بازی Endling یک بازی در سبک بقا با محیطی نیمه جهان باز بوده که بر واقع گرایانگی و داستان سرایی محیطی تکیه کرده است.
بازی به راحتی مکانیکهای سادهاش را بدون هیچ معطلی یا آزار دادن بازیکن به او آموزش میدهد. اولین چیزی که خیلی خوب به چشم میآید کارگردانی هنری فوق العاده زیبا و دوربین پویای بازی است. دوربینی که در عین ساید اسکرول بودن در عمق هم حرکت کرده و قابهای مسحور کنندهای را به رخ میکشد.
نکتهای که نباید از آن غافل شد، کیفیت انیمیشنهای شخصیت بازی است که علاوه بر زیبایی، بسیار روان بوده و موجع به سریعتر و لذت بخشتر شدن گیم پلی میشود.
بعد از ابتدای بازی کم کم از سایر مکانیکهای بازی رو نمایی شده و گیم پلی به خود سر و شکل میگیرد. در این بازی شما وظیفه دارید به حفظ بقای خود و تولههایتان بپردازید تا بزرگ شده و از آب و گل بیرون بیایند. دقیقا همینجا انگار کل دنیا و محیط بسیج شدهاند که نگذارند شما موفق شوید.
واقع گرایانگی و داستان گویی محیطی در همینجا است که رخ نمایی میکنند. بازی فاقد حتی کلمهای دیالوگ بوده اما فقط با تکیه بر المانهای محیطی مثل آب و هوا، کمبود غذا و تغییرات محیط به دست انسانها به خوبی حس و حال سختی زندگی و جنگ بر سر بقا را منتقل میکند.
بازی Endling فضای به شدت ناامنی دارد و این ناامنی حاصل حرکت همانگ تمام عناصر لول دیزاین و سیستمهای بقای آن است. در واقع هر آنچه که میتواند زندگی بخش باشد ممکن است تبدیل به مسیر انقراض یک حیوان شود. طراحی محیط بازی به گونهای است که به خوبی از پس ریتم بازی بر آمده و شاهد خسته کننده شدن المانهای محیطی نخواهید بود.
با پیشروی در بازی، عناصر جدیدی به گیم پلی و محیط اضافه میشوند تا از یکنواختی بازی جلوگیری کنند. بازی اندلینگ هرچقدر از داستان و روایت محیطی قدرتمندی برخوردار باشد، در مقابل همانقدر گیم پلی کم رمقی دارد. در واقع جذابیت سیستمهای بقای بازی خیلی زود رنگ باخته و این لول دیزاین و طراحی محیطی هستند که بار بازی را به دوش میکشند.
در واقع بازی اندلینگ میتوانست خیلی کوتاهتر باشد یا این که در اواسط راه تغییری اساسی در ساختار لول دیزاین خود اعمال کند، اما متاسفانه سازندگان از هر دوی این راهها امتناع کرده و خب عملا قسمتهای میانی بازی حوصله سر بر میشود. اوضاع، زمانی بدتر میشود که فاصلهی داستان گویی در قسمتهای میانی بازی هم بیشتر شده تا این که در انتها بار دیگر روند گیم پلی و روایت بازی سرعت گرفته و خون تازهای به رگهای ریتم خود تزریق میکند.
در ابتدای مطلب اشاره کردم که بازی کم کم مکانیکهای خودش را معرفی کرده و اینگونه گیم پلی بازی سر و شکل میگیرد. اما در انتهای بازی شاهد بیحوصلگی و عجلهی زیادی هستیم، زیرا ناگهان چند دشمن جدید معرفی میشوند و بازی اصرار عجیبی دارد تا بازیکن را یکباره با همهی آن ها رو به رو کند. نتیجه چیزی نخواهد بود جز مرگهای چند باره و تکرار مجدد روزی که تقریبا آن را به پایان رسانده بودید.
هر چند به نظر میرسد که شاید سازندگان قصد داشتند با تکیه بر این اتفاقات بر بار ناامنی و حس سختی بقای بازی بیافزایند اما خروجی چیزی جز تکرار چند بارهی بعضی از روزهای بازی نیست.

اما اگر نوبتی هم باشد دیگر وقت داستان بازی Endling است. اندلینگ نه یک مستند حیات وحش است و نه یک شعار مخاطب پسند برای انجیو های حامی حیوانات محیط زیست، بلکه اندلینگ آیینه تمام نمایی است از بلاهایی که انسانها بر سر خود و محیط زیست میآورند.
داستان بازی در سه لایه روباهها، انسانها و محیط زیست روایت شده و همگی در پایان به یه نقطه ی مشترک میرسند. در بازی اندلینگ ما شاهد این هستیم که حیوانات قربانی بلاهایی میشوند که خود کوچکترین تقصیری در آن ندارند.
در دنیایی که طمع بی انتهای انسان، افسارش را در دست داشته و بی محابا بر تن طبیعت و بستر زندگی خود میتازد، آری در این دنیا همهی موجودات زنده قربانی هستند.
بازی با تمامی حرفهای بزرگی که میزند اصلا و ابدا شعاری نمیشود، چرا؟ چون هدف اصلی بازی اندلینگ نشان دادن سختی زندگی حیوانات یا ناتوان بودن آنها در برابر انسانها یا منفعت طلبی انسانها نیست (که البته این موارد را هم به خوبی نشان میدهد) بلکه حرف اصلی بازی Endling این است که حاصل اشتباهات زنجیر وار انسانها در چند قرن گذشته چیزی نیست جز صلب حق بقای سایر جانداران.
در طول بازی شما به در و دیوار میزنید که از تولههایتان محافظت کنید. همین عنصر رابطهی عاطفی و منطقی بین والد و فرزند را نشان داده و به خوبی این مهم که فرزند هر جانداری ثمرهی زندگی او است را به تصویر میکشد. حالا خواهید فهمید که چرا یک روباه خود را به خطر انداخته و در زبالههای روستایی دنبال غذا میگردد.
در مجموع بازی اندلینگ تالار بزرگی از نقاط ضعف و قوت است، جایی که داستان فوق احساسی و طراحی محیطی به شدت قصه گو بار گیم پلی تکراری و فاقد خلاقیت بازی را به دوش کشیده و نشان میدهد که لول دیزاین و طراحی محیطی در سالهای گذشته چه پیشرفتهای شگرفی داشتهاند.
اما جای سوال باقیست که چرا اثری که تمام تمرکزش بر داستان گویی محیطی است به جای ارائهی یک ماجراجویی جذاب یا تعقیب و گریزهای پر تنش، خود را درگیر لوپهای تکرای بازی های جهان باز کرده است، در حالی که بسیاری از روزهای بازی عملا خالی از اتفاق خاصی بوده، داستان پیشروی نمیکند و بازیکن صرفا برای بقا تلاش میکند.
اصلا مسئله این است که چرا بازی برای معرفی بعضی دشمنانش انقدر عجله دارد در حالی که بازی پر از روزهای بیتنش و خالی از محتوا است؟
بزرگترین سوال این است که آیا واقعا ناشر بازی پتانسیلهای آن را ندیده است تا به یاری تیم تولید شتافته و گیم پلی را نجات دهند؟ بازی Endling در صورتی که گیم پلی روانی ارائه میداد رسما تبدیل به یکی از به یاد ماندنیترین بازی های مستقل تاریخ میشد و اسم آن را کنار اینسایدها، ماشیناریومها و جرنیها میبردند. اما باید واقع بین بود که شاید تیم مستقل بازی توان تصحیح موارد فوق را نداشتند.
The Review
بازی Endling
بازی Endling در صورتی که گیم پلی روانی ارائه میداد رسما تبدیل به یکی از به یاد ماندنیترین بازی های مستقل تاریخ میشد و اسم آن را کنار اینسایدها، ماشیناریومها و جرنیها میبردند. اما باید واقع بین بود که شاید تیم مستقل بازی توان تصحیح موارد فوق را نداشتند.
PROS
- قصه ای زیبا به دور از شعار زدگی بدون کلمهای دیالوگ
- روایت محیطی تمام عیار و لول دیزاین قصهگو
- انیمیشنهای نرم و روان
- کارگردانی هنری فوق العاده
- رنگ بندی محیط زیبا
- قصه گو بودن تمام مکانیکهای بازی
CONS
- زیاد شدن فواصل داستان گویی در میانههای بازی
- تکراری شدن مکانیکها
- خالی بودن بسیاری از روزها از هر گونه اتفاق
- سختی سیستمهای بقا به خصوص در ابتدای معرفی آنها