پس از شش هفته انتظار و هیجان، به پایان فصل اول سریال لوکی (Loki) رسیدیم و واکنشها به اپیزود ششم سریال بسیار متنوع بود. با وجود کوتاه بودن فصل اول لوکی که حدودا فقط شش ساعت به طول انجامید، اما طرفداران در همین زمان کوتاه هم با سفری احساسی و پرپیچوخم روبهرو شدند.
داستان از آنجایی شروع شد که «لوکی» با بازی «تام هیدلستون» (Tom Hiddleston) درگیر نبرد نیویورک است که پیش از این ماجرای آن را در فیلم «انتقامجویان» دیده بودیم. این نسخه از لوکی توسط TVA به سرقت رسید، سپس به این موسسه کمک کرد تا به دنبال نسخهی دیگری از لوکی بگردند، بعد با همان نسخه متحد شد و حتی به او دل بست و در نهایت هم به جایی رسید که مشخص کرد TVA تنها یک دروغ بزرگ بوده و هیچ چیزی آنطور که تصور میشد نیست.
این اتفاقات فراوان نتیجه زحمت گروه بزرگی شامل سازندگان، نویسندگان و بازیگران بود، اما در نهایت باید پذیرفت که برخلاف پست و بلندیهای داستانی و روایی، این یک شخصیت بود که همه چیز را پیش میبرد و در مرکز کل فصل اول سریال قرار میگرفت. با این همه، پایان فصل اول سریال لوکی از این قاعده جداست.
سکانسهای انتهای قسمت ششم لوکی نه تنها این سریال از دنیای سینمایی مارول را به شکلی هیجانانگیز و تماشایی به پایان میرساند، بلکه به شکلی تمام تصورات ما را از این دنیای داستانی متحول میکند تا انتظار آیندهای کامل متفاوت از دنیای مارول داشته باشیم. پس اگر برای شما هم سؤال پیش آمده است که «جاناتان میجرز» (Jonathan Majors) چه نقشی در سریال داشت و اتفاقات پایان فصل اول سریال لوکی چه تأثیر ممکن روی آثار بعدی مارول مانند «دکتر استرنج 2» داشته باشد، با ما همراه بمانید.
در پایان فصل اول سریال لوکی، شخصیت اصلی سریال به همراه «سیلوی» (Sylvie) با بازی «سوفی دی مارتینو» (Sophia Di Martino) بالاخره موفق میشوند تا به پایان خط زمانی برسند و با کسی که تمام این مدت TVA را اداره میکرده است، ملاقات کنند. بر اساس چیزی که در قسمت ششم سریال مشاهده کردیم، کنترل این موسسه دست کسی نیست جز «کنگ فاتح» (Kang the Conqueror) یا حداقل یکی از نسخههای این شخصیت. این نسخه از این شخصیت که با نام «کسی که باقی میماند» (He Who Remains) شناخته میشود، توسط ستارهی سریال «لاوکرافت کانتری» (Lovecraft Country) و فیلم «5 هم خون» (Da 5 Bloods) یعنی «جاناتان میجرز» به تصویر کشیده شده است.
او به لوکی و سیلوی میگوید که او منتظر رسیدن آنها بود و حتی میداند که چه اتفاقاتی قرار است به زودی بیفتد. اما این دانش او تنها تا نقطه خاصی از خط زمانی ادامه دارد. طبق توضیحات کنگ، سالها قبل، در قرن 31 ام یک نسخه از خود او روی زمین زندگی میکرد. این واریانت مربوط به زمانی میشد که هنوز TVA وجود خارجی نداشت و او کسی بود که متوجه میشود که چندین جهان موازی، که میتوان به آنها مولتیورس گفت، وجود دارند.
در عین حال نسخهها یا واریانتهای دیگر کنگ در دنیاهای دیگر، به طور همزمان متوجه وجود این دنیاهای موازی شدند و در نتیجه با همانندهای خود در دیگر جهانها ارتباط برقرار کردند. در ابتدا همه چیز در آرامش صلح بود تا اینکه به یکباره، همه چیز به هم میریزد. کنگها از دنیاهای مختلف دانش خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند و به پیشرفت هم کمک میکنند، اما همه این واریانتها قلب پاکی نداشتند.
همانطوری که «کسی که باقی میماند» ادامه میدهد، برای بعضی از کنگها، پیدا کردن دنیاهای موازی به معنی کشف سرزمینهای جدیدی برای فتح و تسخیر بود. در نتیجه آن و به خاطر طمع و ذات تعدادی از واریانتها، صلح شکنندهای که در مولتیورس برقرار بود از بین رفته و جنگی بزرگ آغاز میشود.
بر اساس آنچه که در پایان فصل اول سریال لوکی گفته میشود، این مرحله از داستانی جایی است که واقعیت با تاریخ ثبت شده در TVA از هم جدا میشوند. نگهبانان زمان (Timekeepers) کسانی نبودند که مداخله کنند و خط زمانی مقدس را درست کنند. طبق صحبتهای شخصیت میجرز در سریال، اولین واریانت کنگ با موجودی ملاقات میکند که از شکافهای به وجود آمده در در واقعیت شکل گرفته است و توانایی بلعیدن زمان و فضا را دارد. این هیولا همان Alioth است که در قسمت قبل سیلوی و لوکی او را ملاقات کرده و با جادو کردن آن توانستند به انتهای خط زمانی برسند.
ماجرایی که «کسی که باقی ماند» تعریف میکند، در اینجا به نقطه جالبی میرسد. او از این بخش از داستان شروع به استفاده از ضمیر من کرده و ما متوجه میشویم که خود او، اولین واریانت کنگ فاتح در ماجرایی است که تعریف میکرده است. او با استفاده از مصلح کردن این هیولا، موفق میشود که به جنگ مولتیورس پایان ببخشد و خط زمانی را نجات دهد.
از این داستان نتیجه میگیریم که این کنگ بوده که برای مدت بسیار طولانی کنترل خط زمانی مقدس و TVA را بر عهده داشته است. اما او از این وضع خسته شده است و به لوکی و سیلوی حق انتخابی مهم میدهد. آنها یا میتوانند او را بکشند و در نتیجه آن، اجازه دهند که شاخههای خط زمانی از مسیر خود خارج شوند. البته در نتیجه این تصمیم طبق گفته این واریانت، چندین نسخه از کنگ فاتح آزاد شده و برای بهدست گرفتن کنترل دنیاها، وارد جنگی عظیم میشوند که تمام جهان را تحت تأثیر خود قرار میدهند. یا اینکه لوکی و سیلوی میتوانند جای او را گرفته و هر طور که صلاح میدانند TVA را اداره کنند. آنها حق دارند که هر طور میدانند به تصحیح خط زمانی بپردازند و جلوی به هم ریختگیهای زمانی را بگیرند.
لوکی و سیلوی در این تصمیمگیری همعقیده نیستند. لوکی حرفهای کنگ را باور میکند و احتمالاً چون علاقه دارد که بر جهان سلطه داشته باشد و همینطور زندگی با سیلوی را شروع کند، ترجیح میدهد که رهبری TVA را به دست بگیرند. اما این تصمیم برای سیلوی کامل به احساسات شخصی او ارتباط دارد و او میخواهد که از کسی که زندگیاش را از او گرفته انتقام بگیرد. سیلوی و لوکی سر این موضوع مبارزه میکنند و این سیلوی است که پیروز میشود و لوکی را به TVA بازمیگرداند.
در صحنه بعدی از پایان فصل اول سریال لوکی، ما سیلوی را میبینیم که به سراغ کنگ رفته تا او را بکشد. اما این شخصیت با نفسهای آخرش به قاتلش میگوید که به زودی او را میبیند که اشاره به بازگشت واریانتهای این شخصیت دارد. سپس از پنجره بیرون از اتاق دیده میشود که شاخه شدن بیهمانند خط زمانی مقدس به وضوح مشخص است.
ماجراهای پایان فصل اول سریال لوکی ولی تنها به اتفاقاتی که برای لوکی و سیلوی افتاده است خلاصه نمیشود. راونا رنسلیر (Ravonna Renslayer) به موبیوس با بازی «اوون ویلسون» (Owen Wilson) اعتراف میکند که میداند نگهبانان زمان واقعی نیستند، اما میخواهد به این باور داشته باشد که تمام این اتفاقات برای هیچ نبوده است. از آنجایی که کنگ یک یادداشت ناشناس برای او فرستاده، او تصمیم میگرد که به دنبال «انتخاب آزاد» بگردد که اشاره به صحبتهای پیشین شخصیت دارد که گفته بود که هر کسی که خط زمانی را کنترل میکند، به آن دسترسی دارد.
این آخرین باری است که ما این شخصیت را در فصل اول میبینیم، اما از آنجایی که در کمیکبوک به این مساله اشاره شده است که رابطهای عاشقانه میان کنگ و راونا وجود دارد، انتظار میرود که در فصل دوم، که مارول ساخت آن را در پایان فصل اول سریال لوکی تایید کرد، دوباره این شخصیت را ملاقات کنیم.
بزرگترین پیچش داستان پایان فصل اول سریال لوکی اما مربوط به آخرین سکانس سریال است. جایی که لوکی را میبینیم که توسط سیلوی به TVA فرستاده شده است و همه چیز به هم ریخته به نظر میآید. مأمورین در حال آماده شدن برای جنگ هستند و هیچ کسی به لوکی توجه نمیکند و میگذارند که او به راحتی از کنارشان عبور کند.
در نهایت اما او موفق میشود تا موبیوس و هانتر بی 15 (Hunter B-15) را پیدا کند و به آنها میگوید که سیلوی اشتباه کرده است و همه چیز به ریخته است. او ادامه میدهد که چندین نسخه از یک شخصیت بسیار بد آزاد شدهاند و آنها قصد دارند که برای یک جنگ بزرگ به دنیا حمله کنند. اما موبیوس به صحبتهای او توجهی ندارد و از لوکی میخواهد که آرام باشد و خود را معرفی کند.
در این لحظه دوربین به عقب حرکت میکند تا ما تصویر بزرگتری از اطراف ببینیم. جایی در نزدیکی آسانسور که قبلاً مجسمه سه نگهبان زمان وجود داشت، اکنون تنها یک مجسمه وجود دارد و آن هم تصویری از کنگ فاتح است. تلپورتی که سیلوی برای بازگرداندن لوکی به TVA استفاده کرد، او را به یکی از دنیاهای موازی فرستاده است که TVA توسط کنگ اداره شده و همه از این موضوع خبر دارند و در این دنیا، موبیوس و لوکی همدیگر را هیچگاه ملاقات نکردهاند. در همین لحظه پایان فصل اول سریال لوکی را شاهد هستیم.
این اتفاقات اما چه معنایی دارد؟ اولین مورد که از این اتفاقات برداشت میشود، احتمالات مختلفی است که به خاطر وجود مولتیورس به وجود میآیند. به عنوان مثال، قسمت دوم فیلم دکتر استرنج که با عنوان «دکتر استرنج و مولتیورس دیوانگی» (Doctor Strange in the Multiverse of Madness) شناخته میشود، ماجراهای این شخصیت که توسط «بندیکت کامبربچ» (Benedict Cumberbatch) بازی میشود را در هیاهوی دنیاهای موازی نشان میدهد و به احتمال زیاد باید منتظر شخصیت به تکامل رسیده «اسکارلت ویچ» (Scarlet Witch) از سریال «وانداویژن» (WandaVision) با بازی «الیزابت اولسن» (Elizabeth Olsen) باشیم.
حتی دربارهی قسمت سوم اسپایدرمن یعنی «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» (Spider-Man: No Way Home) هم شایعات فراوانی شنیده میشود که اشاره به حضور چندین نسخه از این شخصیت محبوب در فیلم دارند. با توجه به پایان فصل اول سریال لوکی و علنی شدن مولتیورس، چنین احتمالی چندان هم دور از ذهن نیست.
اما مقصر این اتفاقات چه کسی است؟ در حالی که بسیاری انتظار داشتند این فیلم مرد عنکبوتی باشد که ماجرای مولتیورس را مطرح کند و ما را با این مفهوم در دنیای سینمایی مارول آشنا سازد، این لوکی و سیلوی بودند که وظیفهی به وجود آمدن این اتفاق را بر عهده داشتند. پایان فصل اول سریال لوکی به ما نشان داد که تصمیماتی که این دو شخصیت در طول فصل گرفتند، داستان را به این سمت هدایت کرده و اکنون لوکی در دنیایی قرار دارد که یک نسخه از کنگ که احتمالا زنده هم هست، دنیا را کنترل میکند.
حال که صحبت از کنگ شد، باید یادآوری کنیم که شرکت مارول ابتدا «جاناتان میجرز» را برای بازی در فیلم «مرد مورچهای و زنبورک: کوانتومینیا» (Ant-Man and the Wasp: Quantumania) معرفی کرده بود. ساخت این فیلم در سال جاری شروع میشود و تصور همگان چنین بود که شخصیت کنگ برای اولین بار دران فیلم دیده خواهد شد. اما با توجه به پایان فصل اول سریال لوکی، میدانیم که اینگونه نیست.
ولی سوالی که مطرح میشود این است که شخصیت کنگ فاتح درانت من 3، کدام یکی از واریانتها خواهد بود؟ آیا کنگ خط زمانی لوکی در آن فیلم هم حضور خواهد داشت یا قرار است با یک کنگ کاملا جدید آشنا شویم؟ به هر حال نباید فراموش کنیم که آن کنگ که با لوکی و سیلوی ملاقات کرد، گفته بود که در صورت کشته شدنش، هزاران نسخه از او وارد خط زمانی میشوند. بر این اساس باید انتظار داشته باشیم که «جاناتان میجرز» نقشهای فراوانی در چندین فیلم آینده مارول داشته باشد.
مساله دیگری که ممکن است برای تماشاگران پایان فصل اول سریال لوکی به وجود آمده باشد، مربوط به فصل دوم سریال است. هنوز هیچ خبری از زمان ساخت و یا پخش ادامه سریال لوکی منتشر نشده است و ممکن است تا مدت طولانی از آن خبری نباشد. مخصوصا که شرکت مارول سیاست خاصی برای قرار دادن هر بخش از داستان کلی خود در آثار مختلف دارد و هر قسمت از این ماجرا باید در زمان مناسب پخش شود.
با توجه به این مساله و این واقعیت که قسمت دوم دکتر استرنج و ادامه مجموعه اسپایدرمن میتواند تغییرات فراوانی در دنیای سینمایی مارول ایجاد کند، نمیتوان با قطعیت از محتوای فصل دوم لوکی صحبت کرد و ممکن است ادامه سریال با پایان فصل اولش تفاوتهای به سزایی داشته باشد.
با همه اینها و حدس و گمانهایی که ممکن است بسیاری از باورهای ما دربارهی این سریال و شخصیت محبوبش را دچار تغییر کند، سریال لوکی یکی از لذتبخشترین و احساسیترین سفرهای دنیای مارول بود و مطمئنا هواداران بیصبرانه منتظر ادامه داستان خواهند ماند.
وووو