فیلم روانی یا Psycho محصول سال ۱۹۶۰ و ساختۀ آلفرد هیچکاک، با وجود آن که با بودجه بسیار پایینی ساخته شده و با آن که فیلمی سیاه و سفید است اما قطعاً میتوان آن را در میان پنج فیلم برتر این کارگردان و حتی از در میان برترینهای تاریخ سینما قرار داد. در ادامه معرفی کوتاهی خواهیم داشت از Psycho، ساخته دیوانهوار آلفرد هیچکاک.
با آنکه هیچکاک چند فیلم قبلیش مثل پنجره عقبی یا سرگیجه را به صورت رنگی ساخته بود اما این بار انتخابش برای فیلم روانی سیاه و سفید بود ولی نه فقط به خاطر کاهش هزینه چرا که استفاده از تصاویر سیاه سفید امکان به تصویر کشیدن کنتراست (تضاد) بیشتری را در نورپردازی و رنگ بندی برای کارگردان فراهم میکند؛ نتیجه هم این است که با یکی از بهترین فیلم ترسناکهای تاریخ سینما روبهرو میشویم.
در این فیلم بر خلاف اغلاب آثار هیچکاک که شخصیت اصلی فقط وسوسه انجام گناه را در سر دارد، اینبار خود عمل گناه هم انجام میشود و شخصیتِ زنِ اول داستان با دزدی، به این وسوسه جامه عمل میپوشاند و این سبب میشود که روانی بیشتر از سایر آثار هیچکاک به فضای کارهای داستایوفسکی نزدیک شود؛ یعنی شخصیت مدام با خودش کلنجار میرود که آیا همه چیز را درست انجام داده است یا نه؟ آیا همه چیز عادی به نظر میرسد یا نه؟ همچنین مدام روزنامه را چک میکند تا ببیند خبر دزدی چاپ شده است. در مواجه با پلیس متوحش میشود و در کنار اینها، صدای افکارش که حوادث را کنار هم میگذارد تا آن که به تصور آشکار شدن دزدیش برای دیگران میانجامد. تمام اینها تعلیق را لحظه به لحظه افزایش میدهد.
در اینجا هم مانند نکته گفته شده در مقاله معرفی فیلم مرد عوضی، فضاسازی لازم برای آماده کردن مخاطب برای مواجه با رخ داد احتمالی انجام میشود؛ در و اقع هیچکاک مخاطب را به نوعی قبل از وقوع حادثه از پیشامد آینده با خبر میسازد. در مرد عوضی دو پلیس پشت سر کارکتر اصلی حرکت میکردند اما در اینجا با شدت گرفتن باران و روشن کردن برف پاکن هایی که به سرعت جا به جا میشوند، مخاطب برای قتلی که قرار است زیر دوش حمام (حکم همان باران شدید را دارد) و با چاقو (حکم همان برف پاکنها را دارد) اتفاق بیفتد، آماده میشود که چنین کاری حس ترس را در سراسر فیلم پخش میکند.
کار نوآورانهای که به درستی هیچکاک توانسته در روانی ارائه کند، تغییر در شخصیت اصلی داستان است که با مرگ سارق، روانی کنترل را به دست میگیرد که با یک بازی بینظیر از آنتونی پرکینز همراه است و این کار دوباره شدت تعلیق میافزاید. حالا ما از خطر آگاهی داریم ولی افرادی که به هتل مراجعه میکنند نمیدانند چه چیزی انتظارشان را میکشد!
نکته آخر آن که در این فیلم خانهای که نورمن (پرکینز) با مادرش در آن زندگی میکند به شکل استادانهای مخوف نشان داده میشود. فقط کافی است به نوع قاب بندی و نورپردازیی که هیچکاک انتخاب میکند کمی دقت کنید. در نمایی از فیلم در تصویر زیر قابل مشاهده است، دوربین پایینتر و با فاصله از خانه قرار دارد و به در ابتدای فیلم زیاد به آن نزدیک نمیشود. در کنار محل قرار گیری دوربین، مشاهده میشود تنها نوری که از خانه قابل رویت است، نوری است که از پنجره اتاق مادر نورمن و با شدت زیاد متصاعد میشود و این گونه آن را ترسناک نشان میدهد.
پس از ورود به خانه، با کاتهایی که فیلمساز به اشیا و اجزای خانه میزند، هر جز آن را برای ما دلهرهآور میکند. این بار نگاه کنید به نمایی که از در نیمه باز با ما میدهد.
در یک نمای دیگر که در تصویر زیر قابل مشاهده است، کارگردان دوربینش را جایی میگذارد که کارکتری که در حال بالا آمدن از پلهها است متوجه خطری که او را تهدید میکند نمیشود اما ما این را میدانیم چون از این را فهمیدهایم که فردی در این خانه زندگی میکند که با چاق به بقیه حمله میکند و آنها تکهتکه میکند و فیلمساز در نمای قبلی در نیمهبازی که در تصویری قبلی مشاهده کردیم را به ما نشان داده است اما مردی که از پلهها بالا میآید از هیچ کدام از اینها اطلاع ندارد؛ پس حالا با قرار گیری دوربین در این نما، تنش و استرس دو چندان میشود.
موردی که در همه فیلمهای هیچکاک میتوان یافت، نوع نشان دادن پلهها است که فقط مختص خودش است؛ پلههایی که هیچکاک به وسیله نقطه دید شخصیت (p.o.v) به ما نشان میدهد همیشه ترسناک و نگران کنندهاند حتی اگر تعدادشان مانند نمایی که در تصویر زیر میبینیم چندان زیاد نباشد.
این میزان از ظرافت در طراحی صحنه و میزانسن سبب میشود که خانه به چیزی بیشتر از یک خانه معمولی تبدیل شود؛ در واقع خانه به یک شخصیت مستقل تبدیل میشود که حس میآفریند. اگر به دنبال یک فیلم ترسناک خوب میگردید که به معنای واقعی کلمه سینما باشد، به هیچ وجه نباید روانی هیچکاک را از دست بدهید.