همگی القای معنایی مشترکی دارند، این فیلم را بیش از آن چیزی که تلاش داشته پایین میآورد.
فیلمی در شکوه بیپایانی
میتوان گفت فیلم I’m Thinking of Ending Things فیلمی است در شکوه بیپایانی و یا ستایش بیپایانی و یا نقدی بر پایان داشتن است. چرا که تمام سعی فیلم بر این است که رابطههایی که دیده نمیشوند اما وجود دارند را به شکل بصری بگوید و مخاطب را با این مواجه کند که خیلی پرسشها در مورد ارتباط بین خیلی چیزها وجود دارد که آدم جوابی برای آنها ندارد. دختری که با تردید به مسیری وارد میشود، برای اینکه فکر میکند حرکت و تغییر نیازمند انرژی بیشتری است و مردم برای راحتی توی همان رابطههایی میمانند که خوب نیست. فیلم با این سوال شروع میشود که لوسی در ادامهی این رابطه تردید دارد، اما چرا دارد به این سفر میرود؟
کادر مربعی فیلم
آخرین باری که یک فیلم با کادر مربعی دیدم فیلم Mommy ساختهی خاویر دولان محصول کشور کانادا بود که در جشنواره کن ۲۰۱۴ خوش درخشیده بود. این فیلم بهتماممعنا القای خفقان، تنگی و حبسی بود که یک زن با خود در نگهداری پسرش که دچار بیماری روانی اختلال شخصیت مرزی بود داشت. زمانی که پسرش را برای نگهداری به یک آسایشگاه سپرد، کادر فیلم باز شد و حبس فضا از بین رفت. تمام تنش فیلم وقتی احساس شد که بعد از چند ساعت فیلم، چند ثانیهی پایانی فیلم مربع کش آمد، مستطیل کادر باز شد و به بیننده تمام آن فشار را به شکل بصری و در یک لحظهی فریز و خلاصه شده منتقل کرد.
مربع، کادری است که تعادل مطلق را ارائه میکند. به عبارتی این کادر در مقایسه با کادر رئالتری چون مستطیل، فضای سورئالتری را القا میکند. سکون و استواری کادر مربعی میل به تغییر ندارد. در صورتی که این تغییر به سیالترین حالت در فیلم و در بین جهان شخصیتها وجود دارد. در واقع تنها چیزی که در فیلم I’m thinking of ending things وجود ندارد، بالانس و تعادل است.
The Review
فیلم I'm Thinking of Ending Things
من به پایان دادن به اوضاع فکر میکنم یک فیلم در ژانر درام و مهیج است. که به کارگردانی چارلی کافمن در ۲۸ اوت ۲۰۲۰ در نتفلیکس منتشر شد. فیلم در مورد زن جوانی است که در رابطه با دوست پسر خود شک دارد اما با این وجود با او به یک سفر جادهای برای دیدار با والدینش میرود. او در حال بررسی کردن پایان دادن به همه چیز است اما هنوز به جیک چیزی نمیگوید.
چقدر خوب بود این نقد وبررسی، با فاصله بهترین یادداشتی بود که از این فیلم خوندم
دمت گرم و قلمت مانا