بعد از جنگ جهانی دوم در اواسط قرن بیستم نسلی از نویسندگان آمریکایی ظهور کردند که به آنها جنبش یا نسل بیت میگویند. اصطلاح نسل بیت (Beat Generation) را اولین بار جک کرواک (Jack Kerouac)، یکی از مهمترین نویسندگان این جنبش، در سال ۱۹۴۸ به کار برد. او به پیشنهاد هربرت هانک (Herbert Huncke) زمانی که میخواست حلقهٔ دوستان خود حول جان کللون هولمز ( John Clellon Holmes)، استاد دانشگاه، منتقد ادبی، رماننویس و شاعر آمریکایی را توصیف کند از کلمه «بیت» استفاده کرد.
هربرت هانک در یادداشتهای روزانه خود کلمه بیت (Beat) را برای توصیف کسی استفاده میکرد که بیپول بود و چشماندازی در زندگی نداشت هرچند که بیت در زبان عامیانه آمریکاییها به معنی «خسته و کوفته» بود. اما بعدا جان کللون هولمز اولین رمان نسل بیت را با عنوان «برو» (Go) منتشر کرد و در سال ۱۹۵۲ در مقالهای در روزنامه نیویورک تایمز درباره این نسل توضیح داد. این مقاله مانیفست زیباییشناسانه نسل بیت به شمار میرود. از نظر جان کللون هولمز، بیت به معنی «در خیابان بودن، لگدشده، در انتهای رول» بود.
اما جک کرواک اصرار داشت که «بیت» از کلمه «بئاتیفیه» (beatification) آمده که در ادبیات مذهب کاتولیک به مرحله آمرزیدگی، یک مرحله پیش از تقدیس، گفته میشود. به این شیوه، کرواک میخواست بر خوشبختی و سعادت بیاندازه نسل خود تأکید کند.
البته آلن گینزبرگ (Allen Ginsberg) بعدا گفت: «جنبش بیت هیچوقت وجود نداشت. فقط پنجاه سال من کرواک و باروز را ملاقات کردم. کلمه بیت فقط یک نامگذاری کلیشهای است که رسانهها به ما چسباندند.»
نسل قبلی نویسندگان آمریکا که کسانی همچون فیتزجرالد و همینگوی بودند خود را «نسل گمگشته» مینامیدند نسلی که مینوشتند تا اعتراض کنند. برخلاف آنها نویسندگان نسل بیت مغموم نبودند، آنها مینوشتند تا سرحال شوند. آنها در جستوجو بودند اما نه مثل پروست در جستوجوی زمانی از دست رفته بلکه به دنبال چیزی فراتر از زمان بودند.
نسل بیت هنجارشکنهایی مخالف با ارزشها عرف جامعه بودند. به دنبال تجربه بودند و در این راه هراسی از اعتیاد به الکل و مواد مخدر هم نداشتند. در دورهای که هنوز جنبش همجنسگرایان به راه نیفتاده بود، همجنسگرایی برخی از اعضای این نسل، جنجالی را در جامعه نسبتا سنتی آمریکا به راه انداخت. آنها به شعر، حکمت بودایی و موسیقی جاز هم گرایش داشتند و در نوشتههای خود از آن وام میگرفتند.
جک کرواک بههمراه شماری از نزدیکترین دوستان خود همچون نیل کسدی (Neal Cassady)، آلن گینزبرگ (Allen Ginsberg)، و ویلیام اس. باروز (William Seward Burroughs) که ساعتهای زیادی را با هم به خوشگذرانی، شعرخوانی، سفر، و حتی مصرف مواد مخدر میگذراندند از مهمترین چهرههای نسل بیت آمریکا هستند. در دو دههٔ آینده نویسندگان بسیاری همچون ریچارد براتیگان، چارلز بوکوفسکی تحت تأثیر این جنبش بودند.نویسندگان و شاعران نسل بیت، الهامبخش جوانان دهه ۱۹۶۰ در پیدایش جنبش هیپی و مه ۱۹۶۸ فرانسه، و بهزیرکشیدن قطعیتهای جامعه آمریکا، مانند مخالفت با جنگ ویتنام بودند.
مهمترین نویسندگان نسل بیت
هستهی اصلی نویسندگان نسل بیت جک کرواک، آلن گینزبرگ و ویلیام اس.باروز بودند، گرچه نویسندگان دیگری هم در گروه این نویسندگان میگنجند. شعر بلند زوزه از آلن گینزبرگ (۱۹۵۶)، رمان در راه جک کرواک (۱۹۵۷)، و رمان سور عریان ویلیام اس. باروز (۱۹۵۹) را سه اثر شاخص نسل بیت هستند.

جک کرواک (Jack Kerouac)
جک کرواک در سال ۱۹۲۲ در ماساچوست زاده شد و در سال ۱۹۶۹ در حالی که در اوج شهرت و اعتبار بود بر اثر خونریزی داخلی به دلیل مصرف بیش از حد الکل درگذشت. او علاوه بر نویسندگان آمریکایی مثل هنری میلر -چه از نظر جهانبینی چه از نظر زبانی- از سوررئالیستها و نویسندگان فرانسوی چون مارسل پروست و لوئی فردینان سلین نیز تأثیر گرفته بود. دوستش آلن گینزبرگ به دلیل علاقهٔ زیاد کرواک به آیین بودایی و ذن به او لقب «بودای نثر آمریکایی» را داده بود.
مهمٰترین کتاب کرواک به نام «در راه» در طول سه هفته و بر روی یک کاغذ رولی نوشته شد. این کتاب را «کتاب مقدس نسل بیت» میدانند. گرچه پیدا کردن ناشر برای در راه شش سال طول کشید اما بعد از منتشر شدن با استقبال زیادی مواجه شد و شهرت زیادی برای کرواک به ارمغان آورد. این کتاب داستان سفرهای کرواک در آمریکا است. او از یادداشتهایی که در این سفرها برداشته بود در رمانهای دیگرش هم استفاده کرد.
شیوهی نگارشی که کرواک را به آن میشناسند، نوشتن خودانگیخته یا خودبهخودی است. این سبک فیالبداههنویسی بسیار به سبک موسیقی جاز که کرواک علاقهٔ زیادی به آن نشان میداد شبیه است. او در راه را با همین سبک خودانگیخته نوشت و بعدا آن را «عروس رقص فیالبداهه» نامید. او در مقاله کوتاه خود با عنوان «اصول نگارش فیالبداهه» نوشت:
نه «گزینش» بیان، بلکه تداعی آزاد ذهن در دریای بیکران تفکر، شنا کردن در دریای زبان، بیهیچ نظمی به جای پرداختن به عبارتهای بیانگرانه و خطابی بلاغی، به مانند یک مشت که کوبیده میشود بر روی میز با بیانی کامل، بنگ !… هرگز نباید تصمیم به «بهبود» یا تاثیرگذارتر کردن شعر گرفت… بهترین نوشتار همیشه با بیرون کشیدن شخص از گهوارهٔ گرم و نرم ذهن محافظه کار حاصل میشود.
علاوه بر تاثیری که کرواک از موسیقی جاز گرفته چنان ارتباطی با شعر و موسیقی دارد که بر ترانهسرایان و خوانندگان آمریکایی مثل باب دیلن تاثیر گذاشت. متیو هیلی خواننده گروه ۱۹۷۵ به مجلهٔ گاردین گفت: «۱۸ ساله بودم، از هر چیزی تفننی استفاده میکردم. من میخواستم جک کرواک باشم.»

آلن گینزبرگ (Allen Ginsberg)
آلن گینزبرگ شاعر آمریکایی در سال ۱۹۲۶ زاده شد و در سال ۱۹۹۷ درگذشت. پدرش شاعر و معلمي يهودي و سوسياليست بود و مادرش كمونيستي مجنون كه اطرافيان را قاتلين خود مي پنداشت و سرانجام سر از دارالمجانين در آورد. دوره دبيرستان براي «گينزبرگ» دورهٔ آشنايی با «والت ويتمن» بود كه اين آشنايي و علاقهٔ فراوان به اين شاعر از نقاط مشترک تمام نويسندگان و شاعران نسل بيت بود و همه آنها «ویتمن» را تا حد پرستش دوست داشتند. گینزبرگ بعد از تحصیل در دانشگاه ایالتی مولتکلیر به دانشگاه کلمبیا رفت و آنجا با کرواک و باروز آشنا شد و هستهٔ اصلی نسل بیت را تشکیل دادند.
شعر «زوزه»ی گینزبرگ را مانیفست ادبی نسل بیت میدانند. این شعر بلند گرچه در ابتدا شاعر را به دادگاه کشاند اما یکی از تاثیرگذارترین آثار ادبی جهان است. این شعر پر از عصیان، پرخاش، ضجه و اندوه است و رگههای تند سیاسی را میتوان در آن پیدا کرد. نوشتههای گینزبرگ سیاسیتر از دیگر نویسندگان نسل بیت بود که شاید ریشه در خانوادهی او دارد.
گینزبرگ با وجود ویژگیهای فردی از ویژگیهای کلی نسل بیت مثل ذن و بودیسم بهره برده است. او در دهه ۶۰ در فعالیتهای مدنی و مخالفت علیه جنگ ویتنام نقش فعالی داشت. همچنین در رابطه با آزادی بیان و آزادی حقوق همجنسگرایان فعالیت میکرد.او در اشعارش نسلی را میستاید که جامعه آنها را طرد کرده بود.
«همانها كه نصفه شب اطراف ريلها پرسه زدند و ماتم گرفته بودند كه كجا بروند و بي آن كه دلی شكسته به جا بگذارند رفتند.»

ویلیام اس.باروز (William Seward Burroughs)
ویلیام اس.باروز داستاننویس، مقالهنویس و منتقد اجتماعی آمریکایی در سال 1914 به دنیا آمد و در سال ۱۹۹۷ درگذشت. او به یک خانواده برجسته بریتانیاییتبار تعلق داشت. پدربزرگش ویلیام باروز اول مخترع و بنیانگذار شرکت سهامی باروز بود و مادرش فرزند یک وزیر بود.
باروز دانشجویی برجسته بود و در سال ۱۹۳۶ در رشتهی زبان انگلیسی از دانشگاه هاروارد با درجه ممتاز فارغالتحصیل شد. او غالباً در اروپا اقامت داشت؛ برای مدت کوتاهی در وین پزشکی خواند و اغلب با عیّاشان همجنسباز حشروُنشر داشت. او در هنگام بلوغ متوجه کششی به پسران شده بود، و ازبابت خاطراتی که از عشق بیسرانجامش به یک همکلاسی نوشت بسیار شرمنده شده بود طوریکه آن نوشته را معدوم کرد و برای چندین سال از نوشتن هرچیزی جز الزامات درسی دست کشید.
باروز در سال ۱۹۴۳، بههمراه دیوید کامِرِر(David Kammerer)، دوست دوران کودکیاش که قبلاً با او به اروپا سفر کرده بود، و لوسیَن کار (Lucien Carr)، دانشجوی دانشگاه کلمبیا با جذابیتی آسمانی، که چشم کامرر هم دنبالش بود، به نیویورک رفت. گینزبرگ، که همکلاسیشان بود، مجذوب [لوسین] کار شد و بعد ترزوزه را به او تقدیم کرد. کروآک، که [دانشگاه] کلمبیا را ترک کرده بود و در نیروی دریایی خدمت میکرد، در سال ۱۹۴۴ به میان معاشرین برگشت. با [ورود] لوسین کار، درمقام یک کاتالیزور، و باروز، یک شخصیت کاریزماتیک که کروآک او را به ازسرگیریِ نوشتن تحریک میکرد، محفل بیت کامل شد.
باروز 18 رُمان و داستان بلند، شش مجموعه داستان کوتاه و چهار مجموعه مقاله نوشت. همچنین پنج کتاب از مصاحبهها و مکاتبات او منتشر شده است. بخش عمدهای از آثار او شرححالگونههایی از تجربیاتش در اعتیاد به مواد افیونی در پنجاه سال پایانی عمر اوست.
مهمترین اثر باروز رمان سور عریان است که در سال ۱۹۵۹ نوشته شد و هنوز به فارسی ترجمه نشده است. این کتاب بیشتر کشکولی از کمدیهای مبتذل بازیگوشانه است تا یک رمان. سور عریان ابتدا در پاریس منتشر شد، جلد سادهٔ سبز و سیاه آن هشدار «عرضه در آمریکا یا انگلستان ممنوع» را با خود حمل میکرد. بعد از چاپ بخشهایی از آن در یک مجلهٔ ادبی در شیکاگو ادارهٔ پست آمریکا آن را محمولهای ممنوع اعلام کرد.
این رمان با تکگویی زمخت از یک هروئینی فراری با این جمله شروع میشود: «میتونم ماموره رو حس کنم، داره بهم نزدیک میشه. دارم تمام حرکاتشون رو اون بیرون حس میکنم.»
نسل بیت و موسیقی جاز
سبک موسیقی جاز در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم توسط سیاهپوستان آمریکایی به وجود آمد. از ویژگیهای مهم این نوع موسیقی استفاده از نتهای محزون، سنکپ و ضد ضرب، ضربهای کشیده-کوتاه و خرامان (سوینگ)،تغییرات داینامیکی وسیع، بهکارگیری ندا و پاسخ، پلیریتمیک بودن و مهمتر از همه بداههنوازی است. در دههٔ ۱۹۵۰ ضرورت جاز آزاد با اجراهایی بدون متر خاص و ساختمان موسیقایی غیرعادی احساس شد.
کلمهی جاز به عبارت خودمانی جَسم (به انگلیسی jasm) مربوط است که به معنای «روحیه، انرژی» است که در سال ۱۸۶۰ به کار میرفت. اولین ثبت نوشتاری این کلمه در سال ۱۹۱۲ در یک مقاله لسآنجلس تایمز صورت گرفت که در آن یک بازیکن بیسبال یک توپ جاز را توصیف کرد: «به این دلیل که تلوتلو میخورَد و شما به سادگی نمیتوانید کاری با آن بکنید.»
یک تعریف وسیعتر که دورههای مختلف جاز را پوشش میدهد توسط تراویس جکسون پیشنهاد شد: «جاز، موسیقیای است که کیفیتهای مختلفی از قبیل سوینگ، بداههنوازی، تعامل گروهی، بها دادن به صدای منحصر به فرد هر موسیقیدان و پذیرا بودن در برابر امکانات موسیقایی مختلف را شامل میشود.»
همانطور که مشخص است ایدههایی که در شکلگیری و نوع موسیقی جاز وجود دارد کاملا در راستای ایدههای نویسندگان نسل بیت است. آنها نیز از همین بداههپردازی و ضد ضرب بودن در نوشتههای خود استفاده میکردند. پذیرا بودن، بداههپردازی و انرژی مهمترین ویژگیهای مشترک جاز و بیت است.