دانته آلیگیری، متولد سال 1265 در شهر فلورانس، شاعر توانمند ایتالیایی است. اما نه آن ایتالیایی که ما امروزه میشناسیم. همانطور که در ادامهی مطلب خواهید خواند، کشور ایتالیایی که ما میشناسیم،تقریبا تا قبل از سال 1865 میلادی وجود نداشت. معروفترین اثری که امروزه جهانیان از دانته آلیگری میشناسند و آن را یکی از شاهکار های بیبدیل دنیای ادبیات میدانند، کمدی الهی دانته است.
ما در این زیر و بم، به بررسی زندگی شخصی دانته آلیگری و کمدی الهی دانته ، معرفی آثار و کتاب های دانته و در نهایت به جذابترین بخش کمدی الهی یعنی جهنم، به صورت تخصصی و جداگانه خواهیم پرداخت. نماد ها را خواهیم شکست و به تعبیر مناسبی از دوزخ کمدی الهی دانته خواهیم رسید.
ایتالیا، فلورانس، دانته
تقریبا تا سال 1865 کشور ایتالیا به آن معنی که امروز میشناسیم وجود نداشت. سرزمین ایتالیا قسمت شده بود به چندین ولایت و ایالت-شهر مجزا از یکدیگر که هر یک از آن ها دولت مستقلی محسوب می شد مشتمل بر یک شهر عمده و اراضی حول و حوش آن.
از زمانی که امپراتوری روم منقرض شده بود، تجزیهی ایتالیا به ایالات جداگانه هم شروع شد. هر شهر و بندری در ایتالیا با ناحیهی اطرافش در تحت حکومت یکی از خانواده های مقتدر در آمده بود. ساکنین این نواحی و ایالات جدا جدا و مستقل، همه در نژاد و زبان و سوابق تاریخی با هم مشترک بودند. تقریبا به مدت 14 قرن نواحی مختلف ایتالیا مکرر معرض حمله و مورد تعرض و غارت اقوام و ملت های مختلف کردید. بار ها اسیر و مقهور امپراتوری یونان و اقوام بربر و فرانسوی و اتریشی شد ولی در طول این مدت طولانی، فکر و آرزوی متحد شدن از سر مردم ایتالیا خارج نشد تا این که گاریبالدی و همراهان و همفکرانش در نیمهی دون قرن نوزدهم تا حدی به این مقصود نائل شدند.
از استاد مجتبی مینوی نقل شده است که:
آن چه روح ایتالیا را در این مدت طولانی زنده نگاه داشت و باعث این شد که سایر اقوام دست مساعدت به جانب ایشان دراز کنند این بود که ایتالیایی ها ملتی هنرور بودهاند و در طول تاریخ مدید خود آثار گرانبهای عظیمی در عالم ادبیات و فنون جمیله به وجود آورده اند که مورد تحسین و تجلیل و پرستش اقوام دگر شده است. در نقاشی و حجاری و موسیقی و شعر و تاریخ و داستانسرایی رجالی از این سرزمین برخاستهاند که که محبوب عالمیان شدهاند و نامشان در شرق و غرب جهان پیچیده است و بعضی از آنان در رشته و فن خود یکتا و بینظیرند. مردمی هستند که برای خواندن اشعار دانته هم که باشد زبان ایتالیایی را یاد میگیرند
به احتمال زیاد، دانته در سال 1265 در فلورانس به دنیا آمد. فلورانس در آن زمان، همانطور که گفتیم یک ایالت-شهر مستقل و ثروتمند بود. محصولات خروجی از کارگاه های فلورانس و ذکاوت و زیرکی بانک دارانش، همزمان، تحسین ها و حسادت هایی را به دنبال داشت. فلورانس به علت رقابت خانوادههای رقیب بر سر به دست گرفتن حکومت، حتی گاهی با اعمال خشونت، از نظر سیاسی دچار بی ثباتی شده بود.
پدرِ دانته، که یک رباخوار و وکیل بود، به یک خانواده سیاسی معروف به نام گوئلف ها تعلق خاطر داشت.
هنگامی که دانته 11 ساله بود، با گِما دوناتی که عضو همین خاندان قدرت مند بود، نامزد شد.
این ازدواجِ از قبل تعیین شده، می بایستی تا آخر عمر زوجین ادامه دار باشد و آن ها حداقل 3 فرزند داشته باشند. اما دانته هیچ گاه از همسرش ، گِما، چیزی ننوشته است.
حتی اگر آشنایی کمی با دانته آلیگری داشته باشید، میدانید که او در کمدی الهی ، یک ابژهی عشقی دارد که درواقع روح کمدی الهی است.
ابژه ی عشقی دانته در کمدی الهی، یک زن فلورانسی و هم محله ای خود دانته به نام بئاتریس پرتیناری است.
دانته داستان عجیب عشقاش به بئاتریس را در یک سری اشعار اولیه و یادداشت های منثورش به نام زندگی جدید در سال 1294 آورده است.
با این حساب، میتوان حدس زد و تقریبا گفت که دانته بئاتریس را وقتی دیده که فقط 9 سال داشته (و بئاتریس 10 سال) و این یک ماجرای عشق در یک نگاه بوده است. دانته او را فقط یک بار دیگر درست 9 سال بعد ملاقات می کند که حاصل اش یک خوش و بش مختصر در خیابان بوده. همین ارتباط کوچک، برای دانته کافی بود تا بئاتریس را نماد والا ترین آمال معنوی اش قرار دهد.
بئاتریس علاوه بر الهام بخشی به آثار متقدم دانته، بار دگر در بخش هایی از برزخ و بهشتِ کمدی الهی، که آخرین اثر اوست حضور مییابد. شاید بپرسید که چرا در دوزخ حضور ندارد؟ جواب ساده است. دانته در کمدی الهی و در بخش دوزخ، جهنم را لایق حضور بئاتریس نمیداند و فقط چند بار اسمش در این جلد از کمدی الهی آمده است.
فلورانس در آستانه ی وقوع رنسانس، مرکز نوآوری های هنری و فلسفی محسوب می شد که با کشف مجدد آثار باستانی یونانی و لاتین یک جایگزین برای قدرت کلیسای قرون وسطی فراهم می کرد.
رشد فکری دانته تحت تاثیر دو تن از مربیان فلورانسی بود: محقق و دانشمند، برونتو لاتینی ( 1220-1294)، که اورا با جدیدترین عقاید اومانیسم آشنا کرد. و دیگری شاعر اشعار غنایی ، گویدو کاولکانتی (1250-1300) که الگوی او برای سرودن اشعار بود.
کاولکانتی در سبکی معروف به “سبک شیرینِ جدید” شعر میسرود. این شعر حداعلیِ یک عشق شهسوارانه در عرف قرون وسطی بود، که شاعر عشقی غیر قابل دستیابی به یک زن را که از دور اورا دیده بود، می ستود.
تقریبا هم عصر با دانته، هنرمند جوتو دی بوندونه(1266-1337) در فلورانس به دنیا آمد. جوتو به عنوان بزرگترین نقاش زمان خود، روح رئالیسم تازه ای را در تجسم و نقاشیِ صحنه های مذهبی دمید.
دانته دوست او و یکی از تحسین کننده های او بود. حتی ممکن است که دانته تحت تاثیر نقاشی های او در خلق کمدی الهی بوده باشد، علی الخصوص نقاشی دیواری جهنم در کلیسای Scrovegni در پادوا.
دانته و جوتو را اغلب به عنوان دوقلو های پیشگام در رنسانس ایتالیا قلمداد می کنند.
داستان عشق دانته به بئاتریس به صورت کاملا متعالی در قالب داستان جای گرفته است به طوری که بسیاری از منتقدان گمان می بردند که این داستان در واقع توسط شاعر برای تحقق کلیشه ها آفریده شده است. اگرچه ما امروزه می دانیم که بئاتریس پرتیناری قطعا وجود خارجی داشته است و در سن 24 سالگی مرده.
دانته در فلورانس علاوه بر غزل هایش، به خاطر فعالیت های مدنی اش نیز سرشناس بود. به عنوان عضوی از خاندانِ گوئلف ، او نقش بسیار به سزایی در آشفته بازار سیاسی فلورانس ایفا کرد. او برای ارتش گوئلف ها علیه رقیب سرسختشان، گیبلین ها، در نبرد کامپالدینو در سال 1289 جنگید. همچنین از سال 1295 به عنوان نماینده ی سیستم حکومتی جمهوری ایالت-شهر فلورانس انتخاب شد
دانته در تابستان 1300 به عنوان یکی از شش مرد شورای حکومتی فلورانس انتخاب شد. اما فاجعه های شخصی در کمینش بودند. خاندان گوئلف ها به طور سنتی از پاپ های زمان در برابر رقبای سکولار خود برای کسب قدرت بیشتر در عالم مسیحی -امپراتوری مقدس رم- دفاع می کردند. ولی حالا خاندان گوئلف به دو دسته ی کلی گوئلف های سیاه که حامی پاپ بودند، و گوئلف های سفید که مخالف قدرت پاپ بودند و دانته از آن ها حمایت می کردند، تقسیم شدند.( در اصطلاح گوئلف های سیاه را Neri و گوئلف های سفید را Bianchi می نامند) . دانته به عنوان پیشوای شهر، در مقام هیئت نمایندگی به اقامتگاه پاپ بونیفیس هشتم در حوالی رم فرستاده شد. دانته در آن جا بازداشت شد و با او مثل یک زندانی رفتار کردند. در فلورانس گوئلف های سیاه با تحریک و اغوای پاپ کنترل شهر را تصاحب کردند و شروع به آزار و شکنجه ی همگانی گوئلف های سفید کردند. در همین دوران بود که دانته آلیگری را به عنوان یک تبعیدی اعلام کردند و اموالش همه مصادره گردید. او بعدها محکوم شد که اگر بار دیگر پایش را به فلورانس بگذارد، اورا زنده زنده آتش خواهند زد.
البته ما باید ممنون پاپ آن زمان باشیم، چون اگر این رفتار بد را با دانته نمیکرد، دنیا از وجود شاهکار بیبدیلی به نام کمدی الهی محروم میماند.
دانته در شهر های مختلف ایتالیا از جمله ورونا ، جایی که به گرمی مورد استقبال حاکم وقت یعنی خاندان اسکالیگر قرار گرفت، پناهنده شد.
دانته ، مرد مهربان و بخشنده ای نبود. در برابر دشمنان فلورانسی خود به خشم آمد و به توطئه های دیگر تبعیدی هایی که بیهوده دور از وطن بودند، پیوست تا فلورانس را از زیر یوغ گوئلف های سیاه بیرون آورد.
هرچند، همانطور که گفته شد، تبعید او از زادگاهش به نظر می رسد که نقش مهمی در سوق دادن مهارت های نویسندگی او به یک سطح جدید داشته است.
در همین سال های اولیه ی تبعیدش بود که او مقاله ی تاثیرگذارِ “بلاغت بومی” خود را منتشر کرد. این مقاله که به زبان لاتین، زبانِ جهانی تحصیل کردگان و ادبای اروپایی، نوشته شده بود، به صورت متناقضی استدلال می کرد که زبان بومی ایتالیایی وضعیت برابری با لاتین به عنوان یک زبان ادبی دارد. و همچنین در آن در مورد اینکه کدام گویش زبانی محبوب می بایست برای این هدف برگزیده شود، بحث می کند. در مورد این قضیه، در قسمت تاثیر دانته بر رنسانس ادبی و ایتالیا بیشتر خواهیم گفت.
کمدی الهی چیست؟
به نظر می رسد که دانته نوشتن شاهکار خود ، کمدی الهی، را در حدود سال های نزدیک به 1307 میلادی شروع کرده است. این مجموعه شعر بیش از 14000 سطر شعر را در بر دارد و شامل ماجراجویی و سفر راوی که خود دانته آلیگری است از دوزخ ، برزخ و در نهایت بهشت و همچنین دیدن یک رویا از خدا می شود.
در بخش اول ، دوزخ، دانته توسط ویرژیل ، شاعر لاتین، همراهی می شود. در دومین و سومین بخش ، یعنی برزخ و بهشت، این بئاتریس، معشوقه ی او، است که یک راهنمای معنوی برای دانته آلیگری است. همانطور که اشاره شد و در ادامهی مطلب نیز خواهید خواند، دانته جهنم را لایق حضور شخص بئاتریس نمیداند.
دانته در طول مسیر، او با شخصیت های معاصرش، شخصیت های تاریخی و شخصیت های اسطوره ای دیدار میکند و هرکدام داستانی را تعریف میکنند. بخش دوزخ همواره محبوبترین و خوانده شدهترین بخش کمدی الهی دانته بوده است. نقاشی دیواری برجسته ی دوزخ از جنایات و مجازات های حلقه های دوزخ، همزمان هم موجب وحشت می شود و هم حس ترحم را بر میانگیزاند.
دانته هیچ تعللی در انتقام گرفتن از دشمنان زندگی واقعیاش نکرد. دانته آلیگری در کمدی الهی و بخش دوزخ با محکوم کردن آن ها به شکنجه، انتقام خود را از آن ها گرفت و چه انتقام سختی هم بود. زیرا این انتقام در واقع یک انتقام ابدی بود.
نکتهی قابل توجه و جالب در کمدی الهی دانته و بخش دوزخ این است که دانته همزمان با برخی از لعنت شدگان دوزخ همدردی می کند. همانطور که در بررسی تخصصی دوزخ خواهیم دید، این هم دردی ها در قسمت ها و طبقاتی دیده میشوند مانند زوج عاشق مالاتستا و فرانچسکا رمینی که به خاطر تسلیم شدن در برابر شهوت محکوم شده اند، یا استاد قدیمی اش برونتو لاتینی که به علت شاهدبازی گناهکار شناخته شده است.
شخصیت اسطورهای، اولیس (اودیسه)، هم در جهنم است. علاوه بر مسیحی نبودن (که قدری مسخره به نظر میآید چون مسیح آن زمان به دنیا نیامده بود)، اودیسه به خاطر تله ی اسب تروا و حیله و مکرش در جهنم است. اما توصیفات دانته از ماجراجویی خستگی ناپذیر او بیشتر قهرمانانه مینماید تا لعنت کردن او.
کمدی الهی دانته، علاوه بر چشم اندازی از زندگی پس از مرگ، تفسیر اوست از شکست های نظام های سیاسی معاصرش.
جهان ایده آل دانته آلیگری که با خود به گور برد این بود که یک جهان متحد زیر پرچم سیاسی امپراتوری روم و زیر پرچم معنوی پاپ، برای تحقق بخشیدن به هدف خداوند روی زمین برپا شود.
دانته آلیگری این فرضیه را در مقاله ی de monarchia و همچنین در نامه های مبنی بر حمایتاش از هنری هفتم که در سال 1310 به ایتالیا لشکرکشی کرد، تبیین کرد. با مرگ پادشاه در سال 1313 تمام آمال دانته نسبت به عملی شدن این فرضیه و هرگونه پیشرفتی در تحقق ایده آلاش پایان یافت.
دانته آلیگری هیچ گاه به فلورانس بازنگشت و سال های آخر زندگیاش را در دربار خاندان پولتنا، حاکم وقت راونا، گذراند. به نظر می رسد که اتمامِ کمدی الهی در همان جا و درست قبل از مرگش در سال 1321 انجام شد. دانته در آن زمان فقط 56 سال سن داشت.
آخرین سروده ی وی درحالی که کاغذ هایش در اتاقش پنهان بود، بعد از خاکسپاری اش پیدا شد.
دلیل اهمیت کمدی الهی دانته در ایتالیا و جهان
تقریبا یازده قرن و به خصوص از سال 480 تا 1200 میلادی را قرن های مُظلم مینامند که ما آن را به نام قرون وسطی میشناسیم. میتوان گفت که شروع این قرن ها از انقراض امپراتوری روم بود و تا شروع نهضت جدید علمی و ادبی، تقریبا 11 قرن ادامه داشت. بسیاری از منتقدین و تاریخنگاران، پایان یافتن قرون وسطی و شروع نهضت جدید ادبی و فکری را در اروپا از زمان دانته آلیگری محسوب میکنند.
دانته آلیگری و چند نفر از نویسندگان بلند مرتبهای که در قرن های 13 و 14 میلادی در اروپا ظهور کردند جزو پیشروان آن نهضت جدید علمی و ادبی و هنری محسوب میشوند که ما آن را به نام رنسانس میشناسیم.
از استاد مجتبی مینوی در این باره نقل میکنیم :
در زبان ایتالیایی دانته حکم رودکی را در مورد زبان فارسی دارد. یعنی او تاسیس کننده و خالق شعر ایتالیایی محسوب میشود. پیش از دانته آلیگری اشعاری که به زبان ایتالیایی گفته شده بود چندان جدی نبود. غزل ها و تصنیف های کوتاه و عوامپسندی برای خوانندگی ساخته شده بود و مولفین و نویسندگانی که کتاب جدی تصنیف میکردند عموما زبان لاتینی را به کار میبردند. زبان لاتینی در میان عیسویان همان حال را داشت که عربی میان مسلمانان. دانته آلیگری در شعر و نثر، و بوکاچیو صاحب کتاب دکامرون در نثر، چنان استادی و براعتی بروز دادند که معلوم شد زبان ایتالیایی، کافی برای بیان مقاصد عالیه و دقایق افکار شاعرانه هست و لایق این هست که تالیفات جدی و با عظمت در آن به وجود آید.
باید توجه داشت که در سرتاسر قرون وسطی در ادبیات هیچ کشوری از اروپا، شاهکاری به وجود نیامد که ذرهای قابل قیاس با کمدی الهی دانته باشد.
فلورانس در زمان به دنیا آمدن دانته آلیگری جزو ولایات تُسکانا و پایتخت آن بود. لهجهی متداول ناحیهی تسکانی تا آن زمان دارای ادبیات قابل و مستحکمی نبود و تا زمان ظهور دانته آلیگری کسی نمیدانست که این لهجه که فقط یکی از لهجههای متعدد خود زبان ایتالیایی بود، تبدیل به زبان رسمی تمام کشور خواهد شد.
کمدی الهی دانته بود که با آن عظمت و جلالش، زبان و لهجهی تسکانی را تبدیل به زبان رسمی کشور ایتالیا کرد. به همین جهت است که دانته آلیگری نه تنها خالق شعر ایتالیایی، بلکه رسمی کنندهی یک زبان در کل مملکت ایتالیا است.
تا این جای این زیر و بم، به بررسی کمدی الهی دانته و همچنین احوالات فلورانس و ایتالیا و اروپای آن زمان پرداختیم. نصف دیگر این زیر و بم، و در واقع جذابترین قسمت آن، بررسی تخصصی جلد اول کمدی الهی دانته، یعنی دوزخ است. با ما همراه باشید.
تمام آثار کلیدی دانته آلیگری:
1294: زندگی نو منتشر شد. اشعار غنایی و نثر هایی که عشق والای دانته به بئاتریس را به نمایش می گذارد
1303: بلاغت بومی که در باره ی استفاده از زبان توسکانیِ ایتالیاییِ بومی به عنوان زبان ادبی بحث می کند، منتشر شد.
1307-1309: اولین بخش کمدی الهی که نشان دهنده ی سفر دانته به دوزخ، با همراهی ویرژیل بود منتشر شد
1308-1312: دومین بخش کمدی الهی، که دانته از کوه برزخ، جایی که گناهکاران کفاره گناه خود را می دهند، صعود می کند، منتشر شد
1314: De monarchia [سلطنت] منتشر شد. در این اثر دانته فرضیه ی تقسیم قدرت بین امپراتوری مقدس روم و پاپ را مطرح می کند.[اثری است به نثر بر اساس فکر حکومت واحد جهانی تحت سلطه ی پادشاه قدرتمند واحد و راهنمای معنوی واحد که پاپ باشد]
1316-1321: آخرین بخش کمدی الهی، بهشت، که دانته در آن پله های بهشت را رو به بالا طی می کند و چشم اندازی از خدا را می بیند، منتشر شد.
نقشهی جهنم کمدی الهی دانته
قبل از ورود به جهنم و جهان زیرین، بهتر است تصوری کلی از نقشه ی جهنم داشته باشیم
دوزخ طبق عقاید قدیمی و اساطیری یونان و روم باستان، در قعر زمین جای داشت. دوزخ دانته آلیگری هم به شکل مخروط بزرگی است که قاعدهی آن در جانب محیط زمین است و راس آن مخروط در نقطهی مرکزی کرهی زمین قرار دارد.
این مخروط بزرگ 9 طبقه دارد و انواع گناهکاران با گناهان مخصوص خودشان در آن به سر میبرند. هر طبقه که به عمق زمین یعنی طبقه آخر جهنم نزدیک میشویم، طبقات کوچک و کوچکتر میشوند
نباید فراموش کرد که این دوزخ و برزخ و بهشت در حقیقت مراحل مختلفی از تحول روح بشری هستند.
در این مقاله سعی بر این خواهد بود که بیشتر رمز ها و معنا های پنهانی این کتاب ارجمند شکسته شوند.
در نهایت برای داشتن پیشزمینهی ذهنی بهتر، نقشهی زیر را هم در نظر بگیرید:
چنین است کمدی دانته آلیگری که اهل فلورانس است اما فلورانسی خوی نیست
-
جنگل تاریک:
شروع کتاب، در جنگل تاریک است. این جنگل تاریک نماد گناه و خطای انسان است.
دانته در این جنگل سرگردان است و گم شده است. دانته در بالای تپهای نخستین اشعهی خورشید که نماد جمال و جلال خداوند است میبیند و از جنگل تاریک به سوی آن حرکت میکند. ولی سه حیوان درنده، او را از رفتن و صعود کردن به بالای این تپه بازمیدارند.
این سه حیوان، عبارتند از:
- پلنگ که در اینجا نماد بدخواهی و حیلهگری است
- شیر که نماد غرور و زورگویی است
- ماده گرگ که نماد آزمندی و افراط کاری است.
دانته نا امید میشود و میخواهد دوباره به جنگل تاریک فرار کند که در این جا نماد بازگشت به گناه است ولی روح ویرژیل ، شاعر روم باستان، بر دانته نمودار میشود.
ویرژیل در سرتاسر کمدی الهی دانته نماد عقل و خرد بشری است که از آلایش و هوس ها و تمایلات نفسانی پاک شده باشد. همانطور که در بخش های قبلی این زیر و بم توضیح داده شد، ویرژیل به او میگوید که از جانب بانویی آسمانی به نام بئاتریس آمده تا دانته آلیگری را نجات دهد.
بئاتریس (که معشوقهی واقعی دانته بود) در سرتاسر کمدی الهی دانته نماد عشق و صفای الهی است.
ویرژیل به دانته میگوید که باید راه دیگری را برای رسیدن به بالای تپه انتخاب کنند.
این راه، از مسیر مستقیم طولانیتر خواهد بود. پس دانته به همراه ویرژیل راهی ورود به دوزخ میشود.
-
طبقهی مقدماتی دوزخ: ابن الوقت ها
در همین طبقه است که یکی از معروفترین جملات کمدی الهی دانته نوشته شده است:
شما که داخل میشوید، دست از هر امیدی بشویید!
این طبقه، که اصلا طبقه اصلی هم حساب نمیشود، مخصوص ابن الوقت ها و ضعیفالنفس هاست. آن هایی که در زندگیشان در خوب بودهاند و نه بد. فقط به خودشان فکر کردهاند و فقط خواستهاند که گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند.
باید به این نکته توجه داشت که قانون کلی مجازات در جهنمی که در کمدی الهی ترسیم شده، بر اساس تاوان دادن است. پس عذاب افراد این طبقه عبارت است از این که آن ها چون در زندگی هرگز در جای معینی نبودهاند، این جا نیز باید دائما در حرکت باشند. و نیز چون در زندگی به دنبال روشنایی حقیقت نرفتهاند این جا نیز همه جا برایشان تاریک است. در حقیقت عذاب واقعی این گناهکاران این است که تا ابد دچار فراموشی خواهند شد.
دانته در این سرود از جهنم میگوید ( از ترجمهی استاد شجاعالدین شفا) :
این جمع، جمع بدنهادانی است که هم خدا از ایشان بیزار است و هم دشمنان خدا
-
طبقهی اول دوزخ: لیمبو
از این طبقه است که ویرژیل و دانته به پایین و به سمت مرکز کره زمین میروند.
این طبقه خاص افرادی است که به خاطر مسیحی نبودن از راه یافتن به بهشت محروم شدهاند.
این ها مجازاتی به جز محرومیت ابدی از امید ندارند. بسیاری از بزرگان دوران باستان در این طبقه هستند.
بزرگانی مثل : هومر، هوراس، اووید، ویرژیل، ابوعلی سینای ایرانی، افلاطون، ارسطو، اقلیدس و جالینوس و صلاحالدین ایوبی و … .
این بزرگان در داخل حصاری جای دارند که در میان ظلمت دوزخ، با نور بسیار ضعیفی روشن شده است.
این نور نماد عقل و منطق و دانش این بزرگان است. این بزرگان شکنجه و عذابی نمیبینند و همانطور که گفته شد عذاب اصلی آن ها قطع امید کردن از رسیدن به بهشت است.
از شخصیت های حماسی و اسطورهای که میتوان در این طبقه نام برد، هکتور، پسر پادشاه تروا است.
-
طبقهی دوم جهنم: شهوت پرستان
تا به اینجای کار شما هم احتمالا مثل من دوست داشتید که در جهنم بودید و کنار این بزرگان خوشوبش میکردید. ولی صبر کنید، جهنم واقعی دانته از طبقهی دوم شروع میشود.
در این طبقه مینوس، پاسدار اصلی جهنم حضور دارد و گناهان دوزخیان را سبک و سنگین میکند و هر کدام از آن ها را به طبقهی خاصی که مخصوص گناهانش است میفرستد.
جهنمیان این طبقه همواره در معرض طوفانی ابدی قرار دارند و در آن طوفان آوارهاند. قانون تاوان یادتان هست؟ طبق همان قانون این طوفان نماد این است که این انسان ها در زندگی خود در برابر طوفان امیال و شهوات نفسانی پایداری نکردهاند.
در این طبقه است که دانته نسبت به دوزخیان این طبقه گذشت نشان میدهد و به حال آن ها دل میسوزاند.
زیرا گناه این ها را عشق میداند و این ها هرچه باشد با محبت سر و کار دارند.
در این سرود ماجرای عشق فرانچسکا دا ریمینی به تفصیل نقل شده. این قسمت، از معروفترین قسمت های کمدی الهی دانته است.
فرانچسکا همعصر دانته آلیگری بود. او در سال ۱۲۷۵ میلادی جووانی مالاتستا ازدواج کرد. جووانی مردی زشترو بود. پس از آنکه فرانچسکا به دربار راه یافت، با دیدن برادر جووانی، پائولو که مردی بسیار زیبا بود، شیفته او شد. آن دو دور از چشم جووانی رابطه عاشقانهای را آغاز کردند. روزی هنگامی که جووانی به قصر برمیگردد، فرانچسکا و برادرش را میبیند و به سرعت با شمشیر به آنها حمله کرده، آن دو را با هم میکشد.
در همین سرود، روح هر دو نفر با همدیگر اسیر طوفان هستند.
از شخصیت های اساطیری موجود در این طبقه میتوان به هلنی و آشیل (هر دو در حماسهی ایلیاد هومر) اشاره کرد.
مینوس به وضعی موحش آنجا نشسته است و دندان بر هم میساید. گناهان کسان را به هنگام ورودشان میسنجد و دربارهی آنها قضاوت میکند و با حلقه کردن دم خویش هرکس را به جای مناسب او میفرستد
یکی از معروفترین بند های کمدی الهی دانته، در این طبقه نوشته شده است :
دردی بزرگتر از یاد روزگار خوشی در دوران تیرهروزی نیست، و حکیمِ تو نیک بر این نکته آگاه است.
و منظور از حکیمِ تو در بند بالا، ویرژیل است که در کتاب های دوم و چهارم آئنیس در این باره سخن گفته.
-
طبقهی سوم دوزخ: شکمپرستان
بدون توضیح اضافی، به قانون تاوان بازخواهیم گشت. انسان هایی که شکمپرستند و در زندگی فقط لذت خوردن و آشامیدن را میدانند در حقیقت دستگاهی برای تولید فضولات بیشتر نیستند!
قانون تاوان در کمدی الهی دانته حکم میکند که انسان هایی که در این طبقه هستند تا ابد و به صورت جاودانه در معرض برف و بارانی آلوده و متعفن باشند. در این طبقه سگ حریصی وجود دارد که شکم آن انسان هارا میدرد. نام این سگ چربرو (کربروس) است که تصویرش را در پایین مشاهده میکنید. این سگ، توسط ویرژیل که نماد خرد بشر است رام میشود.
یکی از جالبترین قسمت های کمدی الهی دانته، در همین سرود از دوزخ اتفاق میافتد و آن یک پیشگویی در مورد فلورانس، زادگاه دانته آلیگری است که یکی از دوزخیان برای دانته انجام میدهد :
پس از کشمکشی دراز، کار اینان به خونریزی خواهد کشید. فرقهی جنگل آن فرقهی دیگر ]منظور همان فرقه های سیاه و سفید است که در همین مطلب به آن اشاره شده[ را آزار بسیار خواهد رسانید و سرانجام طردش خواهد کرد. سپس لازم خواهد آمد که خود این فرقه، در سه دور گردش خورشید از پای در افتد و آن فرقهی دیگر با کمک آن کس که اکنون کجدار و مریز میکند پیروز آید
چنانچه گفته شد، این کتاب در سال 1300 نوشته شده و دقیقا در سال 1302 یعنی دو سال و چند ماه بعد وقایع پیشبینی شده اتفاق میافتد و منظور از آن کس که کجدار و مریز میکند، شخص پاپ است.
همچنین منظور از فرقهی جنگل همان دستهی سفیدهای فلورانس است.
-
طبقهی چهارم دوزخ: خسیسان و مسرفین
استاد شجاعالدین شفا، در مقدمهی سرود هفتم دوزخ کمدی الهی دانته، افرادی که در این طبقه اسیر و گرفتار شدهاند را بندگان دینار و درم معرفی میکند. این حلقه از جهنم، دو دسته از انسان ها را در خود جای داده است.
وجه اشتراک هر دو دسته این است که آن ها، گناهانشان مربوط به دارایی است، ولی اختلافشان در این است که یک دسته از آن ها خسیسان در مالاند و دستهی دیگر اسرافکاران هستند. هر دو دسته در زندگی حد تعادل را بر هم زدهاند و به سراغ افراط و تفریط رفتهاند. هر دو دسته به خاطر علاقهی شدید به پول و ثروت، از توجه به اخلاقیات و عوالم معنوی بازماندهاند. یعنی به آنچه باید آدم را به سوی کمال واقعی ببرد، هیچ توجه نکردهاند.
باز هم به قانون تاوان در جهنم کمدی الهی دانته در این طبقه برمیخوریم. دوزخیان این طبقه هرکدام وزنهی سنگینی همراه خود دارند و هر یک در نیمدایرهی مربوط به خودشان به سرعت از یک سو به سوی دیگر میدوند و در دو نقطهای که این دو نیمدایره با هم تلاقی میکنند، محکم به همدیگر برخورد میکنند و بعد ناسزا گویان بلند میشوند دوباره مسیر را برعکس تکرار میکنند تا دوباره به همدیگر برخورد کنند.
در این طبقه، آن وزنهی خاص نماد نماد این است که این انسان ها در زندگی قبلی خود، فکر پول و مال و ثروت را مانند وزنهای در سر و دل خود حمل میکردند.
این ناسزا گفتن و به هم برخورد کردن این دو دسته، نماد این است که این دو گروه در زندگی قبلی همواره با هم اختلاف داشتند ولی از هم جدا نبودند زیرا هر دو گروه در واقع زندانی یک چیز، و آن هم پول بودهاند.
خسیس های این طبقه با مشت هایی بسته، و اسرافکاران با موهای طاس توصیف شدهاند.
بد دیدن و بد اندوختن آن ها را از دیدار دنیای زیبا بازداشتهاند.
-
طبقهی پنجم دوزخ: ارباب خشم
به قول استاد شجاعالدین شفا، این طبقه آخرین قسمت طبقهی علیای جهنم در کمدی الهی دانته است:
[در قسمت علیای جهنم] گناهان مربوط به ماده گرگ یعنی آزمندی ها و شهوات نفسانی و افراطکاری ها در آن کیفر میبینند.
طبقهی پنجم خاص اهل خشم و عصبانیت است. انسان های این طبقه هم در زندگی پیشین خود، راه تعادل و میانهروی را گم کردهاند.
شکنجهی این انسان ها این است که درون مردابی درحال خفه شدن هستند و سخنان نامفهومی به زبان میآورند.
نکتهی قابل توجه در این طبقه، دستهای است که در زیر آب به سر میبرند.
این دسته نماد کسانی است که خشم خود را در دل خودشان نگه میدارند و رفته رفته این خشم را به کینه تبدیل میکنند.
-
ورود به شهر شیطان (دیته):
بعد از طبقهی پنجم، دانته و ویرژیل به حصار های بلند شهر دیته میرسند. دیته در کمدی الهی دانته هم به دژ مستحکم شیطان که 4 طبقه از جهنم را در خود دارد گفته میشود و هم به خود شیطان.
از ورود به این دژ مستحکم است که گناهان مربوط به شیر و پلنگ آغاز میشود.
این اولین طبقهای است که پیکاری بین اهل دوزخ و شیاطین و دانته و ویرژیل در میگیرد.
در حقیقت در این طبقه کاری از دست ویرژیل بر نمیآید و نمیتواند دروازهی دژ را بگشاید. به یاد دارید که ویرژیل در کمدی الهی دانته نماد چه بود؟ بله نماد عقل و خرد بشری.
درواقع دانته با این اتفاق، میخواهد بگوید که کاری از دست عقل بشر برای رهایی از این گناهان ساخته نیست.
در نهایت یک کمک غیبی از راه میرسد و به دانته و ویرژیل کمک میکند و دروازه را میگشاید. این کمک در حقیقت از طرف بئاتریس آمده که خودش نماد عشق و صفا است.
شجاعالدین شفا میگوید:
این مقاومت شیطان ها و عجز و ناتوانی ویرژیل، نشان آن است که عقل و منطق انسانی، آن جا که پای ماهیت و جوهر شر در میان باشد، قادر به کاری نیست. زیرا استدلال و تعقل آدمی براساس منطق تکیه دارد که شر و شیطان و اهریمن از آن (منطق) بیخبرند… راه نجات این است که کمک الهی به صورتی غیر منطقی یعنی به شکل ایمان و خلوص از راه برسد و امید را که اساس این پیکار است از تاریکی نجات دهد.
تو در این جا در انتظار من بمان و با کمک امید روح خستهات را تاب و توان بخش و یقین دان که در این ورطهات تنها نخواهم گذاشت.
-
طبقهی ششم دوزخ: زندیقها
بعد از این که مقاومت شیاطین در پشت دیوار های شهر دیته با دخالت و امداد غیبی در هم میشکند، ویرژیل و دانته وارد طبقهی ششم دوزخ از کمدی الهی میشوند.
این طبقه جایگاه انسان هایی است که به جرم بدعت در دین و الحاد محکوم شدهاند.
شکنجهای که این ها میشوند این است که این جهنمیها درون گورهایی ،که سرتاسر قبرستان بسیار بزرگی پخش شدهاند، پیوسته با آتش میسوزند.
این عذاب نماد این است که این انسان ها چون در زندگی پیشین خود منکر ابدیت روح شدهاند، محکوم به این هستند که روحشان در جهنم به صورت جاودانه درون گورهایی خاموش بسوزد.
نظر به اطراف خویش افکندم و از هرجانب دهکدهای بزرگ دیدم که از درد و عذابی جانگزا آکنده بود
قسمتی از زندیق هایی که در این طبقه حضور دارند، آن هایی هستند که دانته آن ها را اپیکوری میخواند.
دیده به شبح از گور برآمده دوختم. وی سینه و پیشانی خود را چنان برون آورده بود که گویی دوزخ را با دیدهی تحقیر مینگریست. (در توصیف فاریناتا رئیس دستهی گیبلین ها که چندین بار با دستهی گوئلف های فلورانس جنگید)
-
طبقهی هفتم دوزخ: تجاوز کاران
دانته آلیگیری این طبقه را در کمدی الهی، به سه منطقه و خودِ منطقهی سوم را به سه گروه تقسیم میکند که عبارتند از :
- منطقهی اول : متجاوزین
- منطقهی دوم: متعدیان به نفس
- منطقهی سوم: متجاوزین به خداوند در گروه های : کفرگویان/ اهل لواط/ رباخواران
منطقهی اول این طبقه، مخصوص انسان ها ( و درواقع ارواح انسان هایی) است که هرکدام به نحوی به خلق خدا تجاوز کردهاند. یا با آدم کشی به جان آن ها تجاوز کردهاند یا اموال و حقوق آن ها را با دزدی مورد تجاوز قرار دادهاند. در این طبقه جنگجویان و غارتگران بزرگ و مشهور وجود دارند از جمله اسکندر مقدونی و آتیلا پادشاه معروف.
عذاب این منطقه این است که افراد ساکن همواره درون رودی جوشان از خون در حال غرق شدن هستند و این نماد همان خون هایی است که ریختهاند و به آن ها تجاوز کردهاند
منطقهی دوم این طبقه شامل افرادی است که به خودشان تجاوز کردهاند. یعنی افرادی که یا خودکشی کردهاند و یا به هر طریقی با افراط و تفریط زندگانی خویشتن را تباه کردهاند.
باید توجه کرد که افراط و تفریط کنندگان طبقهی چهارم با این ها متفاوتند و این ها با افراط و تفریط حتی خودشان را هم به خاک سیاه نشاندهاند.
مجازات افرادی که خودکشی کردهاند در این قسمت از کمدی الهی دانته، این است که ارواح آنان و بدن هایشان به شکل درختانی خشک و چروکیده در آمده و پرندگانی شوم شاخه های آن هارا میشکنند و از قسمتی که آسیب که دیده، خون از بدنشان روان باشد.
این عذاب نماد این است که چون این انسان ها خود را کشتهاند، پس شکل و هیئت انسانی از آن ها گرفته شده است.
دستهی دیگر هم که در بالاتر ذکر شد، همواره در معرض حملهی سگانی سیاه رنگ هستند. این سگ ها هم نماد همان پریشان فکری و افسردگی این افرادند که خودشان برای خودشان پدید آوردهاند.
از هر سو ناله هایی دردناک میشنیدم و ناله کنان را نمیدیدم.
دوزخیان منطقهی سوم از این طبقه، هر سه دستهشان، در دشت خشک و عظیمی جاودانه هستند که همواره بارانی از جنس آتش بر رویشان میبارد.
دشت خشک ، نماد این است که حاصل زندگانی هر سه دسته ( کفرگویان و لواطکاران و رباخواران) چیزی جز بیحاصلی نبوده است و کل زندگی آن ها کاملا بیبرکت بوده است.
این که باران از جنس آتش است هم نماد این است که چون کار این سه دسته در زندگی پیشینشان در واقع عملی برعکس بوده، باران آتش هم عکسالعملی با زندگی بیحاصل و بیبرکت آن ها است و دانته در نهایت زیبایی در کمدی الهی این وجه سمبولیک را آورده است.
-
طبقهی هشتم دوزخ: حیله گران
شرح این طبقه از دوزخِ کمدی الهی دانته، در 13 سرود از مجموع 34 سرود دوزخ آمده و از نظر شرح، کاملترین بخش دوزخ است.
در این طبقه هم دانته آلیگیری دوزخیان را به چند گروه به شرح زیر تقسیم میکند:
- دزدان ناموس: توسط شیاطینی همواره شلاق میخورند و برده گرفته میشوند.
- چاپلوسان: درون نجاست غوطهورند که نماد تملق های دروغین و آلودهی خودشان است.
- فروشندگان مناصب روحانی: درون گودال هایی زندانی هستند و فقط کف پاهای روغن مالیدهشدهشان بیرون است که آن هم همواره شعلهور است. این گودال، قسمت مخصوصی برای پاپ ها دارد. (دقت کنید به خرید و فروش زمین خدا در کلیسای قرون وسطی و همچنین روغن مقدس که به میت ها میزدند.)
- غیب گویان: گردن این ها چرخیده است و همواره به پشتشان است ولی رو به جلو حرکت میکنند و هیچوقت نمیتوانند حتی یک قدمی خود را هم ببینند.
- سوداگران نادرست و اختلاس کنندگان: درون مایعی گداخته و چسبنده غوطهورند که نماد علاقهی شدید و سماجتشان به پول و منفعت است. این ها هروقت میخواهند سرشان را از درون این ماده بیرون آورند و نفس بکشند، چنگک هایی به بدنشان فرو میرود که این خود نماد کار آن ها در زندگی واقعی است: چنگک زدن به هر فرصتی برای افزایش مال و ثروت از راهی نادرست.
- ریاکاران: ردایی بسیار سنگین از جنس آهن بر تن دارند که تحمل آن ها بر تن غیرممکن است. این ردا ها از بیرون زیبا و پر زرق و برق است ولی از درون سیاه و ناصاف است.
- دزدان: این ها دائما با مار ها و افعیان دست و پنجه نرم میکنند. نماد این است که اینها همچون مار به صاحب خانههایی که در خواب هستند، بی سر و صدا حمله میکنند و اموال آن ها را میربایند. دست های این افراد، همواره توسط مار هایی بسته است.
- مشاوران نادرست: به قول شجاعالدین شفا این ها رفیق دزد و شریک قافلهاند. این ها درون شعله های آتش، همواره پنهان هستند و تمییز آن ها با آتش سخت است . (قانون تاوان را به خاطر دارید؟)
- نفاق کنندگان: که خود سه دستهاند. نفاق کننده های مذهبی، سیاسی و خویشاوندی. کیفر این ها این است که توسط شیطانی همواره به گونهای عذاب میبرند که اعضای بدنهایشان از هم جدا شود.
- جعل کنندگان شامل: کیمیاگران، سکهسازان، قلب کنندگان افراد و سخنان افراد : عفونت، تشنگی مفرط، کثافت، بیماریهای نفرتانگیز، دیوانگی، خارش بیوقفهی بدن و… از مجازات های گوناگون این دستهاند. وضع بدن تمام این دوزخیان از حالت طبیعی خودشان خارج است که با جعل آن ها در زندگی پیشین سازگار است.
این منطقه از دوزخ کمدی الهی دانته، شامل 10 ردیف فرورفتگی است که هرکدام نماد یکی از گروه هایی است که بالاتر ذکر شد. دانته به این گودال ها لفظ بولجیا داده است به معنیِ خورجین.
وجه مشترک تمام افراد این 10 گروه چیزی نیست جز حیلهگری و دغل بازی.
در گروه هشتم این طبقه، دانته آلیگری با یک شخص معاصر خویش دیدار میکند. این شخص پرده از تزویر و ریای کسی بزرگتر از خود، یعنی پاپ بونیفیس هشتم، پیشوای روحانی دنیای کاتولیک، که جانشین عیسی مسیح است بر میدارد. در هیچ کجای کمدی الهی دانته این حد از صراحت و پردهدری وجود ندارد. ماجرای انتقام سخت و جاودانهی دانته از پاپ زمانش را به یاد دارید؟
-
طبقهی آخر دوزخ: خیانتکاران
این کوچکترین و در عین حال مخوفترین طبقهی دوزخ کمدی الهی دانته است. در این طبقه گناهکارترین افراد دنیا حضور دارند از جمله یهودا. در مرکز دایرهای که این طبقه را تشکیل میدهد هم شیطان قرار دارد. این
طبقه هم مانند طبقهی قبل قسمت های جداگانهای دارد ولی وجه اشتراک تمام قسمت ها، همان خیانتکاری است. این خیانتکاران در درون یخ هایی جاودانی به سر میبرند و فقط سرهایشان از یخ بیرون است. یخ جاودانی نماد انکار کامل لطف حیات بخش الهی و گرمی محبت بشری است. فقدان هرگونه نور و حرارت در اینجا نماد محرومیت این ها از لطف و محبت و عاطفه است. ساکنان این طبقه، بر خلاف باقی طبقات جهنم، آرزویی جز آن که تا ابد فراموش شوند و از خاطرات پاک شوند ندارند. در این طبقه، دانته آلیگری تقریبا 23 ساعت است که در دوزخ به سر برده است.
گروه های یاد شده در این طبقه عبارتند از:
- خائنین به والدین و خویشان
- خائنین به وطن
- مهمان کُش ها ( دوزخیان این قسمت ویژگی منحصر به فردی در سرتاسر کمدی الهی دانته دارند. این ها ممکن است روحشان قبل از مرگ به دوزخ بیایند و به جای روح خودشان، شیطانی در قالب زمینیشان، جایگزین این ها شود.)
- خائنین به ولی نعمت ها
قسمت چهارم این طبقه، محل خود شیطان و چندی دیگر از جمله یهودا است که در درون دهان شیطان جای دارد و پاهایش بیرون از دهان اوست. شیطان در این قسمت دارای سه صورتو شش دست است. این سه صورت شیطان، نماد غضب، کینه و جهل است.
-
خروج از جهنم:
ویرژیل و دانته آلیگری مجبور میشوند که در طول بدن شیطان سفر کنند تا بتوانند از دوزخ خارج شوند.
بهتر است در این قسمت، عین توضیحات استاد شجاعالدین شفا را نقل کنیم :
شیطان طوری قرار گرفته که نقطهی مرکزی زمین در وسط بدن اوست. طوری که نیمهی پایین تنش در آن سوی نیمکرهی زمین جای دارد. دانته پس از گذشتن از مرکز ثل زمین، ناگهان با تعجب میبیند که همهچیز وارونه شدهاست. از جمله پاهای شیطان رو به بالا قرار دارد و آن وقت ]با توضیحی که ویرژیل میدهد[ متوجه میشود که اکنون در آن نیمکرهی دیگر به سر میبرند.
سخن پایانی
دانته و ویرژیل به سمت کوه و جزیرهی بزرگی راه میافتند. این کوه عظیم همان برزخ است و شامل هفت طبقهی برزخ و در نهایت بهشت زمینی است.
این دو در ابتدای این مسیر باید از جویبار فراموشی بنوشند تا زندگانی گناه آلودهی پیشین را فراموش کنند.
در این سفر، برعکس سفر دوزخ که به شرح کامل آن پرداختیم، حرکت رو به بالا خواهد بود.
21 ساعت بعد از وقایع دوزخ، دانته خود را در برزخ که درواقع جلد دوم کمدی الهی است مییابد.
این در حالی است که او سخت ترین مرحلهی سفر خود، یعنی دوزخ را پشت سرگذاشته است.
من و راهنمایم پای بدین راه پنهان نهادیم تا به دنیای روشنایی بازگردیم و بی آنکه نفسی تازه کنیم، از از پیش و من از پس به جانب بالا رفتیم چنانکه عاقبت در آن سوی روزنهای مدور زادگان زیبای آسمان را دیدم و در آن جا سر برآوردیم تا ستارگان را باز ببینیم.
نوشتههاتون عالیه جناب صالحی👌🏻 منتظر مطالب جدیدتون هستیم
سپاس از لطفتون دوست عزیز
توضیحاتتون کامل و عالیه . کیف کردم👌👌
سپاس بیکران دوست عزیز
عالی بود آقای صالحی
لطف دارید آقا پوریا
با چه ترجمهای پیشنهاد میدین آقای صالحی؟
قطعا ترجمهی استاد شجا الدین شفا که منبع اصلی ما هم در این مطلب بوده دوستم
بعد از این همه انتظار ارزشش رو داشت واقعا
منتظرش بودیم آقای صالحی
ایول👌👌👌
لطف دارید شما ممنونم
خیلی دقیق بود🤓😎👌🏻
ممنونم مهیا خانم چشمهاتون دقیق میبینه :))
ممنون از توضیحات کاملتون. عالی بود.👌🍃
ممنونم از لطفتون
سلام؛
بهترین ترجمه برای خوندن سهگانهی کمدی الهی چیه؟
ممنون.
با سلام، ترجمهی استاد شجا الدین شفا
با سلام تا اونجایی که من می دونم این کتاب مثل اسمش یه جور شوخی مسخره س ….همه ادمایی که تو جهنم هستن دشمنای خود دانته در دنیای واقعی هستن واساطیر هم فقط یونانی ها و رومی بودن خیلی از جاهاش هم با هم نمی خونن عین لیمبو تو جهنم
در اصل در قرون وسطا به به اثری کمدی میگفتند که پایان خوبی داشته و معمولا آغار ناگواری داشته باشه
برای همین اسمش کمدی الهیی
به نظر من خوب بود برای کسی که می خواد یه تحلیل یا نقد و برسی در مورد خود انیمیشن بنویسه خوب بود ممنون از لطفتون ❤️
یکی از بهترین کتاب هایی هست که من خوندم
سلام
بنظرم ترجمش عالی بود وهمچنین ازکتاب و سطح شعورودرکش خیلی خوشم اومد.درواقع نماد آدمارو توصیف میکنه با مثالی که بتونه ماروقانع کنه.واقعااا کتاب خوبیه.ممنون ازترجمتون🙏