بدون تردید هنر یکی از اساسیترین پایههای زندگی مدرن انسانهاست. شاید قانون، کشاورزی و شهرسازی از زیربناهای جوامع بشری باشند اما هرگز نباید تاثیر هنر را در متعادل نگاه داشتن آنها فراموش کرد. اما همین هنر هم گاهی بیش از حد پیش میرود و به جایی میرسد که هنرمندان مقصود اصلی خود را فراموش میکنند، زیاده روی کرده و از رسالت خود دور میشوند. این موضوع که تنها مختص به هنر و سرگرمی نیست باعث به وجود آمدن هجو و آثاری جالب توجه شده که عموما در قالب طنز به انتقاد از مسائل اجتماعی، هنری و سیاسی گوناگون میپردازند. هر کدام از مغزهای متفکر پشت این آثار راه و روش روایی خود را دارند؛ برای مثال چارلی بروکر (Charlie Brooker) در سریال بینظیرش، Black Mirror، چنان انتقادات شدیدی از پیشرفت افسار گسیختهی تکنولوژی را بیان نشان میدهد که بعید است کسی پس از دیدن آن در رفتار و زندگی مجازی و دیجیتالیش تجدید نظر نکند.
South Park را میتوان یکی از خلاقانهترین آثار طنز سه دههی گذشته دانست که در قالبی نو و تازه در کنار ارائهی روایتی خندهدار و طرح شخصیتهای دوستداشتنی، انتقادات و شوخیهای فراوانی با تمامی صنفهای مخنلف دنیای مدرن میکند و بعید است موضوع مهم و پر سر و صدایی وجود داشته باشد و طراحان و نویسندگان این سریال به سراغ آن نرفته باشند. علاوه بر این South Park را میتوان آغازگر موجی جدید در دنیای سریالهای تلویزیونی و یکی از عواملی که امروزه شاهکارهایی چون Rick And Morty را شاهد هستیم دانست.
پس از انتظاری طولانی سرانجام در سال ۲۰۱۴ و با عرضهی The Stick of Truth توسط استودیوی با تجربهی Obsidian، طرفداران توانستند نخستین بازی در خور توجه از سریال تلویزیونی مورد علاقهشان را شاهد باشند. تیم Obsidian در همکاری با دو خالق سری توانستند عنوانی عرضه کنند که در کمال وفاداری به منبع پرطرفداراش روایتی جدید و داستانی درگیرکننده ارائه دهد و از برترین اقتباسات دنیای بازی لقب بگیرد. گیمپلی و مبارزات متنوع و خلاقانه، سبک هنری چشم نواز ۲٫۵ بعدی و داستانی بینهایت خندهدار و در عین حال انتقادی از بزرگترین نقاط مثبت بازی بودند. بازی در هنگام عرضه با استقبال خوب طرفداران و منتقدین مواجه شد. Matt Stone و Troy Parker، خالقان سریال، که منتظر همچین واکنشی برای آغاز ساخت دنبالهی بازی بودند پس از گذشت قریب به یک سال از عرضهی TSoT ساخت دنبالهای مستقیم بر بازی را اعلام کردند. این دنباله که در ابتدا با نامی متفاوت شناخته میشدع طبق سنت همیشگی سری و در راستای یک شوخی زبانی سازندگان The Fractured But Whole نام گرفت.
داستان بازی پس از ماجراهای قسمت قبل رخ میدهد. کودکان غیر عادی شهر این بار درگیر ماجرایی جدید میشوند و این بار طی اشارهای به عناوین پر تعداد کامیک بوکی، در قالب نقشهای ابرقهرمانی فرو میروند. اما همهچیز به هم میریزد و طی اختلافاتی که بین آنها بر سر فیلم جدیدی با بازی Cartman بالا میگیرد به دو گروه Coon and Friends و Freedom Pals تقسیم میشوند و طی قضایایی الهام گرفته شده از فیلم و کمیک جنگ داخلی مارول با یکدیگر درگیر میشوند.
برخلاف بازی نخست که تنها از چهار کلاس برخوردار بود این بار مخاطبان قابلیت انتخاب از بین ۱۲ کلاس Brutalist, Blaster, Speedster, Elementalist, Gadgeteer, Mystic, Cyborg, Psychic, Assassin, Commander, Netherborn و Karate Kid را دارند. علاوه بر این قابلیت انتقاب جنسیت و نژاد نیز به بازی اضافه شده که هر کدام تاثیر متقاوتی بر روی برخورد سایر شخصیتها با مخاطب و تجربهی وی از بازی دارند. علاوه بر این هر کدام از کلاسهای بازی قابلیتهای ابر قهرمانی خاصی دارند که با الهام از قابلیتهای ابرقهرمانان کامیک بوکی طراحی شدهاند و مبارزات حول محور آنها میچرخند. از قابلیتهایی که تا بحال به نمایش درآمدهاند میتوان به Superspeed (سرعت مافوق صوت)، Stoneskin (ایجاد لایهای سخت از سنگ بر روی پوست)، Super Strength (قدرت فرابشری) و Laser Eyes (توانایی شلیک لیزر از چشمان) اشاره کرد.
داستان ساخت South Park توسط دو انیماتور میانسال نه چندان موفق به دوستی و رفاقت این دو در دبیرستان محلی برمیگردد. مت استون و تروی پارکر که تا مدتها پروژهی چندان قابل توجهی نداشتند سر انجام در سال ۱۹۹۷ میلادی راه شهرت و موفقیت را پیدا کردند. قبل از آعاز سری اصلی، مت و تروی دو فیلم کوتاه را با شخصیتها و اتمسفری مشابه به آن در سالهای ۹۳ و ۹۵ طراحی کردند. ویدئوی دوم آنها به سرعت همهگیر شد تا جایی که جرقهی ساخت یک سریال تلویزیونی مشابه به ذهنشان خطور کرد. اما پیدا کردن شبکهای تلویزیونی در آن دوران برای همچین موضوعی بسیار سخت بود. پس از آن که Fox دست رد به سینهی آنها زد مت و تروی تنها راه پخش مخلوقشان را شبکهی عام پسند MTV و یا Comedy Central که در آن روزها وضعیت چندان مناسبی نداشت، دیدند. پس از اندکی تامل و مشورت آنها به این نتیجه رسیدند که MTV جای مناسبی برای SP نیست و تصمیم گرفتند به سراغ تنها گزینهی باقیمانده یعنی Comedy Central بروند. داگ هرزوگ (Doug Herzog)، رییس وقت Comedy Central، پس از دیدن ویدئوی معروف و ملاقات با مت و تروی دستور ساخت شش قسمت را به عنوان فصل نخست صادر کرد. همچنین شبکه هزینهی زیادی را برای تبلیغات و محصولات فرعی سریال چون تیشرت و پوستر صرف کرد و با استقبال خوبی نیز روبرو شد به طوری که حتی قبل از نخستین اپیزود هم SP سود خوبی را عاید مدیران Comedy Central کرده بود. با این حال واکنشها به نمایشهای آزمایشی سریال به خصوص از طرف مخاطبان سنتیتر چندان رضایتبخش نبود. سر انجام سریال روی آنتن رفت و موفقیت بزرگی را نسیب شبکهی Comedy Central کرد به طوری که یک شبه به یکی از پرسودترین و موفقترین شبکههای کابلی تبدیل شد. موفقیت SP تنها مختص به Comedy Central نبود و خالقانش نیز طی مدت زمان کمی به یکی از اهالی مشهور آمریکا بدل گشتند.
بدون شک یکی از مهمترین عناصر سریال و بازی نخست شخصیتپردازی جالب و خندهدار آنها بود که با وجود هویتهای دو گانهی ابرقهرمانی در این قسمت نیز به نظر میرسد از این حیث طرفداران نیازی به نگرانی ندارند.
نام: Eric Cartman
نام ابرقهرمانی: The Coon (راسو)
کارتمن نمادینترین شخصیت SP و زورگوی درجه یک آن است. در این بازی هویت دوم او فردی در لباس راسو است که شباهنگام بر سقفهای شهر رفت و آمد میکند. به نظر میرسد الگوی سازندگان در طراحی او بتمن (Batman) بوده است.
نام: Kenny
نام ابرقهرمانی: Mysterion
یکی از پرطرفدارترین و دوستداشتنیترین شخصیتهای SP. کنی در این بازی بازمیگردد، اما دیگر یک پرنسس نیست و نقش شروری مرموز و تاریک را دارد که از قدرت جاودانگی برخوردار است.
نام: Stan
نام ابرقهرمانی: Toolshed
استن از قدرتهای تله مکانیک (!) برای کنترل ابزار استفاده میکند و در کار با دریل و مته بسیار خطرناک و ماهر است.
نام: Kyle
نام ابرقهرمانی: The Human Kite
کایل با فرو رفتن در قالب بادبادک انسانی قابلیت نهچندان شگفتآور پرواز را کسب میکند. او همچنین قادر به شلیک پرتوهای انرژی نیز میباشد.
نام: Butters
نام ابرقهرمانی: Professor Chaos
باترز این بار در نقش شخصیت منفی در بازی حضور دارد و در قالب Professor Chaos شهر زیبای(!) South Park را به آشوب میکشد.
همچنین حضور شخصیتهای نام آشنای سری چون Timmy، Token، Bradley و Clyde نیز در بازی تایید شده است.
کمتر از دو هفته به انتشار بازی مانده و نمایشها و نظرات زودهنگام بازی امیدوارکننده به نظر میآیند. شاید تنها عامل نگرانی عدم حضور Obsidian پشت بازی و ساخت آن توسط شعبهی سان فرانسیسکوی یوبیسافت (Ubisoft) است. استودیویی که تنها آثار بازیهای موفق و نه چندان مشابه Rocksmith را در کارنامهاش دارد.