بازی Life is Strange: True Colors جدیدترین بازی از سری Life is Strange است که توانسته همچون نسخههای قبلی این سری بازی، با ارائه یک داستان درگیر کننده و پر فراز و نشیب و شخصیتپردازی قوی، شما را تا آخر با خود همراه کند. با نقد این بازی همراه ما باشید.
بازی Life is strange: True Colors جدیدترین نسخه از مجموعه دوستداشتنی Life is Strange است. مجموعهای که به داستانهای درگیر کننده و پر فراز و نشیباش در مورد جوانها و نوجوانهایی با قدرتهای ماورایی معروف است.
در سری بازیهای Life is Strange، جهان جوانان و نوجوانان بازی و دغدغهها و مشکلاتشان را لمس کرده و با داستان زیبای بازی همراه میشویم تا از سرنوشت آنها و اطرافیانشان با خبر شویم.
جدیدترین نسخه این سری یعنی بازی Life is Strange: True Colors نیز رویه بازیهای پیشین را طی میکند. هر آنچه در نسخههای قبلی، شما را به طرفدار خود تبدیل کردهبود، در این بازی نیز وجود دارد و پیشرفت تکنولوژی و بهبود در انیمیشنهای صورت و بدن شخصیتها، به کمک داستانسرایی و شخصیتپردازی قدرتمند این بازی آمدهاست.
بازی Life is Strange: True Colors توسط استدیوی دک ناین (Deck Nine) توسعه یافتهاست. استدیویی که پیشتر روی عنوان فرعی Life is Strange: Before the storm کار کردهبود. برای اولین بار، خالق اصلی مجموعه یعنی دونت ناد (Dontnod) نقشی در ساخت نسخه اصلی Life is Strange ندارد. اما جای نگرانی نیست چرا که استدیوی دک ناین، این نسخه از بازی را از روند اصلی آن دور نکرده و تغییری در روح بازی مشاهده نمیکنیم.
جدیدترین بازی از این مجموعه، به خوبی سنتهای بازیهای پیشین را حفظ کرده و از همان دقایق اول، انگار که به سرزمینی آشنا قدم میگذارید. تنها تفاوت در این است که بازی Life is Strange: True Colors، بر خلاف بازیهای گذشته اپیزودیک نیست.
در بازی Life is Strange: True Colors شما کنترل الکس چن (Alex Chen) را بر عهده میگیرید. دختری با قدرت ماورایی فهم احساسات دیگران. الکس احساسات اطرافیاناش را در قالب هالههایی رنگی به دورشان میبیند. اما او فقط حس دیگران را نمیبیند. او آنها را احساس میکند گویی که متعلق به خود او هستند.
اگر احساساتِ فردی قدرتمند باشد، الکس میتواند آن را درک کرده و جهان اطراف را از دید آنها و تحت تاثیر احساساتشان ببیند. الکس در بازی Life is Strange: True Colors میتواند دلیل هر حس اطرافیاناش را فهمیده و حتی در بخشهای پایانی بازی، احساسات زجرآور و ناراحتکننده را از آنها بگیرد. بله. قدرت ماورایی الکس همین است. اما زیبایی شخصیتپردازی بازی Life is Strange: True Colors اینجا خود را نشان میدهد.
الکس فردی است که از کودکی به علت فوت پدر و مادرش در یتیمخانه بزرگ شده و هیچگاه طعم یک خانه دائمی را نچشیدهاست. برادر بزرگتر او گیب (Gabe) به دلیل سن کم نمیتوانست از او مراقبت کند. حالا الکس با افزایش سناش، از یتیمخانه جدا شده و به شهر هیون اسپرینز (Haven Springs) در کولورادو (Colorado) میرود تا با برادر بزرگترش زندگی کند.
البته همانند بازیهای پیشین سری، همین که اوضاع رو به بهبود یافتن میرود، همه چیز بههم میریزد و یک آب خوش از گلوی شخصیت اصلی و مخاطب پایین نخواهد رفت. ادامه داستان را دیگر برایتان لو نمیدهیم، زیرا جذابیت بازیهای این سری به داستانشان وابسته است.
دادن چنین قدرتی به فردی که خود از کودکی دائم در معرض سختی بوده کاری هوشمندانه از طرف تیم طراحی بازی Life is strange: True Colors است. الکس از قدرت درک احساسات دیگران برای رمز گشایی از مرگ برادرش و کمک به اطرافیاناش استفاده میکند. او احساسات دیگران را به خود میگیرد و آنها را لمس میکند. اما خود او چه؟ فردی که تمام زندگیاش به تنهایی و سختی گذشته و حالا که برادر خود را پیدا کرده تا طعم آرامش را بچشد، او را از دست دادهاست.
الکس فردی است که مرگ تنها عضو زنده خانوادهاش را به چشم دیده و خود سرشار از احساساتی است که از کودکی همراهاش بودهاند. او همواره در طول زندگیاش تلاش کرده که به جایی تعلق داشتهباشد. مفاهیمی نظیر به جایی تعلق داشتن، درک احساسات و … همگی به خوبی در این بازی بیان میشوند و به شخصیت الکس، دغدغهها و جهان اطرافش و تاثیر قدرت ماوراییاش بر گذشته تلخ و آینده مبهمش که شما آنرا در بازی شکل میدهید، به خوبی در بازی Life is Strange: True Colors پرداخته میشود.
اما شخصیت پردازی فوقالعاده بازی محدود به شخصیت الکس نمیشود. اطرافیان و دوستان الکس با تمامی احساسات ترس، غصه، خشم و شادییشان به خوبی در کنار الکس پرداختهشده و تعریف میشوند و هر چه در بازی پیش میروید و رازهای آنها را کشف میکنید بیشتر به شخصیت آنها و دلایل رفتارهایی که از خود نشان میدهند پی میبرید. این بازی شخصیتپردازی را مقابل چشمانتان قرار میدهد که از یک بازی Life is Strange انتظار دارید.
پیشرفت تکنولوژی نیز به خوبی در خدمت این بازی که به شدت مبتنی بر احساسات است، آمده. انیمیشنهای زیبای صورت و بدن شخصیتها که به خوبی احساسات آنها را به نمایش میگذارد، به کمک شخصیتپردازی بازی آمده و تاثیر آنرا به خصوص در لحظات احساسی بازی میتوانیم مشاهده کنیم. شخصیتهایی که از درد طغیان کرده و فریاد میکشند، به فکر فرو میروند یا اشک میریزند. همگی به خوبی به نمایش در میآیند.
اما هر قدر که شخصیتپردازی در بازی Life is Strange: True Colors استوار است، داستان آن منسجم نیست. در جای جای بازی حس میکنید که به سرعت روایت بازی افزوده شده، گویی داستان با عجله تعریف میشود که تکلیف آن سریعتر روشن شود.
این سرعت تعریف داستان به خصوص در بخشهای پایانی بازی قابل لمستر است. گرههای داستانی و شوکهای آن که به خوبی در بازی خود را نشان میدهند، با سرعتی سراسیمهوار در پایان حل و فصل شده و حس نارضایتی و کمبود عجیبی در شما به وجود میآورند. حسی که در پایان بازی آنرا زیر زبانتان خواهید چشید که میگوید: کاش بیشتر به فلان چیز پرداخته میشد.
چنین عجلهای در بیان داستان به خصوص هنگامی که بخشهایی هر چند جذاب اما بی ربط را در فصل سوم بازی میبینیم، بیشتر تصمیمات راویان داستان بازی را زیر سوال میبرند.
معرفی برادر الکس و مرگ او در فاصلهای کوتاه و به سرعت رخ داده و بازی سریع از آن گذر میکند. هر چند سعی شده با پستهایی که شخصیتهای بازی در فضای مجازی منتشر میکنند، کامنتهایشان زیر پستهای یکدیگر و پیامکهای کوتاهشان به هم، به آنچه به لحاظ احساسی بر شخصیتها میگذرد پرداخته شود و خلاهای داستانی پر شوند. اما هیچکدام جای روایت منظم داستان را نمیگیرند.
اما علیرغم تمام نقصهای گفتهشده، بازی Life is Strange: True Colors داستانی تعریف میکند که شما را به خود درگیر کرده و این بار بیشتر از همیشه احساساتتان را تحت تاثیر قرار میدهد. ویژگی که سری Life is Strange به آن معروف است.
شهری کوچک و دوستداشتنی، مثل همیشه!
سازندگان سری بازی Life is Strange همیشه در طراحی شهری کوچک اما دوست داشتنی به خوبی عمل کردهاند. بازی Life is Strange: True Colors نیز به خوبی نام این سری بازی را به یدک میکشد.
از بدو ورود، نظرتان به هیون اسپرینگز جلب میشود. شهری کوچک و کوهستانی که در آن همه، همسایههای خود را میشناسند. هیون اسپرینگز شهری شاد و رنگارنگ است که هر چه در بازی پیش میروید، پی میبرید که درون تمام رنگهای جذابش رازهای سیاهی نهفته است. در بازی Life is Strange: True Colors بخش کوچکی از هیون اسپرینز برای جستوجو در اختیارتان قرار داده میشود که میتوانید در خیابانهای آن قدم بزنید.
شاید در نگاه اول عدم وجود نقشه و راهنما کار را برایتان دشوار کند. اما محیط قابل جستوجوی بازی آنقدر کوچک است که با اندکی گشتوگذار تمام آنرا بلد خواهید شد. قدرتهای ماورایی الکس گشتوگذار در شهر را جذابتر کردهاست به نوعی که دوست دارید تمام شهر را گشته و مردم و احساساتشان را ببینید.
در همان بخش کوچکی از شهر بازی Life is Strange: True Colors که در اختیارتان قرار داده میشود، مغازههایی وجود دارند که درونشان پر از جزییات بزرگ و کوچک است. از فروشگاه نوارهای موسیقی که پر از نوارهای گوناگون بوده و بخشی از فروشگاه که به ایستگاه رادیویی شهر هیون اسپرینگز تبدیل شده گرفته تا فروشگاه گلفروشی و … تمامی شهر از جزییاتی پر شده که با دقت چیده شدهاند.
علیرغم اینکه به شما اجازه داده میشود که اول با کدام شخصیت حرف زده یا به کجا بروید، بازی Life is Strange: True Colors یک ماجراجویی خطی است که فقط ترتیب برخی امور در آن فرق کرده و به عهده خودتان گذاشته شدهاست.
اما چه چیزی تمامی عناصر گفتهشده را زیباکردهاست؟ استدیوی دک ناین از تمامی عناصر موفق سری Life is Strange استفاده کرده و آنها را به همان زیبایی نسخههای قبل به کار بردهاست. طراحان بازی در کنار داستان و شخصیتپردازی قوی، از سنت بازیهای گذشته پیروی و موسیقی دوست داشتنی را نیز چاشنی بازی Life is Strange: True Colors کردهاند.
نقشی که موسیقی ایفا می کند
اگر نسخههای قبلی بازیهای Life is Strange را تجربه کردهباشید، به خوبی با نقشی که موسیقی در آنها ایفا میکند آشنا هستید. آهنگهای ایندی (indie) و فولک (Folk) که به خوبی با فضاهای خلق شده در بازی همخوانی دارند از اولین نسخه Life is Strange تا کنون همراه این مجموعه بازی بودهاند.
بازی Life is Strange: True Colors از سنت ترکیب داستان احساسی و موسیقی ایندی و فولک پیروی کرده و به زیبایی آنرا به اجرا درآوردهاست.
طراحان از هر فرصتی برای رساندن آهنگهای بازی به گوشتان استفاده کردهاند. هنگامی که روی مبل، کنار آتش یا روی صندلی پشت بام مینشینید، آهنگهای معروف ایندی و فولکی به سراغتان میآیند که شما را به سال 2015 هنگامی که برای اولین بار نسخه اول Life is Strange را تجربه کردید، میبرند.
آهنگهای استفاده شده در بازی، به کمک روایت و شخصیتپردازی زیبای بازی آمده تا هر چه بیشتر احساساتتان را درگیر کنند. حتی از اواسط بازی به بعد در لحظاتی که در آن به گوشهای مینشینید و شما، الکس و افکارش و آهنگهای فولک و ایندی برای دقایقی رها میشوید، میتوانند به عنوان نقاط تنفسی عمل کنند که تاثیری که وقایع بازی روی احساساتتان میگذارند را هضم کرده و نفسی تازه کنید.
بازی Life is Strange: True Colors ادامهای موفق بر مجموعه Life is Strange است که بر خلاف نسخههای قبلی این سری بازی، اپیزودیک نیست. این بازی میتواند در طول ده ساعت گیمپلیاش، با ارائه داستانی پر فراز و نشیب و شخصیتهایی به یاد ماندنی که به خوبی پرداخت شدهاند، شما را با خود همراه کرده و احساساتتان را درگیر کند. البته روایت داستان بی ایراد نبوده و عجله در روایت برخی بخشهای آن، به خصوص فصلهای پایانی اذیت کننده است. با این حال Life is Strange: True Colors را میتوان آن چیزی دانست که از یک Life is Strange انتظار دارید. این بازی میتواند طرفداران این سری بازی و علاقهمندان به بازیهای ماجراجویی داستان محور را از خود راضی نگه دارد.
- مطلب مرتبط: بهترین بازی های سال 2021
خلاصه انگلیسی نقد بازی Life is Strange: True Colors
Life is Strange: True Colors is the story of a young woman with the power of reading people`s emotions. the story and its ups and downs take you on an emotional journey, sometimes slow, sometimes very fast, and rushed. But in the end, It leaves you satisfied. Life is Strange: True Colors is a worthy sequel to the Life is Strange series.
The Review
Life is Strange: True Colors
بازی Life is Strange: True Colors داستان زنی جوان با نیروی خواندن احساسات دیگران را روایت میکند. داستان بازی و فراز و نشیبهایاش شما را به سفری احساسی میبرد. سفری که برخی نقاطش آهسته و برخی دیگر سریع و با عجله است. اما در آخر شما را راضی میکند. Life is Strange: True Colors ادامهای موفق بر مجموعه Life is Strange است.
PROS
- داستانی پر فراز و نشیب
- شخصیتپردازی خوب
- استفاده مناسب از آهنگهای فولک و ایندی
CONS
- روایت با عجله داستان به خصوص در بخشهای پایانی بازی