داستان فیلم Jolt درباره زنی بنام لیندی است که دچار اختلال کنترل خشم است و تنها راه مقابله او با این مشکل، پوشیدن جلیقهای از الکترود است. این فیلم در دسته فیلم های ماجراجویانه (Adventure) قرار میگیرد. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Jolt همراه پی اس ارنا باشید.
فیلم Jolt به کارگردانی Tanya Wexler محصول سال 2021 است. Kate Beckinsale ،Jai Courtney، Stanley Tucci ازجمله بازیگرانی هستند که در این فیلم ایفای نقش میکنند.
در واقع محوریت اصلی این فیلم درباره خشم است و عصبانیت شخصیت اصلی عنصری بسیار تاثیرگذار در روند فیلم است.
در طول فیلم برای کنترل این اختلال ما شاهد راه حلهای متعدد هستیم اما هیچکدام به اندازه شوک الکتریکی نمیتواند آن را کنترل کند. در واقع میتوانیم در نظر داشته باشیم که بعد از عنصر خشم؛ شوک الکتریکی میتواند عامل مهم دیگری در طول فیلم باشد.
اگر بخواهیم در ابتدا به ویژگیهای بصری این فیلم توجه کنیم ذکر چند نکته میتواند مفید باشد:
نورپردازی این فیلم با نام آن و حتی شیوه رنگبندی پوستر نقاط مشترکی دارند که میتواند توجه مخاطب را به خود جلب کند. در سکانسهای متعددی از فیلم ما شاهد وجود رنگ صورتی شبرنگ یا اصطلاحا نئونی هستیم. همچنین شاهد چنین رنگی در پوستر فیلم نیز هستیم. من فکر میکنم چنین رنگبندی در نورپردازی میتواند هدفمند باشد چرا که در فضای نسبتا تاریک فیلم تنها روشنایی رنگ صورتی خودنمایی میکند؛ در واقع شاید منظور از این تاریکی خشم غیرقابل کنترلی که درون شخصیت اصلی وجود دارد و نور شبرنگ نشانی از آن شوک الکتریکی که میتواند برای لحظه ای آن خشم را ساکت کند است.
در کمتر صحنهای از این فیلم شاهد نورپردازی روشن و واضح هستیم؛ یکی از صحنههایی که من فکر میکنم بهترین نورپردازی را دارد سکانس صبح و از خواب بیدار شدن لیندی است که جاستین در حال صبحانه درست کردن است، بنظرم این نورپردازی میتواند ارتباطی با این داشته باشد که لیندی اولین رابطه عمیق عاشقانه خود را تجربه میکند و این نورپردازی ملایم و روشن حس عشق رمانتیک را به بیننده منتقل میکند که فکر میکنم قسمت خوبی از فیلم است.
بطور کلی این یک فیلم معمولی است و چندان حرف تازهای برای گفتن ندارد. حتی طراحی صحنه چندان منحصر به فرد نیست و شخصیتها آنطور که باید عمیق ساخته و پرداخته نشدهاند. به نظر میرسد دلایل شخصیت اصلی برای انتقام و پیش بردن داستان کافی نیست. البته که ناگفته نماند نورپردازی فیلم قوی است. اما داستان در حدود 30 دقیقه پایانی کم کم داشت به پختگی میرسید که به طور ناگهانی فیلم به نقطه پایان خود رسید.
همچنین لازم میدانم به این نکته هم اشاره کنم که اگر فیلم Lucy (با بازی اسکارلت جوهانسون) را دیدهاید باید منتظر باشید در بعضی سکانسهای فیلم Jolt ذهنتان شما را به فیلم لوسی ارجاع دهد؛ چرا که شباهتهای انکار ناپذیری را میتوان بین برخی آیتمهای این دو از جمله طراحی لباس، گریم بازیگر و شاید طراحی صحنه فیلم پیدا کرد. اما از آنجایی که تقریبا همه ما وقتی از فیلمی خوشمان بیاید دوست داریم فیلمهای مشابه آن را نیز ببینیم؛ شاید دیدن این فیلم بعد از فیلم لوسی ایده بدی نباشد هرچند که به خوبی آن فیلم نیست.
بخش جالب توجه جایی است که لیندی در پی پیدا کردن شخصی است که سر از کامپیوتر در بیاورد و به شخصی بنام اندی میرسد؛ شاید بپرسید نکته جالب کجاست! تقریبا در همه فیلمها نقش هکرها یا کسانی که به اصطلاح مخ کامپیوتر هستند توسط پسرها ایفا میشوند و کمتر فیلمی را میبینیم که در آن یک هکر دختر وجود داشته باشد که از کامپیوتر سر در بیاورد. به نظرم اینکه شخصیت اندی را یک دختر ایفا کرده انتخاب بسیار خوب و درستی است؛ چرا که این روزها شاهد تلاشهای بسیاری در سینما برای ایجاد برابری جنسیتی هستیم و این نیز حرکتی بهجا و مثبت جهت تغییر ذهنیتهای جنسیت زده است.
در ادامه میتوان اضافه کرد لحن فیلم Jolt تند است و جایی برای تنفس یا فکر کردن برای مخاطب باقی نمیگذارد. فیلم انگار تلاش دارد به سرعت خود را به پایان داستان برساند و داستان را برای مخاطب روشن سازد، این موضوع را از مدت زمان فیلم نیز میتوانیم دریابیم؛ چرا که این داستان میتوانست قابلیت این را داشته باشد که بیشتر از 90 دقیقه طول بکشد. در واقع در فیلمهایی که صحنههای زد و خورد و فرار دارند تقریبا اکثر اتفاقها همراه با مقدار زیادی استرس و هیجان همراه است، اما در این فیلم من به عنوان یک بیننده کمترین میزان هیجان را تجربه کردم و انتظار استرس بیشتری را برای مشخص شدن سرنوشت شخصیت داشتم. به عبارتی دیگر در این فیلم ما شاهد سکانسهای کوتاه هستیم که این میتواند مانعی بر ارتباط حسی میان بیننده و اتفاقهای فیلم باشد.
فیلم عمدتا در مدیوم شات روایت میشود و از این نظر میتوان گفت که کارگردانی ساده و مبتنی بر داستانی داشته است. اما شاید این سادگی، در مواردی منجر به تبدیل شدن فیلم به یک اثر بیهویت از نظر بصری و کارگردانی شده باشد. اصرار کارگردان در استفاده از یک تکنیک خاص برای نشان دادن اهمیت سوژه (مثلا استفاده از دالی زوم) همین موضوع را برجستهتر میکند
از لحاظ موسیقی متن نکته قابل توجهی در فیلم Jolt دیده نمیشود و صرفا یک موسیقی فیلم ساده و معمولی بدون شنیده شدن ریتم جدید و متفاوت به نظر میرسد. در واقع چیزی که از موسیقی این فیلم به گوش بیننده میرسد تلفیقی مشابه و تکراری مانند سایر فیلمهای این ژانر است.
لوکیشنهای این فیلم بطور کلی مناسب انتخاب شده بودند بجز سکانسی که لیندی توسط افراد گرت فایزل بیهوش و زندانی میشود؛ وقتی به هوش میآید خود را در اتاقی مثل آزمایشگاه مییابد که فضا و نور سفید رنگی دارد به گونهای که چشم را اذیت میکند. من فکر میکنم انتخاب این لوکیشن چندان کاربردی و مناسب نیست چرا که کارکرد چنین محیطی بیشتر از یک سکانس گفتوگوی معمولی است؛ شاید اگر روایت فیلم به سمتی میرفت که در آن فضا اتفاقی مانند شکنجه رخ میداد آن سکانس تاثیرگذارتر میبود و از بیهوده واقع شدن لوکیشن جلوگیری میشد. در واقع تاکید من در این قسمت بر این است که انتخاب لوکیشن باید بر روایت داستان تاثیرگذار باشد و بخشی از نقش را در پیشبرد داستان ایفا کند.
در باب بازیگر شخصیت اصلی باید بگویم که او برای این نقش تمام پتانسیل بازیگری خود را بکار نگرفته است؛ البته ناگفته نماند که داستان و سطح روایت فیلم نیز بر اینکه بازیگر چند درصد از توان خود را بکار بگیرد تاثیر میگذارد. اما احساس من نسبت به بازی بازیگر در این فیلم چندان عمیق نیست و ارتباط عاطفی میان من به عنوان بیننده با شخصیت لیندی برقرار نمیشود. فکر میکنم این شخصیت در برخی سکانسهایی که باید برخورد جدی و خشنی را از خود بروز میداد؛ میتوانست اقتدار بیشتری را از خود نشان دهد و روحیه ویرانگر خود را بیش از چیزی که ما در فیلم دیدیم به نمایش بگذارد اما متاسفانه سطح این بروز بسیار ضعیف بود.
در انتها برای جمعبندی باید بطور واضح به شما بگویم اگر تصمیم به عدم تماشای این فیلم بگیرید چیزی را از دست ندادهاید، زیرا همانطور که قبلتر نیز اشاره کردم این فیلم در دسته فیلمهای معمولی قرار میگیرد و به جز نورپردازیهای آن چندان نکتهی محتوایی و بصری جدید و منحصر بهفردی در آن یافت نمیشود. همانطور که در ابتدای مطلب اشاره کردم در نگاه اول بنظر میآید این فیلم درباره خشم است اما خوب است که به این نکته مهم اشاره کنم که رکن اصلی دیگری در این فیلم وجود دارد و آن هم انتقام است. در واقع محرک اصلی شخصیت نه تنها عدم کنترل خشم بلکه احساس انتقام است.
در فیلمهای خوبی که انتقام نقش اصلی را در پیشرفت روایت فیلم ایفا میکند ما شاهد کشش داستانی بالایی هستیم و این کشش را مدیون حضور حس انتقام در شخصیت اصلی فیلم هستیم چرا که پتانسیل فیلم را برای ایجاد جذابیت برای مخاطب افزایش میدهد. فیلم Jolt اگرچه برای رسیدن به این کشش و استفاده از این پتانسیل تلاش میکند، اما در نهایت چندان هم موفق نیست.
نظر شما درباره فیلم Jolt چیست؟ اگر این فیلم را تماشا کردهاید آن را با ما در میان بگذارید.
The Review
فیلم Jolt
برای جمعبندی باید بطور واضح به شما بگویم اگر تصمیم به عدم تماشای این فیلم بگیرید چیزی را از دست ندادهاید، زیرا همانطور که قبلتر نیز اشاره کردم این فیلم در دسته فیلمهای معمولی قرار میگیرد و به جز نورپردازیهای آن چندان نکتهی محتوایی و بصری جدید و منحصر بهفردی در آن یافت نمیشود.
مقایسه کردن این فیلم با فیلم lucy !?!?! اصلا قابل قیاس نیست قیاس کردن این فیلم با لوسی واقعا ظلم در حق فیلم لوسی