عدم دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم سال توسط «نجات سرباز رایان» (Saving Private Ryan) یکی از غیرمنتظرهترین اتفاقات سینمایی چند دههی اخیر بود، که بسیاری را متعجب و ناراحت کرد. واکنشها تنها به خاطر این نبود که فیلمی همچون «شکسپیر عاشق» (Shakespeare in Love) برندهی جایزهی اصلی مراسم شد. از این موارد فراوان دیده شده است و حتی اسکار امسال هم بحثهایی را به همراه داشته و برای مثالهای قدیمیتر هم تنها کافی است از تهیهکنندگان فیلمهای «کوهستان بروکبک» (Brokeback Mountain) و «لا لا لند» (La La Land) دربارهی «تصادف» (Crash) و «مهتاب» (Moonlight) در این باره بپرسید. حتما «اورسن ولز» (Orson Welles) هم حرفهای زیادی درباره «دره من چه سرسبز بود» میتوانست بزند.
اما اهمیت این شکست فیلم حماسی «استیون اسپیلبرگ» (Steven Spielberg) به کمدی رمانتیکی سرگرمکننده هنگامی مشخص میشود که به این موضوع پی ببریم که این اتفاق تا به حال در جوایز سینمایی نیفتاده بود و چهره اسکار را برای همیشه تحت تأثیر خود قرار داد. ساختهی شرکتی بزرگ و مشهور که شانس اول دریافت جایزهی بهترین فیلم سال بود، مغلوب دسیسههای سیاستمدارانه «هاروی واینستین» (Harvey Weinstein) شد و مسیر اسکار را عوض کرد.
با اکران در ماه جولای 1998، «نجات سرباز رایان» در دورهای منتشر شد که علاقهی جامعه به دورانی که در آن آمریکاییها رکود بزرگ را پشت سر گذاشتند، جنگ جهانی دوم را بردند و تبدیل به قدرت اول جهان شدند، رو به افزایش بود. در پایان همین سال که این فیلم منتشر شد، کتاب «بزرگترین نسل» (The Greatest Generation) نوشته «تام بروکا» (Tom Brokaw) به چاپ رسید که با استقبال بینظیری روبهرو شد. حتی نام این کتاب برای توصیف اشخاصی که سختیهای آن دوره را تجربه کردند استفاده میشود که تأثیر و محبوبیت آن را نشان میدهد. پس با استقبال از این کتاب، دور از انتظار نبود که به تصویر کشیدن داستانی درباره همان موضوع، همه را به تحسین وادارد.
با تعهدی که فیلم «نجات سرباز رایان» در به تصویر کشیدن تصاویر واقعی داشت، استفاده از دوربین روی دست و قابهای متزلزل و نشان دادن خشونت بیرحمانه در سال 1998 بسیار شوکه کننده بود. سکانس ابتدایی فیلم که روی پیادهسازی نرماندی تمرکز میکند، با استفاده از تکنیکها و فیلمبرداری مخصوص مستند گونه، سبک فیلمسازی آثار جنگی بعد خود را تحت تأثیر خود قرار داده است. چنین سکانسی در این فیلم خاص و در دورانی که در آن به اکران رسید، مأموریت 8 آمریکایی که وظیفهی نجات دادن سرباز رایان را بر عهده دارند را همچون یکی از مأموریتهای هرکول به تصویر میکشد.
در کنار تمام این نکات مثبت در ساختار و تکنیک فیلم، «نجات سرباز رایان» تبدیل به بلاک باستری بسیار موفق هم شد. در آن دوران فروش جهانی 482 میلیونی موفقیتی بینظیر بود و فیلمهای بلاک باستر محدود به آثار سوپر قهرمانی و جادوگران فضایی نمیشدند. در نتیجه، همه مطمئن بودند که به خاطر این اثر، «استیون اسپیلبرگ» دومین جایزه اسکار خود را حتمی کرده است.
اما هنگامی که مراسم اسکار برگزار شد، «اسپیلبرگ» با اینکه دومین جایزهی اسکار بهترین کارگردانیاش بعد از «فهرست شیندلر» (Schindler’s List) را برنده شده، اما این ساخته «جان مدن» بود که با به دست آوردن جوایز بهترین فیلم، بهترین بازیگر زن نقش اول، بهترین بازیگر زن نقش مکمل، بهترین فیلمنامه اورجینال و بهترین موسیقی، همه را شگفت زده کرد. دو جایزه آخر حتی «نجات سرباز رایان» هم نامزد دریافت اسکار بود، اما شکست خورد.
جدای از مقایسه، «شکسپیر عاشق» فیلم فریبندهای است که داستان پشتصحنه دنیای تئاتر در دوران الیزابت انگستان را به تصویر میکشد. داستان فیلم ماجرای تخیلی نوشتن نمایشنامه «رومئو و ژولیت» به قلم «ویلیام شکسپیر» است که ماجرای عاشقانه این نویسنده بزرگ انگلیسی را هم نشان میدهد. با همه شیرین و بانمک بودن اثر، اما چنین ساختهای تا سال 1998 برنده اسکار بهترین فیلم سال نشده بود. در اصل اکثر برندههای دهه 90، فیلمهای بلاک باستر محبوب از استودیوهای بزرگ بودند: سال قبل «تایتانیک» (Titanic) جایزه را از «لوسآنجلس محرمانه» (L.A Confidential) ربود، در سال 1996 «شجاع دل» (Braceheart) بر «عقل و احساس» (Sense and Sensibility) پیروز شد، و سال قبل از آن «فارست گامپ» (Forrest Gump) فیلم «پالپ فیکشن» (Pulp Fiction) را شکست داد.
پیش از اینکه «هاروی واینستین» تبدیل به بدنامترین شخص در جنبش #من_هم شده و به جرم یک مورد تعرض جنسی و یک مورد تجاوز جنسی به بیست و سه سال زندان محکوم شود، او بدون هیچ رقیبی بر هالیوود حکمرانی میکرد و تخت پادشاهی او، مراسم اسکار بود. برخلاف دیگر استودیوهای تهیه فیلم، «واینستین» استراتژی فروش فیلمهای خود را بر پایه تعداد اسکارهای برنده شده میچید و با تمرکز کردن روی مراسم و جوایز، موفقیتهای چشمگیری با فروش فیلمهایش به دست میآورد.
پروسه و سبک کار این تهیهکننده پیش از جایزه اسکار، مفهوم «فیلمهای اسکاری» را دچار تغییر فراوان کرد. چنین فیلمهایی تبدیل به آثاری شدند که کمخرج و کمتر دیده شده بودند و معمولا با توجه به سلیقهی رایدهندگان جایزهی اسکار ساخته میشدند. پیروزی «شکسپیر عاشق» مقابل «نجات سرباز رایان»، شروعی بود بر اجرایی شدن این استراتژی که فیلمهای اسکاری را دچار تحول کرد.
هنگامی که این ساخته به تهیهکنندگی «واینستین» برای رایدهندگان جایزه اسکار در دسامبر 1998 اکران شد، با واکنشهای مثبتی مواجه شد و همین مساله نشان میداد که «شکسپیر عاشق» قرار است تاثیری هرچند کم در مراسم اسکار آن سال داشته باشد. با این همه، بر اساس گزارشهایی که توسط «ربکا کیگان» و «نیکول اسپرلینگ» انجام گرفته است، لابیگری «واینستین» برای فیلمش پیش از اسکار، تبدیل به «شاهکار زورگوییاش» شد.
تا قبل از پیروزی «شکسپیر عاشق» در اسکار، تبلیغات برای دریافت اسکار فعالیتی صمیمی و دوستانه بود. اکرانهای اختصاصی برای رأیدهندگان و اعضای اصناف سینمایی برگزار میشد و سپس تبلیغاتی در روزنامههای مختلف انجام میگرفت که دعوت به انتخاب فیلم برای اسکار میکرد. «واینستین» اما تبلیغات بیامانی که تا چند ماه هم میتوانستند به طول بینجامند را ابداع کرد که طبیعتا پیش از مراسم یعنی در فوریه به پایان میرسیدند، اما گاهی از سپتامبر یعنی شش ماه قبل شروع میشدند.
پیش از این تغییر مهم، برای تبلیغ یک اثر، کارگردان یا بازیگران میتوانستند هفته پیش از انتشار فیلم در مصاحبههایی شرکت کنند و در برنامههای تاک شو حضور پیدا کنند. بعد از «شکسپیر عاشق» ولی، اگر فیلمی شانسی برای دریافت جایزه اسکار داشت، شرکت در مصاحبههای متعدد، حضور در برنامهها و خوشوبش کردن با رایدهندگان در مهمانیهای پشت سر هم تبدیل به وظیفهی افراد شد. در اصل رأیدهندگان اسکار سال 1998، به خاطر شرکت در مهمانی «به آمریکا خوش آمدی» که «واینستین» برای کارگردان فیلم گرفته بود، دچار دردسر شدند.
یک روزنامهنگار در این باره گزارش داده است که:
تمام این اتفاقات با «هاروی واینستین» شروع شد. تا به حال به یاد نداشتم که از هیچ استودیوی دیگری اینقدر تحتفشار قرار گرفته باشیم. او شخصا با افراد مختلف تماس میگرفت و مجبورشان میکرد که کاری را انجام دهند. او به راستی یک هیولا بود.
مدیر پیشین کمپانی «میراماکس» هم دربارهی این تهیهکننده صحبت کرده و گفته است که برای او، اکران و انتشار فیلم تنها شروع کار و وظیفهی بازیگران بود. به نقلقولی که از «واینستین» اشاره کرده است، او میگفت: «این تازه اول کار شماست. بعد از اکران فیلم تازه باید به مدت سه ماه با دیگران ملاقات کنید و نوزادان را بغل کنید و ببوسید!»
در سال 1999 البته، مخالفانی با چنین گفتگوهای بیپروایی هم وجود داشت. یکی از مهمترین مخالفان، کارگردان «نجات سرباز رایان» یعنی «استیون اسپیلبرگ» بود. این اسطورهی هالیوود لازم نمیدید که باید برای دریافت جوایز مختلفی برای فیلمها، التماس رایدهندگان کرد. «تری پرس» (Terry Press) که یکی از بازاریابهای آن زمان شرکت دریمورکس (DreamWorks) بود در این باره میگوید: «من به استیون گفتم که وضعیت اینگونه شده است. اما او به من جواب داد که حاضر نیست مثل هاروی در گل و کثیفی غلت بزند.»
مجری شبکه TCM، «بن منکیویز» هم این موضوع را تأیید کرده است:
به اسپیلبرگ گفته شده بود که به مقابله با این حجم از لابیگری بپردازد و از آنجایی که او فردی خوب و معقول است، چنین چیزی را نپذیرفت. او گفت: «من فیلمم را تبلیغ میکنم، اما قرار نیست برای افراد هدیه بفرستم یا آنها را راضی کنم تا به فیلم من رای دهند.»
در همین حال، میراماکس هم تبلیغات پنهانی و منفی دربارهی فیلم «نجات سرباز رایان» را شروع کرد و همه جا پخش کرد که تنها پانزده دقیقه ابتدایی فیلم خوب است که ماجرای نبرد نرماندی را نشان میدهد و بقیه فیلم تنها چرندیاتی بیش از حد احساسی و بیفایده است. با تبلیغ نکردن «اسپیلبرگ» و فشارهای فراوان «واینستین» و چنین صحبتهای منفی دربارهی فیلم جنگی مورد بحث، شکست «نجات سرباز رایان» رقم خورد.
در حالی که خوشبختانه «هاروی واینستین» از دنیای سینما کنار گذاشته شده است، اما روش پیروزی «شکسپیر عاشق» بر «نجات سرباز رایان» در جایزه اسکار همچنان پابرجا است. فصل جوایز به طور کلی از ابتدای سپتامبر شروع میشود که استودیوها انتخابهای اصلی خود را برای دریافت جوایز مشخص میکنند و آنها را در مراسمهای ونیز و تورنتو معرفی میکنند. بعد از آن تمام گزینههای موردنظر از اکتبر تا دسامبر به اکران عمومی درمیآیند و در این مدت تا شب مراسم اصلی که اسکار باشد، تبلیغات چند ماهه هیچگاه متوقف نمیشوند.
در کنار این واقعیت که استودیوها بیش از پیش به دنبال ساخت فیلمهای بلاک باسترهایی هستند که پتانسیل دنبالهدار شدن را دارند، سیستم به سمتی پیش رفته است که برندگان جایزه اسکار آثاری کمتر دیده شده هستند و فیلمهای محبوب جریان اصلی سینما هم به جای اعتبار داشتن، دارای شخصیتهای ابرقهرمانی هستند. با اینکه آثار نامزد بهترین فیلم سال اسکار به مرور در حال تغییر هستند و آثاری متنوع همچون «مهتاب» و «انگل» (Parasite) توانستهاند برنده شوند و فیلمهای ابرقهرمانی چون «پلنگ سیاه» (Black Panther) و «جوکر» (Joker) نامزد شدهاند، اما تقریباً هر کسی این را میداند که آثار اسکاری و آثار پرطرفدار دو لیست جدا محسوب میشوند.
به عبارت دیگر، استودیوها دیگر کمتر فیلمهایی همچون «نجات سرباز رایان» میسازند، و اگر فیلمی هم به هدف فروش بالا و محبوبیت ساخته شود، کسی انتظار ندارد که آن اثر در لیست بهترین فیلمهای سال اسکار دیده شود. با اینکه در این قاعده استثناهایی وجود دارد و استودیوهای اجازه ساخت آثاری همچون «دانکرک» (Dunkirk) و «1917» هم میدهند که نامزد اسکار شدهاند، اما همانطور که «اسپیلبرگ» گفت، سازندگان این فیلمها باید چندین ماه در گل غلت بزنند.
در پایان لازم است که گفتهای از «منکیویز» را تکرار کنیم که میگوید: «در لیست کارهای وحشتناکی که واینستین کرده است، این کار در رتبه بسیار پایینی قرار دارد. او کارهای بسیاری هولناکی انجام داده است. اما به هر حال این تغییری که او باعثش شده در این لیست جا دارد.»
بسیار عالی نوشتید
سپاس از شما