نام صنعت سینمای کره مدتی است که با موضوعات جذابش مانند اختلافات طبقاتی و حسرت و خشونت در جهان طنین انداز شده است. این سینما توانسته با مخاطبانش در کشورهای مختف جهان به خوبی ارتباط برقرار کند و موفقیتهای جهانی زیادی را به دست بیاورد. فیلم انگل (Parasite)، اولین فیلم خارجی زبانی بود که توانست جایزه بهترین فیلم آکادمی اسکار را ازآن خود کند. شاید این اتفاق بیشتر از هنرمندان کره جنوبی، بدنه سینمای انگلیسی زبان را غافل گیر کرد، اما برخی از دیگر فیلمهای این کشور قبلاً هم طعم این گونه موفقیتها را چشیدهاند.
تاریخچه کوتاهی از سینمای کره
در کشور کره صنعت فیلم و تلویزیون از مدتها پیش تحت تأثیر جامعه، سیاست و مقررات دولت کره بوده است. بسیاری از وقایع غمانگیزی که برای این کشور رخ داد مانند استعمار ژاپن و جنگ کره در پیشرفت صنعت فیلم کره اختلال ایجاد کرد.
موج صنعتی شدن سینمای کره با آزادسازی تولید و باز شدن بازار فیلم در سال 1995 آغاز شد و توزیعکنندگان داخلی شروع به توزیع مستقیم در سراسر کشور کردند. این اتفاق زمانی رخ داد که شرکتهای بزرگ کسبوکار مانند سامسونگ، شروع به ورود به صنعت فیلم کردند. موفقیت فیلم های کرهای، پس از سال 2000 بعد از لغو سانسور و انتقال به رقابت آزاد در بازار، افزایش یافت. امروزه، سهم سینمای کره در گیشه بیش از 50 درصد از کل فیلمها است؛ و صادرات به بازارهای خارج از کشور به طور چشمگیری در حال افزایش است.
پایان دیکتاتوری و ظهور دموکراسی در اواخر دهه 1980 عامل مهمی بود که منجر به رنسانس سینمای فعلی کره شد، زیرا قوانین سانسور کم شد و به فیلمسازان اجازه داده شد تا موضوعات بحث برانگیزی را بر عهده بگیرند. یکی از اولین فیلمها، فیلم Shiri بود، یک فیلم اکشن که در آن کره شمالی نقشهای برای منفجر کردن یک بازی فوتبال در کره جنوبی را به تصویر کشید. ورود این فیلم به سینماها درست قبل از اینکه کره جنوبی میزبان مسابقات جام جهانی 2002 باشد، موفقیت بزرگی بود.
هالیو چیست؟
اصطلاحی غیر رسمی است که به طور گسترده برای توصیف صنعت سرگرمی و فیلم به زبان کرهای در کره جنوبی استفاده میشود.
سریالهای درام کرهای در سال 1991 در کره تولید و سپس به چین صادر شدند و درآمد صادرات فیلمهای کرهای بین سالهای 1995 و 2010 تقریباً 65 برابر شده بود. علاوه بر این، کل درآمد صادراتی محصولات هالیو (Hallyu) رشد 553 درصدی را تجربه کرده است و از 658 میلیون دلار آمریکا در سال 2001 به 4.3 میلیارد دلار آمریکا در سال 2011 رسیده است. حداقل از نظر میزان صادرات و مقیاس صنعت فیلم و پخش کره، هالیو از ابتدای هزاره جدید به خوبی عمل کرده است.
در سال 1997، درام کرهای عشق از تلویزیون مرکزی چین (CCTV) پخش شد و از تماشاگران امتیاز 4.3 از 5 را گرفت. در نتیجه، روزنامه نگاران چینی اصطلاح «هالیو» را برای توصیف هجوم ناگهانی محصولات فرهنگی کرهای اختراع کردند. از آنجا که پدیده هالیو ناخواسته و خارج از بازار داخلی کره ظاهر شد، برخی هالیو را یک «اتفاقی تصادفی» یا «یک رویداد تاریخی» که فراتر از دانش قبلی و وضعیت صنعت اتفاق میافتد معنی میکنند.
کشف دوبارهی سینمای کره
سینمای کره جنوبی نمونه بارزی از موفقیت یک سینمای معاصر غیر غربی است. تعداد زیاد فیلمسازان و همچنین تعداد زیاد فیلمهای داخلی تولید شده در کره جنوبی، این کشور را به یکی از بازارهای مهم فیلم در جهان تبدیل کرده است. صنعت فیلم کره در دهههای 50 و 60 میلادی، دوران طلایی داشته است و سپس از این دوران طلایی خود فاصله میگیرد تا نهایتا در سال 2001، صنعت فیلم کره جنوبی بازار داخلی خود را از هالیوود پس میگیرد. امروزه فیلمهای با کیفیت کره جنوبی هر روزه وارد بازارهای جهانی فیلم میشوند و با مخاطبان بین المللی در سینماها و تئاترهای هنری و در جشنوارههای بین المللی بزرگ فیلم، ارتباط برقرار میکنند. با وجود این که شناخت و ایجاد ارتباط با فیلمهای کرهای هر ساله بیشتر میشود، اما همچنان میراث غنی سینمای کره تاکنون مورد توجه جدی انگلیسی زبانان قرار نگرفته است.
تاریخ سینمای کره فیلمهای بینظیری مانند فیلم کنیز (The Handmaiden)، فیلم Madame Freedom، فیلم ترسناک داستان دو خواهر (A Tale of Two Sisters)، فیلم The March of Fools، فیلم میزبان (The Host)، فیلم اولدبوی (Oldboy)، فیلم قطار بوسان (Train to Busan)، فیلم Parasite، فیلم خانه خالی (3 Iron)، فیلم بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار (Spring, Summer, Fall, Winter… and Spring) و… دارد. همچنین کارگردانان موفقی چون شین سانگ-اوک (Shin Sang-ok)، Im Kwon Taek، بونگ جون-هو (Bong Joon-ho)، هونگ سانگ سو (Hong Sangsoo)، کیم کی-دوک (Kim Ki-duk)، پارک چان-ووک (Park Chan-wook) و لی چانگ-دونگ (Lee Chang-dong) فیلمهای بینظیری خلق کردهاند.
فیلم Parasite یا همان انگل ساخته بونکجونهو اولین فیلم خارجی زبانی است که برندهی جایزه اسکار بهترین فیلم شد. این فیلم همچنین جوایز اسکار بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه اورجینال و بهترین فیلم بینالمللی را بهدست آورده است.
بلاکباسترهای هالیوود را فراموش کنید، کره جنوبی است که بهترین فیلمهای جنایت را خلق میکند
در جایی در حیاط خلوت، مردی مورد ضرب و شتم قرار میگیرد. میتوانید صدای مشتهایی را که بیرحمانه روی بدن او پرتاب میشوند، بشنوید. به صندلی گره خورده است، او خونریزی میکند. «من … خبرچین..نیستم، لطفا! باور کنید!». رهبر باند کاملاً گوش فرا میدهد. و سپس به خدمتکار خود که به سمت متهم میرود علامت میدهد. و چکش را با زور تمام روی ناحیه انگشت مظنون میاندازد که به شکلی گسترده باز می شود و خون زیاد بیرون میریزد. رهبر باند راه میرود. سرنوشت مظنون مهر و موم شده است. یکی از اعضای باند با سردی میگوید: «یک خبرچین دیگر». اما به مظنون، مرگ آسانی داده نمیشود.
دو مرد سر او را نگه میدارند و دیگری او را مجبور به نوشیدن سیمان مایع میکند.
نه، این صحنه از فیلم Oldboy نیست. این صحنه از فیلم گانگستری کرهجنوبی به نام جهان جدید (New World) است که در سال 2013 ساخته شده.
از زمان بسیار قدیم هالیوود، درامهای جنایی ساخته است. این جذابیت هالیوود با ژانر جنایی/گانگستری است که چنین آثار به یادماندنی مانند فیلم Reservoir Dogs، فیلم Pulp Fiction، فیلم Scarface، فیلم Goodfellas، فیلم پدرخوانده و فیلم The Departed به ما داده است. بدون شک همه این فیلمها کلاسیک هستند.
با این حال، با این که سینمای کره جنوبی دیرتر از هالیوود شروع به کاوش در این سبک کرده است؛ باور کنید یا نه، حقههای جدیدتر و جذابتری در این زمینه رو کرده. خود فیلم The Departed مارتین اسکورسیزی از یک فیلم چینی به نام Infernal Affairs اقتباس شده است.
چرا باید فیلم کرهای ببینیم؟
برای شروع، هیچ کس مانند آنها احساس درد را منتقل نمیکند. به سختی در درامهای جنایی کرهای اسلحه پیدا میکنید. تقریباً همیشه وسیلهای جدید میبینید؛ چوب بیس بال، چوب گلف، چاقوی بلند یا چکش، چیزهایی که حس واقعی بودن به مخاطب میدهد و حس درد را به مخاطب منتقل میکند.
چیز دیگری که فیلمهای جنایی کره جنوبی را از دیگر فیلمها جدا میکند، توسعه شخصیتها است. به عنوان مثال فیلم I Saw The Devil را در نظر بگیرید. یک جانی روانی، همسر باردار یک مامور پلیس را بهطور وحشیانهای به قتل میرساند و مامور تصمیم میگرد خودش انتقام همسر و بچهاش را بگیرد. ما تا پایان فیلم، تقابل بین قاتل و این مامور مخفی را شاهد هستیم و جنون واقعی را در قاتل این فیلم و حتی در پلیس انتقامجوی آن میبینیم. این ظرافتی است که هنوز در سینمای جهانی نادر است.
همین قضیه در رابطه با فیلم شاهکار Memories Of Murder هم پیش میآید. قاتل هرگز در طول فیلم نشان داده نمیشود. او موجودی نامرئی است که فقط در پروندههای پلیس و شایعات موجود است. با این حال، شما همه چیز را در مورد قاتل میدانید. شما میدانید که چگونه قدم میزند، با این که او را در حال راه رفتن ندیدهاید. میدانید که چگونه او لباس می پوشد، ولی هرگز لباس پوشیدن او را ندیدهاید.
فیلم Memories Of Murder اغلب به عنوان Zodiac سینمای کره خوانده میشود زیرا هر دو با یک موضوع سروکار داشتهاند. با این حال بهتر است، Zodiac را Memories Of Murder غرب بنامید.
در حقیقت، فیلم «خاطرات قتل» بونگ جون هو در سال 2003 و «زودیاک» دیوید فینچر که در سال 2007 تولید شد، بارها با یکدیگر مقایسه شدهاند. اگر مجبور باشیم هر کدام از فیلمها را به یک ژانر سینمایی نسبت دهیم، هر دو در واقع یک فیلم از قتلهای سریالی هستند، و هر کدام کارگردان مولفی محسوب میشوند. هر دو فیلم از وقایع زندگی واقعی الهام میگیرند که البته میزان الهامگیری هر کدام فیلمها، از واقعیت متفاوت است و هر دو نیز با وسواس زیاد کارگردانی شدهاند.
در هر دو فیلم نشان داده میشود که چگونه یک سری جنایات شدید و خشونت آمیز، موجهای پارانویا و هراس را در سرتاسر جوامع منزوی پدیدار میکنند. در عین حال باید در نظر داشت که بونگ جون هو مانند همیشه یک لایه از تفسیر اجتماعی و سیاسی را هم به فیلم خود منتقل میکند، در حالی که تصویر فینچر صرفا یک اتفاق جنایی و ترسناک است.
رستگاری معنایی ندارد
نکته دیگری که سینمای کره جنوبی بهتر از هالیوود از آن استفاده میکند، صداست. درام جنایی بدون داشتن حجم زیادی از تعلیق چیست؟ و چه ابزار بهتری از یک صدای متناسب با شرایط برای افزایش تعلیق وجود دارد؟
به عنوان مثال فیلم The Handmaiden را به یاد بیاورید. فیلم دیالوگهای خیلی زیادی ندارد اما طراحی صدا به گونهای است که شما فقط با گوش دادن به علامتهای زمینه، انگیزههای هر شخصیت را میدانید. و باز هم، پیشرفت شخصیتها به گونهای است که شما برای هر کاراکتر در نقاط مختلف فیلم احساس ترس میکنید.
در یک درام جنایی کره جنوبی تضمین رستگاریی برای قهرمان وجود ندارد. این همان چیزی است که آن را واقعیتر و رقت انگیزتر میکند. حتی اگر در فیلم I Saw The Devil افسر پلیس قاتل را هم به دام بیاندازد، رستگار نمیشود بلکه بدتر تعادل روانی خود را از دست میدهد.
قدرت فیلمهای جنایی کره جنوبی در این واقعیت نهفته است که بر خلاف هالیوود، آنها نیازی به یک عامل خارجی برای دریافت همذاتپنداری در یک ماجرای غیرقانونی و بیرحمانه ندارند. دشمن یا رقیب ممکن است در یک فساد عظیم دست داشته باشد، اما او همیشه موفق میشود تا همدلی مخاطب را بدست آورد. از این رو، وقتی به شخصیت اصلی فیلم A Dirty Carnival توسط اعضای باند خودش خیانت میشود، احساس بدی دارید و یا حتی وقتی فیلم A Bittersweet Life ، گانگسترها را ستایش میکند، شما هیچ اعتراضی نسبت به آن ندارید، شما انتظار دارید که گانگسترها دقیقا همین مدلی زندگی کنند.
و آخرین نکته که کم اهمیت هم نیست، بزرگترین چیزی که سینما جنایی کره جنوبی را از هر سینمای دیگری جدا می کند، به بازی گرفتن ژانرها است. یک درام جنایی در کره جنوبی هرگز فقط یک درام جنایی نیست. همیشه ترکیبی از ژانرهای مختلف همچون ژانر Mystery است. فیلم The Chaser or Montage، فیلم I Saw The Devil، خاطرات قتل، فیلم A Dirty Carnival و فیلم جهان جدید، همهی این فیلمها دارای پایانی پر پیچوتاب هستند که احتمالاً توضیح میدهد که چرا هالیوود کپی رایت بسیاری از فیلمهای یاد شده را خریداری کرده است.

چرا داستانهای ناگوار انتقام جویانه، به ویژگی اصلی سینمای کره تبدیل شده است؟
کیم جی وون در سال 2005 با A Bittersweet Life و سه گانه انتقام پارک چان ووک (Vengeance ، Lady Vengeance و Oldboy) از فیلمهای اصلی این ژانر به شمار می آیند. گرچه هدف اصلی و درونمایه آنها به سمت ژانرهای انتقام جویانه متمایل نمیشود، اما درست نیست که از مولفههای اصلی این ژانر در فیلمهایی مانند جایی برای پنهان کردن نیست (nowhere to hide) با کارگردانی لی میونگ سی (Lee Myung-se) و تعقیب کننده ( the Chase) با کارگردانی ناهانگ-جین (Na Hong-jin) چشمپوشی کنیم.
بی راه نیست اگر بگوییم موفقیت گسترده بین المللی فیلم Oldboy همان چیزی بود که باعث شد رونق فیلمهای انتقام جویی کرهای به وجود بیاید. هنگامی که فیلم Oldboy جایزهی بزرگ جشنوارهی فیلم کن در سال 2004 را برد و یک میلیون نسخه DVD آن فروش رفت، نقشه آن به یک الگوی وسوسه انگیز برای تهیه کنندگان تبدیل شد. اما Oldboy فقط در رابطه با انتقام نیست و لایه های پنهان تری هم داردو
اگر فیلم Oldboy را ندیدهاید، این فیلم در مورد مردی است که به ظاهر بیدلیل ربوده شده، به مدت 15 سال در یک اتاق نگهداشته شده است، سپس او را آزاد می کنند و به او پنج روز مهلت میدهند تا علت زندانی شدنش را پیدا کند. به تاریخها نگاه کنید: oldboy در سال 2003 آزاد شد، به این معنی که آدم ربایی اصلی در سال 1988 رخ داد. که این سالی است که در آن نخستین ریاست جمهوری دموکراتیک کره جنوبی پس از اولین انتخابات در ماه دسامبر به قدرت رسید.
کره جنوبی ممکن است این روزها شبیه مکانی زیبا برای زندگی به نظر برسد، اما انتقال آن از دیکتاتوری به دموکراسی امری آرام نبود. در سال 1996، دو رئیس جمهور پیشین این کشور در دادگاه حاضر شدند و حتی یکی از سران سیاسی به اعدام محکوم شد.
پیشرفت کره جنوبی با وجود این همه رنج و تهدید همیشگی همسایهی شمالیاش ، یک معجزه بوده، اما نه کاملا راحت و بدون هزینه. کره جنوبی ممکن است در حال حاضر آرامش داشته و کشوری ثروتمند باشد، اما به نظر میرسد دور شدن از گذشته بدون بررسی تاریخچه روانی یک کشور، غیر ممکن است.
شاید همین ترس همیشگی ریشهی انتقام جوییهای خونینی باشد که ما در فیلمهای کرهای میبینیم. شما میتوانید هر برداشتی از فیلم Oldboy داشته باشید، اما دیدن شخصیت اوه(oh) به عنوان تجسم خشم این مردم چندان دشوار نیست. نگه داشتن او از زمان نقطه عطف و کلیدی تاریخ کره، او را تبدیل به نمادی از خشم و سرکوبي جامعه می کند.
جالبتر از همه پایان این فیلم است که در آن رستگاری به فراموشی بستگی دارد. خسارتی که از گذشته به قهرمان وارد شده فقط با فراموشی تسکین پیدا می کند. قهرمان قصه برای مقابله با آن خیلی شکست میخورد و در نهایت تنها کاری که میتواند انجام دهد این است که تلاشی مبهم و موفق برای پاک کردن آن از حافظه خود انجام دهد.
تفاوت بین فیلمهای آمریکایی و کرهای
اکشن و خشونت: خشونت در فیلمهای هر دو کشور خوب به نظر میرسد. اما در بسیاری از فیلمهای کرهای واقع بینانهتر است، تمرکز فیلمهای کرهای معمولا بر خون، خشونت و مبارزه است. در حالی که در فیلمهای آمریکایی تمرکز بر جلوههای ویژه است.
داستان و شخصیت پردازی: فیلم کرهای معمولاً روی شخصیتها تمرکز میکند در حالی که فیلمهای آمریکایی معمولاً روی طرح داستان تمرکز میکنند. در فیلمهای کرهای شما افراد را به خوبی به خاطر میسپارید اما در فیلمهای امریکایی این داستان است که در ذهن شما ماندگار میشود.
چرا هالیوود نمی تواند رمز و راز سینمای کره را داشته باشد؟
رونق سینمای کره تاثیرش را در سرتاسر سینمای هالیوود هم گذاشته و خیلی از فیلمهای کرهای نسخه هالیوودی دارند. اما با این حال، این نسخههای آمریکایی، غالباً آن فضای مرموزی که باعث لذت بخش بودن فیلم شده بودند را از بین میبرد. در اینجا پنج تکنیک وجود دارد که سینمای کره آن را بهتر از هالیوود انجام میدهد.
از سلاحهای خلاقانه استفاده کن
در قانون اساسی کره جنوبی حق حمل اسلحه وجود ندارد، اما در مورد چکش چیزی نمیگویند. در هالیوود به راحتی میتوانید آدمهای بد را با گلولهها ترور کنید. در کره، شما باید کمی خلاقتر باشید. در فیلمOldboy و Chaser از چکش برای قتل استفاده می کنند. سایر اسلحههای مجاز هم شامل انبردست، چوب گلف، دمبل یا حتی مشت شخصیتها است. همه اینها صحنههای مبارزه را به نبردی نزدیک و خشونت بار تبدیل میکنند. این همان ویژگیای است که ما در فیلمهای برادران کوئن هم میبینیم، استفاده از ابزارهای جدید برای قتلهایی زیبا.
خط داستانی خطرناک
کره جنوبی درگیر یک دیکتاتوری کمونیستی گرسنه و تا دندان مسلح بود و کره شمالی دائما این کشور را تهدید به شروع یک جنگ هستهای میکند. ایالات متحده هم همسایهای مانند کانادا دارد. همسایه متمدنی که حتی زیاد هم سر و صدا نمیکند. زندگی در حالت پارانویای دائم نظامی، کارهایی را روی روان شهروندان کره جنوبی انجام داده که نه ما و نه هالیوودیها نمیتوانیم آنها را درک کنیم. شاید به همین دلیل است که آنها بهطور مرتب با وحشت و ترسهای رعب انگیز و نقشههای پر پیچوتاب و ماهرانه ما را شگفت زده میکنند. آنچه فراتر از تصورات وحشیانه ماست فراتر از تصورات آنها نیست.
ژانرهای منعطف
سستی و متزلزل بودن فقط شامل مرزهای جغرافیایی کره نیست بلکه در ژانرهای این سرزمین هم وجود دارد. فیلمهای کرهای به طرز خوشایند و با دقت، قوانین موجود در ژانرهای هالیوود را به سخره میکشند. نتیجهی این کار آنها بهوجود آمدن برچسب هایی مانند «کیمچی-غربی» است (کیمچی نوعی غذای کرهای است و منظور تلفیق ژانرهای هالیوود و سبک کرهای است) مثل فیلم خوب بد عجیب و یا فیلم نجات سیارهی سبز.
تنوع زیاد در نوع خشونت
همه ما میتوانیم قبول کنیم که آسیب رساندن به حیوانات در سینما چیز خوبی نیست. اما وقتی صحبت از «تعهد به نقش» میشود، مصرف کردن یک اختاپوس زنده توسط چوی مین سیک در Oldboy ضربان قلب مخاطب را بالا می برد. عدم تحمیل خشونت بر حیوانات در سینمای غربی خیلی وقت است که رعایت می شود. اما در همین دوران سینمایی را داریم که چندان به این رسم و رسومات اعتقادی ندارد. مطمئنم هیچ کس دلش نمیخواهد یک اسب، ماهی، قورباغه، سگ یا هر نوع حیوان دیگری در فیلمهای جاه طلبانهی کرهایها باشد، که معمولا در معرض خشونت و وحشتهای واقعی قرار میگیرند.
ژانر ترسناک در سینمای کره
سنیمای کره در همان ابتدا با قصههای ترسناک گرده خورده بود. با این وجود تا اواخر دههی 1990 این دسته از فیلمهای کرهای یعنی ژانر ترسناک، تغییر آنچنانی نکردند. بسیاری از فیلمهای ترسناک کرهای به جای تمرکز روی جنبههای خون، دلو روده و شکنجه، روی درد و رنج شخصیتهای فیلم تمرکز میکنند. ژانر ترسناک سینمای کره در بسیاری از جوانب مثل درونمایه فیلم، تم، مضامین و تصاویر ترسناک شبیه به ژانر ترسناک در ژاپن است.
فیلمهای ترسناک مدرن کره جنوبی معمولاً با کارگردانیهای مطابق مد روز، مضامین و تفسیرهای اجتماعی و ترکیب ژانرهاست که متمایز میشوند. از ژانرهای ترسناک و هیجان انگیز سینمای کره به عنوان ژانری که موجب جلب توجه بین المللی میشود، یاد میکنند.
سینمای هالیوود هم البته به این جذابیت پیبرده و از چندین فیلم ترسناک کرهای از جمله (2003) Into the Mirror و A Tale of Two Sisters اقتباس کرده است.

هان (한 ،Han) در فیلمهای ترسناک کرهای
فیلمهای ترسناک مدرن کرهای بینظیر هستند؛ زیرا به عنوان بازتابهای معاصر از مفهوم کره ای한 (هان) عمل میکنند. 한 (هان) تقریباً به عنوان نفرت یا نارضایتی ترجمه میشود، اما معنای آن خیلی گستردهتر است. هان به درد جمعی حل نشده و دراز مدت که در روان کرهایها ساکن است، اشاره میکند. این درد از تاریخ آسیبزای کره بهوجود آمده است. متخصص سو نام دونگ، (هان) را این گونه توصیف کرده است.
هان، احساس نارضایتی ناخواسته در برابر بی عدالتیهای متحمل شده، احساس درماندگی به دلیل اختلاف زیاد بین افرد، احساس درد حاد در درون افرد که باعث پیچیدن کل بدن به خود میشود و اصراری سرسختانه برای انتقامجویی و درست کردن اشتباه است. همه اینها با هم معنای هان را تشکیل میدهند.
فیلمهای ترسناک کره ای که شما را شگفت زده خواهند کرد
Whispering Corridors (1998):
این فیلم ترسناک کلاسیک کرهای را میتوان به عنوان تجدید حیات فیلم ترسناک کرهای در دهه 1990 دید که باعث جهش در ژانر ترسناک فیلمهای کرهای شده است. روند استفاده از ارواح زنانه، محیط دبیرستان و انتقاد از سیستم مدرسهی کره در این فیلم به چشم میخورد. این فیلم با معلمی سروکار دارد که به محض برگشتن او به دبیرستان سابقش قتلهای مرموزی در این مدرسه اتفاق میافتد.
فیلم A Tale of Two Sisters (2003):

فیلم داستان دو خواهر یکی دیگر از فیلمهای تأثیرگذار ترسناک کرهای است. این فیلم بر اساس داستان عامیانه جانگوا هنگریون-جون ساخته شده است. داستان درمورد دو دختر جوان است که از یک مرکز روانی به خانه برمیگردند تا با پدر و نامادری شیطانی خود زندگی کنند. بعد از ورود آنها است که وقایع غیر طبیعی در خانه اتفاق میافتد. این فیلم بسیاری از جوایز داخلی و خارجی را به دست آورده و فیلم هالیوودی The Uninvite از روی این فیلم اقتباس شده است. برای تماشای تریلر فیلم A Tale of Two Sisters به صفحه IMDb این فیلم مراجعه کنید.
The Host (2006):

می توان گفت که این فیلم یکی از بهترین فیلمهای کشور کره جنوبی در تمام تاریخ سینماست. فیلم میزبان دارای بازیگران و دستاندرکارانی است که بعداً به ستارههای بین المللی سینمای کره تبدیل شدند، از جمله کارگردان بونگ جون هو، بائه دوو، و بازیگر سونگ کانگ هو. داستان این فیلم حول یک موجود غول پیکری است که از رودخانه هان بیرون میآید و دختر یک مرد را میرباید. سپس مرد و خانوادهاش برای نجات دختر كوچك به یك مأموریت نجات میروند.
در کل سینمای کره از اوایل قرن بیست و یکم رشد بسیاری داشت و همانطور که گفتیم فیلمهایی مانند اولدبوی کمک بهسزایی به شناخته شدن سینمای این کشور کردند. اگر تابهحال از تماشای آثار این کشور غافل ماندهاید و بهخصوص اگر به ژانر جنایی و گنگستری علاقه دارید، حتما سری به فیلمهای این کشور بزنید، زیرا جواهرات بسیاری مانند فیلم خاطرات قتل در آن وجود دارند که تماشای آنها بر هر عاشق سینمایی واجب است.
توصیه میکنم ابتدا فرق «همذاتپنداری» را با «همزادپنداری» یاد بگیرید و سپس دست به قلم و یا ترجمه ببرید
درود بر شما.
ممنون از این که مطلب رو با دقت مطالعه کردید. بله درسته اشتباهی صورت گرفته که اصلاح شد.
عالی بود
خیلی ممنون
مدت زیادیه که به سینمای کره خیلی علاقه مند شدم جوری که دیگه فیلم های جنایی هالیوود برام مثل کارتون میمونه…
اگر به سینمای کره علاقه دارید این مطلب رو از دست ندید