همه مفاهیم در دنیای انسانی با جزییاتی متفاوت اما زمینه و دایره مشترکی دارند. مفهوم خیانت در رابطههای انسانی میان زنها و مردها مفهومی شناخته شده و تا حد زیادی تعریف شده است. در من او را دوست داشتم، آنا گاوالدا با قرار دادن روایت دو انسان د مقابل یکدیگر، دو تعریف متفاوت از کسی که خیانت کرده و کسی که به او خیانت شده مقابل هم قرار میدهد تا بتوان با این مقایسه درک متفاوتی از این مفهوم پیدا کرد.
داستان رمان از چه قرار است؟
داستان کتاب من او را دوست داشتم از مکالمه کلوئی با مادرشوهر و پدر شوهرش شروع میشود. در ادامه پییر (پدرشوهرش) از کلوئه میخواهد تا همراه با بچههایش به خانهای در جنگل بروند و چند روزی آنجا بمانند. در حالی که همسر کلوئه (آدرین، پسر پییر) او را با دو فرزندش رها کرده است. به آنها میگوید که میخواهد زندگی جدیدی را با معشوقهاش شروع کند. قصه به همین سادگی برای کلوئه تمام نمیشود. در واقع روایت میخواهد دو راه ماندن و رفتن را به دو شکل و با روایتهای جداگانه کلوئه و پدرشوهرش مقابل هم قرار دهد تا با ایجاد مقایسه بشود بالاخره تصمیم گرفت که ماندن درست است یا ترک کردن، رفتن و رها کردن. خود نویسنده در مورد این کتاب میگوید: «من این کتاب را دوست دارم و نسبت به آن احساس غرور میکنم.» اگر نگاهی به تمامی کتابهای او بیندازیم، رمان «من او را دوست داشتم» کتابی است که با تمام جملاتش روی مخاطب تاثیر میگذارد. کاری که رمانهای عاشقانه آن را نادیده میگیرند و دیگر نویسندگان رمانهای عاشقانه به راحتی از کنار آن میگذرند. در سال ۲۰۰۹ فیلم je l’aimais بر اساس این رمان آنا گااوالدا توسط «زابو بریت من» در کشور فرانسه تولید شد.

قسمتی از متن کتاب:
زندگی حتی وقتی انکارش میکنی، حتی وقتی نادیدهاش میگیری، حتی وقتی که نمیخواهیاش از تو قویتر است. از هر چیز دیگر قویتر است. آدمهایی که از بازداشتگاههای کار اجباری برگشتند دوباره زاد و ولد کردند. مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند که مرگ نزدیکانشان و سوختن خانههایشان را دیده بودند دوباره دنبال اتوبوسها دویدند، به پیشبینیهای هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهایشان را شوهر دادند، باورکردنی نیست اما همین گونه است. زندگی از هر چیز دیگری قویتر است.
مختصری دربارهی «آنا گاوالدا»
آنا گاوالدا نویسنده فرانسو زبان، از آن دسته نویسندههایی است که در زندگیاش شغلهای متفاوتی را تجربه کرده. فروشندگی، بازاریابی املاک، صندوقداری و گلآرایی از کارهایی است که آنا گاوالدا به آنها مشغول بوده است. تجربه کردن شغلهای مختلف باعث به دست آوردن اطلاعات و یافتههای جدیدی برای او شد به شکلی که به گفته خود نویسنده آنها را در داستانهایش بارها به کار گرفته است. مثلا در مورد زمانی که در یک گلفروشی کار میکرد تجربه جالبش را این گونه روایت میکند: «زندگی را آموختم. دسته گلهای کوچک برای همسران و دسته گلهای بزرگ برای معشوقهها…» مجموعه داستان «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» اولین کتاب آنا گاوالدا بود که به یکی از پرفروشترین کتابهای فرانسه تبدیل شد و به ۱۹ زبان دنیا ترجمه و در ۲۷ کشور به فروش رسید.
«من او را دوست داشتم» اولین رمان آنا گاوالدا است که در ۲۰۰۲ منتشر شد، او بر اساس شکست عاطفیای که در زندگی خود تجربه کرده بود کتاب را نوشت. پس از آن، داستان کوتاه ۹۶ صفحهای با نام «۹۵ پوند آرزو» را منتشر کرد که به گفته خودش درباره دانشآموزانی بود که در مدرسه نادان به نظر میرسیدند اما در دیگر جنبههای زندگی شگفتانگیز بودند. در سال ۲۰۰۴ سومین رمان خود را با نام «شکار و جمع آوری» منتشر کرد که آن کتاب هم به یکی از پرفروشترین کتابهای فرانسه تبدیل شد. پس از انتشار سه کتاب اول آنا گاوالدا در سال ۲۰۰۷ بیش از سه میلیون نسخه از کتابهای او در فرانسه به فروش رفته بودند. از دیگر آثار او میتوان به «گریز دلپذیر»، «زندگی بهتر» و «با هم بودن همه چیز است» اشاره کرد.
سبک نوشتن آنا گاوالدا
سادگی جملات و روانی بیان از شاخصترین ویژگیهای نوشتاری آنا گاوالدا است. منتقد مجله ماریان در مورد او میگوید: «نقطه قوت آنا گاوالدا این است که همان گونه که آدمی سخن میگوید، مینویسد و این ویژگی کیفیت کار را تضمین میکند.» توصیفات او در داستانهایش به گونهای ملموس و نزدیک به واقعیت است که آدم خود را در خود داستان و در کنار شخصیتها احساس میکند. این ویژگی در نوشتارش تاثیرپذیری بر مخاطب را بیشتر میکند و او را تحت تاثیر اتفاقات و احساسات جاری در داستان قرار میدهد. اما تفاوت این رمان با دیگر کتابهای عاشقانه این است که جزییات آنقدر دقیق و قابل احساس کردن هستند که خواننده تصویر ماجرا را میبیند و لحظه به لحظه آنها را درک میکند.