نتفلیکس غول رسانهای آمریکایی، کار خود را به عنوان پخشکننده خانگی فیلم و سریال آغاز کرد. موفقیت روزافزون ایده تماشای فیلم و سریال در خانه، باعث شد نتفلیکس بخواهد در زمینههای دیگری هم شانس خود را امتحان کند. این رسانه حوزه نمایش خانگی، موفق به فتح این قله میشود و تا جایی پیش میرود که احتمالاً همه ما حداقل یک سریال یا یک فیلم ساختهشده توسط این شبکه را دیدهایم. حالا نتفلیکس چشم انداز جدیدی دارد: انیمه و لایو اکشن انیمه.
علاقه نتفلیکس به انیمه چندان چیز جدیدی نیست. سالیان سال است که هالیوود به بازسازی آثار خود و آثار فرهنگهای دیگر میپردازد. درست است که نتفلیکس در فضای نمایش خانگی فعالیت میکند، اما نه از هالیوود دور است و نه از آرمانهای آمریکایی. اما چرا با این همه بودجه و تلاش نتفلیکس برای جایگزینی لایو اکشنهای خود به جای انیمه اصلی، این آثار چندان به دلمان نمینشینند؟
شاید چند سال پیش اگر کسی به شما انیمهای معرفی میکرد تا ببینید، پرسیدن این سوال که این انیمه یا لایو اکشن که معرفی کردید، آمریکایی است یا ژاپنی، سوالی عجیب به نظر میرسید. انیمه متعلق به یک فرهنگ بود: ژاپن. اما حالا با اتفاقی جدید مواجه شدهایم. انیمه از بستر فرهنگی خود جدا میشود و فرمهای جدیدی میپذیرد. نتفلیکس به اندازه کافی برای انیمههایی که میسازد، مورد انتقاد قرار میگیرد. البته این انتقادات همیشه اینطور توجیه میشوند که صنعت سرگرمی در ژاپن پیشینهای طولانی از آغاز تصویرگری دارد و نتفلیکس تازه در ابتدای این مسیر است.
مخاطبان نتفلیکس انتظار دارند این رویه با کسب تجربه و قرارداد بستن با کارگردانهای ژاپنی اصلاح شود، اما میتوان به درستی پیشبینی کرد که نتفلیکس با رویهای که در پیش گرفته است، هرگز یک شاهکار در دنیای انیمه نخواهد ساخت. قبلتر به طور خلاصه، یکی از انیمههای ساخت نتفلیکس به نام «ویچر: کابوس گرگ» را بررسی کردیم و ضعفهای کلی تکرارشونده در انیمههای نتفلیکس را نام بردیم. این بررسی را در پی اس آرنا بخوانید.
همانطور که توصیف کردیم انیمههای اصلی نتفلیکس چندان تعریفی ندارند و نتوانستند مخاطب و طرفدار آنچنانی پیدا کنند. آنهایی هم که به نام انیمههای اصلی نتفلیکس شناخته میشوند، در واقع توسط نتفلیکس خریداری شدهاند. «وایولت اورگاردن» (Violet Evergarden) یکی از این انیمهها است. ساخت این انیمه بر عهده استودیویی به نام کیوتو انیمیشن بود که حق پخشش بعدتر توسط نتفلیکس خریداری شد. انیمه وایولت اورگاردن، حالا با عنوان یک انیمه نتفلیکس شناخته و معرفی میشود. انیمه «صدای خاموش» (A Silent Voice) که سروصدای زیادی برپا کرد و توانست نظر مثبت منتقدان را هم جلب کند، هم اثر استودیوی کیوتو انیمیشن است و توسط نتفلیکس استریم شده. شاید این تنها راهحلی باشد که نتفلیکس بتواند با توسل به آن، کیفیت انیمههای اصلی خود را حل کند.
حالا بد نیست که سری هم به لایو اکشن های ساخت نتفلیکس بزنیم. شاید انحصارطلبی بهترین واژه برای توصیف سیاستهای کنونی نتفلیکس باشد. این غول رسانهای قصد دارد تا آنجا پیش برود که مخاطبانش یا انیمههای ساخت خودش را ببینند، یا لایو اکشن هایی که به تازگی اقدام به ساختن آنها کرده است.
انیمه «دفترچه مرگ» (Death Note) را به خاطر دارید؟ معمولاً حتی کسانی که طرفدار انیمه نیستند هم این انیمه را دیدهاند. انیمه دفترچه مرگ به قدری مشهور و پربازدید است که بعید نیست حتی چندبار هم آن را دیده باشید. نتفلیکس هم متوجه بازدید بالای این انیمه شد و در اقدامی ناگهانی از استریم آن در برخی مناطق خودداری نمود. شاید در ابتدا این تصمیم نتفلیکس عجیب به نظر برسد و ما را شگفت زده کند که چطور ممکن است نتفلیکس از سود ناشی از دفترچه مرگ چشمپوشی کند؟ جوابی که نتفلیکس میدهد این است که هر وقت مخاطب در قسمت جستوجو نام دفترچه مرگ را سرچ کند، به جای انیمه اصلی با لایو اکشنی مواجه شود که خود نتفلیکس آن را ساخته است.
خیلی از مخاطبان نتفلیکس منتظر این لایو اکشن بودند، زیرا میدانستند که برای این لایو اکشن بودجه زیادی در نظر گرفته شده است، اما در نهایت این پروژه برای نتفلیکس یک شکست بود. دلایلی که میتوان برای این شکست در نظر گرفت زیاد هستند و تنها یک بار هم تکرار نشدهاند. اما در این نوشته قرار نیست از این بشنوید که چهقدر ضعفهای تکنیکی در لایو اکشنهای نتفلیکس وجود دارند، بلکه قرار است از تقابلهای فرهنگی تاثیرگذار بر این امر بگوییم.
اول) انیمه قوانین خود را دارد
تاثیر تاریخ و جغرافیا روی صنعت سرگرمی یک ملت به حدی زیاد است که یکی از دلایل اصلی ناتوانی نتفلیکس در ساخت لایو اکشن به شمار میرود. در آمریکا مساله نژاد از زمان کشف قاره بسیار پررنگ است و حتی حالا هم شاهد اعتراضاتی به سیستم آمریکا از سوی سیاهپوستان هستیم. از طرفی مبارزه اقلیتهای دیگر هم شکل سینمای این ملت را دگرگون کرده است. ما در سینمای هالیوودی با تنوع نژادی، جنسی، جنسیتی و … مواجه هستیم. این مساله را به قدری پررنگ میبینیم که حتی میتوان آن را سبک جدیدی در سینمای آمریکا نامید.
ژاپن یک جزیره است و ژاپنیها تا دورانی از تاریخ را در ساکوکو گذراندهاند. ساکوکو یا به عنوانی دیگر کشور بسته، هم از سوی جغرافیا و هم در زمانی دیگر از سوی حکومت بر مردم ژاپن تحمیل شد. ژاپن امروز همچنین چندان مهاجرپذیر نیست. بنابراین، تاریخ نژادپرستی آنها شباهتی به آمریکا ندارد، اما نمیتوان گفت نژادپرستی پنهان در آن وجود ندارد.
بنابراین برای یک ژاپنی پرسش «ساشا» در انیمه حمله به تایتان از اونیانکوپون چندان چیز عجیبی نیست و او حتی این پرسش را موجه میداند. ساشا بعد از مدتی دیدن اونیانکوپون از او میپرسد «چرا پوست تو تیره است؟» کاربرهای آمریکایی در توییتر نسبت به این جمله واکنش نشان دادند و آن را نژادپرستانه خواندند، اما همچنان در ژاپن واکنش بزرگی نسبت به این جمله دیده نشد.
این تفاوت بزرگ یکی از چیزهایی است که لایو اکشنهای ساخت نتفلیکس را ناموفق میسازد. طرفدار انیمه از نتفلیکس انتظار دارد مسائل نژادی و اقلیتی را دقیقاً مانند صنعت سرگرمی ژاپن تماشا کند و مخاطب نتفلیکس میخواهد مسائل نژادی در نظر گرفته بشوند. اینطور به نظر میرسد که نتفلیکس مخاطب خود را انتخاب کرده و شخصیت «ال» در لایو اکشن نتفلیکس شاهد این قضیه است.
دوم) زنان و مساله شخصیتپردازی
تا حالا به مساله زنانگی در انیمههای ژاپنی دقت کردهاید؟ در انیمههایی که آوازهشان تا آنسوی دنیا هم میرسد، زنانگی با مفهوم قدرت پیوند میخورد. شخصیتی مانند «میکاسا» در انیمه حمله به تایتان را به عنوان مثال در نظر بگیرید و او را با زن ژاپنی امروزی مقایسه کنید. زن ژاپنی امروز همچنان در قیدوبند سنتی است که او را در نقشهای سنتی فرو میبرند. او حتی اگر نخواهد این نقشها را مانند یک شغل تمام وقت بپذیرد، باید بتواند وظایف خود را به عنوان یک زن تمام و کمال انجام دهد. نهادهای اجتماعی ژاپن هم از زن امروزی انتظار دارند به خوبی نقش مادر و همسر را ایفا کند، اما دنیای سرگرمی دنیای تخیل است.
مشکلی که ابرقهرمانهای زن دنیای هالیوود دارند، کلیشهای رفتار کردن آنهاست. قهرمانانی بسیار قوی که در نهایت عاشق یک مرد با باورهای مردسالارانه میشوند و همواره در جستوجوی لطافت ازدسترفته خودشان هستند. در دنیای انیمه نیز یک سری کلیشه درباره زنان وجود دارد که مشابه کلیشههای هالوودی هستند. به نظر میرسد که هر دوی این کلیشهها در حال تغییر هستند، اما یکی سریعتر حرکت میکند و دیگری کندتر.
نتفلیکس سعی دارد این روند رشد شخصیتهای زن را بشکند و فرم جدیدی به آن ببخشد. هنگامی که نتفلیکس تصمیم گرفت انیمه دفترچه مرگ را بردارد و به جای آن لایو اکشن ساخت خودش را بگذارد، دست به تغییر شخصیت «آمانه میسا» یا «میسا میسا» زد. آمانه میسا از شخصیتی عاشق که تحت هر شرایطی کنار «لایت» میایستد، تبدیل به تهدیدی برای او میشود و سعی دارد او را متقاعد کند که از دفترچه مرگ دست بکشد.
این تغییر ناگهانی شخصیتهای زن انیمهها در لایو اکشنهای نتفلیکس، مخاطب انیمه را ناراضی نگه میدارد. این تنها باری نیست که این اتفاق میافتد. نتفلیکس چند وقت پیش خبر تاریخ استریم لایو اکشن کابوی بیباپ و چند عکس از شخصیت زن این لایو اکشن را منتشر کرد. حتی با همین چند عکس هم میشود تشخیص داد که حالت فم فتال گونه «فی ولنتاین» کاملا از او گرفته شده است.
نه تنها نتفلیکس بلکه هالیوود به طور کلی، با مشکل شخصیتپردازی زنان لایو اکشنها روبهروست و این قضیه تا جایی پیش رفت که اسکارلت جوهانسون در لایو اکشن Ghost in the Shell متهم به وایت واشینگ شد.
سوم) تفاوتهای عمیق زبانی
شاید به نظر برسد دنیای سرگرمی ژاپن تفاوت بسیاری با ژاپن امروز دارد، اما این دو روحی واحد دارند. چندبار در انیمهای شنیدهاید «بیایید کاری را با همدیگر انجام دهیم» یا «بیایید با هم همکاری کنیم»؟ ایگوی آمریکایی چنین حالتی را درک نمیکند. مثالی که هایائو کاوای روانشناس ژاپنی میگوید، این است که برای فرد آمریکایی فردیت یک چیز بدیهی است، اما بچههای ژاپنی در مدرسه روی دیوار با تابلوهایی روبهرو میشوند که روی آن نوشتهاند: «بیایید با هم فردیت را پرورش دهیم.» در اینجا میفهمیم حتی فردیت هم موضوعی گروهی است.
این قضیه را در دفترچه مرگ نیز میبینیم. لایت در انیمه را به خاطر بیاورید. آیا سازنده انیمه روی احساسات او تمرکز میکرد؟ ال چطور؟ آیا در انیمه، ال شخصی پرخاشگر بود؟ اگر بخواهیم خصوصیات احساسی و شخصیتی ال و لایت را در انیمه بررسی کنیم، شاید نتوانیم بیشتر از دو خط راجع به آنها بنویسیم. در انیمه اعمال اشخاص مهمتر از شخصیت و فردیت آنهاست، اما در فضای لایو اکشن دفترچه مرگ نتفلیکس، با فردیت و تشخص مواجه میشویم. به طور خلاصه علاوه بر تقابل خیر و شر، تقابل شخصیت افراد هم به کشمکش اصلی لایو اکشن تبدیل میشود اما در انیمه با تقابل خیر و شر، اعمال و هوش سروکار داریم.
چهارم) نظر جمعیت مهم است نه طرفداران
سازندگان لایو اکشن ها چندان نمیخواهند طرفداران انیمه را راضی نگه دارند، زیرا پول در جمعیت است نه در طرفداران. سازنده لایو اکشن برای کسی فیلم نمیسازد ک هاز قبل با عناصر انیمه آشنا باشد، بلکه برای کسی فیلم میسازد که دست دوستانش را بگیرد و به سینما بیاورد. نتفلیکس میخواهد از اول تا آخر را دوباره بازسازی کند تا حتی کسی هم که طرفدار انیمه نیست، به راحتی بتواند آن را دریابد. اما در این بین، به عناصر اصلی انیمه هم دست میزند و آنها را حذف میکند یا تغییر میدهد. در ده سال اخیر هالیوود به صنعت سرگرمی ژاپن به عنوان یک بازار پرسود نگاه میکند و شاید این قضیه بیش از هر ضعف تکنیکی، طرفداران انیمه را ناراحت کند.
شاهد این حرف، صحبتهای دنیلا پیندا در صفحه شخصی اینستاگرامش است. فضای مجازی لباس و بازیگری دنیلا پیندا را برای نقش فی ولنتاین مناسب نمیداند. دنیلا پیندا با پاسخهایی که به طرفداران کابوی بیباپ داد، برای آنها دلیلی تراشید تا این لایو اکشن را نگاه نکنند. او گفت تقصیری ندارد که فی ولنتاین یک شخصیت تخیلی است و لباسهای او را نمیتوان به واقعیت آورد.
راهکار نتفلیکس
گویا نتفلیکس در نهایت از آمار پخش بخش انیمه و لایو اکشن خود راضی نیست. راهکار نتفلیکس برای حل مشکل نارضایتی مخاطبان همانطور که قبلاً اشاره کردیم، خریدن حق پخش انیمهها است. احتمالاً نتفلیکس در آینده هم تلاش خواهد کرد انیمه را در استودیوهای انیمه بسازد و در فرآیند ساخت آنها دخالتی نداشته باشد. اما اگر نتفلیکس بخواهد در زمینه لایو اکشن مخاطبان خود را راضی نگه دارد و آنها را با لایو اکشنهایی مانند رورونی کنشین (Roruni Kenshin) روبهرو کند، باید کاری فراتر از از خریدن حق پخش لایو اکشنها انجام دهد. نتفلیکس باید بودجه استودیوهای ژاپنی فراهم کند.
البته علت خوب از آب درنیامدن لایو اکشنهای هالیوودی مشکل بودجه نیست. برای ساختن لایو اکشن Ghost in the Shell حدود ۱۱۰ میلیون دلار هزینه صرف شده، اما برای رورونی کنشیناین مبلغ ۱۰ میلیون دلار بود. درست است که ژانر این دو انیمه با هم متفاوت بودند اما در نهایت نتیجه این دو لایو اکشن با هم برابری نکرد. رورونی کنشین هم مخاطبان و هم مننتقدان را راضی نگه داشت. اما Ghost in the Shell در نهایت محکوم به شکست شد. بعضی از منتقدان نتفلیکس میگویند مشکل بودجه، معضلی است که دست و پای نتفلیکس را برای ساخت لایو اکشنهای خوب بسته. اما تجربه Ghost in the Shell نشان میدهد که مشکل نه بودجه است، نه انتخاب بازیگر و نه مدیوم. مشکل این است که نتفلیکس میخواهد انیمه را طبق ذائقه آمریکایی بسازد. اما انیمه در بستر فرهنگ ژاپن رشد کرده و به وجود آمدن آن یک شبه نبوده است. نتفلیکس حتی قصد ندارد مشکل را ببیند و تا زمانی که مشکل را نبیند، راه حلی هم برای آن ندارد.
نظر شما درباره لایو اکشن های انیمه ای ساخت نتفلیکس و به طور کلی هالیوودی چیست؟ نظراتتان را با ما درمیان بگذارید.
ممنون از مقاله زیباتون امیدوارم همینطور به خوبی ادامه بدید
بسیار خوب و جامع به این مقاله پرداختید
سپاسگزارم
وای من عاشق سایتتونم این مطلبتونم مثل بقیه جواهره
سلام. خوشحالم که از این مطلب خوشتون اومده.
دستتون درد نکنه مقاله ی خیلی زیبایی بود خیلی لذت بردم♡(ӦvӦ。)
مقاله به طرز خارق العاده ای کامل و خفن نوشته شده این نبوغ نویسنده رو میرسونه … آفرین پی اس آرنا