- داستان سریال The Witcher (ویچر) دست کم در چند قسمت اول ممکن است برای مخاطبانی که با کتابها و بازیهای اقتباسی از آنها آّشنایی ندارند کمی گیج کننده به نظر بیاید. در این مطلب به تشریح خطوط زمانی سریال ویچر میپردازیم.
سفر داستانهای گرالت، ینفر و سیری از صفحات کتابهای آندری ساپکوسکی به سریال نتفلکیس چندان آسان نبوده است. شورانر این سریال، لارن هیسریچ، تمامی تلاش خود مبنی بر ارائه اثری سرگرم کننده برای طرفداران سینه چاک این مجموع کتابها و همچنین طرفدارانی که با آنها آشنایی نداشتهاند را انجام داده است. با این حال ذات این کتابها منجر به بروز برخی سردرگمیها شده است که سعی میکنیم در ادامه آنها را رفع کنیم. لازم به ذکر نیست که این مقاله حاوی برخی اطلاعات داستانی از سریال The Witcher است.
نویسندگان سریال ویچر راه سختی برای تبدیل داستانهای اولیه کتابهای آن به فیلمنامهای پیوسته داشتهاند. رمانهای The Last Wish و Sword of Destiny کاملا از دیدگاه گرالت روایت میشدند، اما نویسندگان با هدف بسط دادن شخصیتهای ینفر و سیری بخشهایی از داستانهای اقتباسی از این دو کتاب را از زاویه دید این دو شخصیت به تصویر کشیدهاند. یکی از اهداف هیسریچ و دیگر نویسندگان سریال تقسیم مساوی زمان آن بین گرالت، ینفر و سیری و دادن اهمیت مساوی به هر سه آنها بوده است. این مسئله منجر به تغییر بخشهایی از داستانهای اولیه ینفر و سیری شده است.
نتیجه این تمرکز مساوی بر شخصیتها خطوط زمانی متفاوتی هستند که میتوانند تا حدی برای مخاطبان گیج کننده به نظر بیایند. داستان سه شخصیت اصلی سریال The Witcher گاهی چندین دهه از یکدیگر فاصله دارد. برای درک بهتر این خطوط، بهتر است به خط زمانی گرالت به عنوان حال، سیری به عنوان آینده و ینفر به عنوان گذشته نگاه کنید. در اواخر فصل، خط داستانی ینفر و گرالت به هم میرسند. در اواخر آن نیز شاهد ملاقات گرالت و سری هستیم. در این جاست که میتوان گفت هر سه خط داستانی سرانجام با یکدیگر همپوشانی پیدا میکنند.
هیسریچ در مورد تصمیم تیم نویسندگان سریال ویچر مبنی بر روایت داستان از طریق خطوط زمانی مختلف میگوید:
دو منطق پشت این تصمیم وجود داشتند. نخست من میخواستم تا ینفر و سیری نقشی محوری در داستان کلی سریال داشته باشند. از نظر من گرالت شخصیتی کاملا پخته بوده و همیشه قهرمان اصلی داستان خواهد بود. اما این دو زن قدرتمند و مستقل نیز شایسته پرداخت داستانی گسترده هستند. من عاشق کتاب آخرین آرزو (The Last Wish) هستم. این کتاب بسیار خوب است و یکی از دلایل گیرایی داستان آن تلاش نویسنده مبنی بر ساخت زیر بنای جهانی جذاب و غنی است. خوانندگان این کتاب با گرالت و نقش یک ویچر در این جهان آشنا شده و به مرور روابط پویای سیاسی بین پادشاهیهای مختلف آن را درک میکنند. علاوه بر این از اخلاقیات گرالت به عنوان یک شکارچی هیولا نیز آگاه میشوند. من میخواستم به این مسائل بپردازم، اما برقراری ارتباط بین این مفاهیم کار آسانی نیست. من میدانستم که باید با زمان بازی کنم. ما ایدههای متفاوتی در این راستا داشتیم.
مشکل این است که گرالت در بخشهای مختلفی از داستانهای کوتاه دو کتاب اول ویچر با سیری و ینفر ملاقات میکنند. از آن جایی که این داستانها همیشه از زاویه دید او روایت میشوند، مخاطب اطلاعات چندانی از دو شخصیت دیگر به دست نخواهد آورد، مسئلهای که در کتاب خون الفها (Blood of the Elves) وجود ندارد. هیسریچ و همکارانش میبایست ارتباطی مستقیم بین داستان گرالت و پیش زمینههای داستانی ینفر و سیری برقرار میکردند.
هیسریچ برای انتخاب نحوه روایت داستان خود از فیلم دانکرک (Dunkirk) کریستوفر نولان الگو گرفت. او پس از مطالعه مصاحبهای از این کارگردان در مورد خطوط داستانی مختلف این فیلم و نحوه ترکیب آنها با توجه به اهمیت برابرشان، تصمیم به پیاده سازی آن ایدهها در سریال ویچر گرفت. با این وجود، عدم ارائه اطلاعات مکانی و زمانی در سکانسهای مختلف میتوانست کمی به رفع سردرگمی مخاطبان کمک کند. هیسریچ در این مورد میگوید:
ما صحبتهای زیادی در این مورد کردیم. در واقع من از ابتدا بر عدم ارائه اطلاعات زمانی و مکانی اصرار داشتم. به نظر من مخاطبان نیازی به راهنما برای درک زمان و مکان وقوع اتفاقات داستانی ندارند. علاوه بر این، هنگامی که داستانی از سه خط زمانی تشکیل میشود، بر پیچیدگی این امر میافزاید.
در طول داستان نشانههای متعددی برای مخاطبان دقیقتر وجود دارد. برای مثال در نخستین قسمت سریال سیری و مادر بزرگش در مورد پیروزی ارتش آنها در شهر هوچباز گتف و گو میکنند. در ادامه در خط داستانی گرالت، یکی از شخصیتها اشاره میکند که این نبرد تازه تمام شده است. هیسریچ معتقد است که اکثر بینندگان از قسمت چهارم متوجه وجود سه خط زمانی مختلف در سریال The Witcher خواهند شد؛ چرا که یکی از شخصیتهایی که در قسمت نخست کشته میشود، در این قسمت حضور مییابد. آنیا کالوترا، بازیگر نقش ینفر، در این مورد میگوید:
من فکر میکنم که اگر مخاطبان اندکی صبر و حوصله به خرج دهند، متوجه خطوط زمانی سریال ویچر خواهند شد. ما از زبان خاصی در این سریال استفاده میکنیم و من مطمئنم مخاطبان به مرور با ما همراه میشوند.
فصل نخست سریال ویچر مدتی پیش پخش شد. بسیاری از طرفداران کتابهای آندری ساپکوسکی و سری بازیهای استودیوی CD Projekt RED آن را تحسین کرده و بسیاری دیگر نیز انتقادهای فراوانی از آن میکنند.