تفکر انتقادی تعاریف مختلفی دارد. این تعاریف گاهی چنان گسترده هستند که نمیتوان دو تعریف را همزمان صادق دانست اما نکتهای که اکثر تعاریف در نظر دارند این است که هیچ انسانی با قدرت تفکر انتقادی به دنیا نمیآید. یعنی تفکر انتقادی همانند مهارت تفکر خلاق اکتسابی است.
همچنین با قاطعیت میتوان گفت انسان با مهارت فکر کردن به دنیا میآید و باید پرورش یابد تا بتواند از ظرفیتهای قدرت تفکرش استفاده کند. پس تفکر در ذات انسان است زیرا از همان کودکی میتواند نشانههای تفکر را بروز دهد اما اگر بخواهد از تفکر محدود به بقا فاصله بگیرد، باید از قابلیت ذاتی دیگری استفاده کند.
انسان علاوه بر این که فکر میکند، میآموزد. حالا توانایی یادگیری به او کمک میکند که اندیشه خود را بسط دهد. ممکن است او هیچ گاه نیاز پیدا نکند از عقل معاش فراتر رود اما این بدین معنا نیست که انسان نمیتواند به ساحتهای دیگر اندیشه دست یابد. آن جایی که انسان بتواند از دستاورد اندیشه و خود اندیشه بپرسد به تفکر انتقادی دست پیدا میکند.
اگر میخواهید قدرت خلاقیت در خودتان را تقویت کنید، آموزش زیر در سایت فرادرس را مشاهده کنید:
مهارت تفکر خلاق – پرسش از پرسش
رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی بدیهیترین سوالاتی که یک نفر میتواند از جهان و خودش بپرسد را میپرسد. چگونه ممکن است که با پرسش بدیهیات، یک نظام اندیشه فرو بریزد و نظام جدیدی از دل آن متولد شود؟ چرا سقراط به خاطر پرسشهایی که از جوانان آتن میکند، محکوم به مرگ میشود؟
بیایید اول از همه بپرسیم پرسش چیست؟ احتمالاً تا به حال شنیدهاید که پرسش صحیح از پاسخ مهمتر است. پرسش، گمشده تفکر و اندیشه ماست. وقتی پرسش صحیحی داریم، میدانیم به کجا میرویم و میتوانیم تا انتهای مسیر که جواب آنجا است پیش برویم. حالا باید بپرسیم پرسش در اندیشه ما چگونه شکل میگیرد؟
هنگامی که تفکر میکنیم، بیشتر به دنبال نتیجه هستیم. حتی اگر هم از چیزی پرسش کنیم، چندان روی خود پرسش دقیق نمیشویم و بیشتر به دنبال پاسخ آن پرسش هستیم. پرسش اصلی و اساسی هنگامی شکل میگرد که در بطن اندیشیدن پاسخ سوال را چندان مهم ندانیم و بیشتر سعی کنیم درست بپرسیم. یکی از ملزومات مهارت تفکر خلاق و انتقادی، پرسش صحیح از شنیدهها، دیدهها و خواندهها است. پرسش صحیح نیز خصوصیاتی دارد.
گاهی اوقات ما ندانسته فکر میکنیم اگر با بدبینی به یک داده نگاه کنیم، توانستهایم از آن بپرسیم یا انتقاد کنیم. فرض کنید خبری خشن از رسانه محلی محبوبتان شنیدهاید. از خودتان میپرسید چرا جهان این قدر جای ترسناکی برای زندگی کردن شده؟ و سپس به این نتیجه میرسید که دنیا جای بدی برای زیستن شده است و بچههایتان نباید تنها از خانه بیرون بروند. آیا واقعاً برداشت شما از این موقعیت صحیح است؟ آیا نتیجهگیری که در چند ثانیه رخ داده تمام واقعیت است؟
اگر واقعیت را تمام و کمال بدانیم، متوجه میشویم که اصلا سوال درست مطرح نشده است. سوال درست این بود که چرا رسانه محلی محبوبتان ساعت هشت صبح باید چنین تصاویر خشنی نشان دهد؟ پاسخ واقعی این است که بر طبق آماری که سازمانهای بین المللی هر چند سال یک بار منتشر میکنند، انسان امروزی حتی نسبت به پنجاه سال گذشته آن قدر در وجوه مختلف پیشرفت کرده است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. البته این به این معنا نیست که رسانه محلی محبوبتان درباره خشونت دروغ میگوید. مشکل رسانه محلی شما، کسری بودجه است و سعی میکند با پخش کردن تصاویر خشن، مخاطب را نگه دارد. بنابراین نتیجه گیری شما درباره خشنتر شدن دنیا بر طبق مستندات ناصحیح است. شاید وقت آن باشد که به رسانه محلی خود، کمک مالی کنید.
فراموش نکنید که چیزهای خیلی کمی در جهان بدیهی هستند. مثلاً شما که این متن را میخوانید، فکر میکنید. این امری بدیهی است و حتی اگر بخواهید آن را انکار کنید باید از قدرت تفکر خودتان بهره بجویید.
شاید خیلی از افراد بگویند میتوان از این بدیهیات گذر کرد و به مرحله دیگری از تفکر رسید که یک سطح بالاتر است. اما تفکر از آنجا با خودش نظم به همراه میآورد و میتواند ذات خلاق خودش را بالفعل کند که اول مسئله بدیهیات را برای خودش حل کرده باشد. «رنه دکارت» یا «سقراط» که درس تفکر انتقادی را با با فلسفهشان به ما میآموزند، بیدلیل روی بدیهیات تاکید نداشتهاند.
مطلب مرتبط: دکارت – فلسفه دکارتی چیست؟ – کلیک کنید
چند جمله قبلتر گفتم من فکر میکنم چون نمیتوانم اثبات کنم که فکر نمیکنم. این گزاره حالا برای من بدیهی است اما این بدیهی بودن را توانستم با استدلال اثبات کنم. پس مهارت تفکر خلاق که در پی آن تفکر انتقادی ما هم رشد پیدا میکند از ما میخواهد حتی از بدیهیترین چیزها هم بپرسیم چرا که اولین گام برای پرورش تفکر خلاق، کشف بدیهیاتی است که اندیشه را همانند پرندهای در قفس نگه میدارد.
چرا در برخورد با مسائل، مهارت تفکر خلاق را فراموش میکنیم؟
در مثال خشونت و رسانه شما خیلی ساده میتوانستید به جای نتیجه گیری سریع، به این فکر کنید که موقعیتی که رسانه محبوبتان در آن قرار گرفته چه قدر عجیب است زیرا قبلاً چنین رفتاری ندیده بودید. مثال مشهور دیگری را در نظر بگیریدکه بیشتر در تحلیل رفتار متقابل کاربرد دارد. فرض کنید ماشینی از کنار شما با سرعت میگذرد. اولین چیزی که به فکر شما میرسد این است که رانندهای که از شما سبقت گرفت، انسان بیملاحظهای است اما شاید واقعیت این طور نباشد. ممکن است او یک شهروند خوب باشد که به تازگی خبر تصادف یکی از بستگانش را شنیده است و باید فوراً خودش را به بیمارستان برساند. شاید هم واقعاً راننده بیدقتی است. اما چرا ما در اولین برخورد، به این فکر نکردیم که شاید برای او مشکلی پیش آمده نه این که بیملاحظه است؟
پاسخ را شاید بتوان در غریزه منفی نگری ما دید. انسان به طور کلی تمایل دارد به صورتی منفی به همه چیز نگاه کند. حتی تفکر مثبت اندیشترین انسانها متمایل است تا اول جنبه منفی را ببیند. مهارت تفکر خلاق هم به این معنی نیست که به خودمان برای مثبت فکر کردن فشار بیاوریم. اتفاقاً تفکر خلاق میخواهد که تفکر، بدون قید و بند خاصی بتواند به اندیشیدن ادامه دهد. مهارت تفکر خلاق این اجازه را به ما میدهد که ابتدا به صورت غریزی جنبه منفی یک مسئله را در نظر بگیریم و سپس سعی کنیم جنبه مثبت آن را ببینیم. البته لازم است بدانیم واقعیت ممکن است جایی بین این دو باشد یا حتی خارج از این طیف سیاه و سفید باشد. مهارت تفکر خلاق از این جهت که اجازه میدهد جریان فکر را به هر جا که میشود برود ببریم، باعث میشود تفکر انتقادی ما نتایجی نزدیک به واقعیت داشته باشد.
برای این که بتوانید مهارتهای فردی خود را ارتقا بخشید، به آموزشهای زیر مراجعه کنید:
از کجا بفهمیم درست تفکر میکنیم؟
مثال خشونت در رسانه، عدم تفکر خلاقانه را نشان میدهد. این به این معنا است که فرد نمیتواند چند جنبه مختلف را در تفکر خود ببیند.
گاهی اوقات ذهن ما با سوگیری چیزی را میبیند که میخواهد ببیند و فرد متفکر در مثال رسانه هم دچار همین خطای شناختی است. مهارت تفکر خلاق و در ادامه آن تفکر انتقادی راهنمای ما در مسیر درست فکر کردن است.
تفکر خلاقانه به ما این امکان را میدهد که یک مسئله، اندیشه، مشکل و واقعیت را یک سویه و یک جانبه نبینیم. ما ممکن است به دلیل یک سری از باورها و عقاید تصور کنیم واقعیت همان چیزی است که میبینیم اما تفکر انتقادی میتواند به ما کمک کند پیش فرضهایمان را در برخورد با یک موضوع کنار بگذاریم و به موضوع تا حد ممکن در بستر و شرایط خودش نگاه کنیم.
لازمه تفکر بدون پیش فرض این است که تفکر خود بنیاد و خود بسنده باشد. شاید ما به دلیل سنت تاریخی و فرهنگی خودمان نه هرگز بتوانیم انسان خود بنیادی باشیم و نه در ساحت اندیشه، عقل خود بنیاد را دریابیم اما میتوانیم خود بسنده باشیم.
خود بسنده بودن به این معنا نیست که ما نباید اندیشه دیگران را بشنویم یا کتاب نخوانیم چرا که ممکن است روی نوع تفکر ما تاثیر بگذارد؛ بلکه به این معنا است که باید هر دادهای را خوب دریابیم و راجع به آن فکر کنیم. فکر کردن هم اصولی دارد و حتی اگر هم نتیجه محور باشیم، باید هم منطق بدانیم و هم از اطلاعات معتبر درباره آن موضوع استفاده کنیم.
یکی دیگر از مسائلی که در مسیر تفکر انتقادی میتواند سد راه ما قرار گیرد، مظالعات و سفسطهها هستند. ممکن است ما ناآگاهانه یا آگاهانه از آنها در کلام و تفکر خود استفاده کنیم.
مغالطه و سفسطه نه تنها جلوی راه تفکر انتقادی میایستند بلکه حتی تفکر غیر انتقادی را هم با چالش مواجه میکنند. ریچارد پل در این باره میگوید:
انسان از آن رو انسان است که در اندیشیدنش دچار فریب و مظالعه میشود. ما از آن رو که انسان هستیم، باورهای کاذب داریم و پیش داوریها، تصورهای کلیشهای و برداشتهای نادرستمان را توجیه کرده یا از آنها دفاع میکنیم اما پذیرش این واقعیت برایمان دردناک است.
پیدا کردن مظالعات در گفتار خودمان و دیگران کار چندان آسانی نیست. ما معمولاً به عنوان انسان تمایل داریم عیبمان را از دیدگان خودمان محو کنیم و نبینیم. تشخیص فریبکاری در خودمان چندان آسان نیست و بیشتر اوقات آن را اول در دیگران پیدا میکنیم. اما صبر کنید زیرا باز هم ممکن است فریب بخورید. از خودتان بپرسید آیا من مظالطه را کشف کردم به خاطر این که نمیخواستم در ساخت اندیشه فریب بخورم یا فقط میخواستم به شیوهای کینه توزانه خود را برنده بحث اعلام کنم و فرد مقابل را متهم به فریب کنم؟ مهارت تفکر خلاق دوباره به دادتان میرسد. حالا شما قبل از این که از فریبکاری خودتان با طرف مقابل انتفاد کنید، باید بتوانید همه جوانب را ببینید. مهارت تفکر خلاق از شما میخواهد فکر کنید آیا اگر عزیزترین شخص زندگیتان با شما بحث میکرد، شما همچنان مغالطه او را کشف میکردید؟ حالا تصور کنید کسی جلوی روی شماست که چندان دل خوشی از او ندارد. آیا مظالطه او را ترفندی کثیف از جانب او میدانید یا صرفا یک مانع در اندیشه که با کشف آن برطرفش کردید؟ به یاد داشته باشید تفکر انتقادی ابزاری برای اندیشیدن به شیوه صحیح است نه ابزاری برای کینه توزی شما نسبت به گروه یا شخصی خاص. اولین گام برای تقویت مهارت تفکر انتقادی، آموختن منطق است تا اسیر این مظالعات نشویم و بتوانیم خارج از فضای احساسات به موضوع حساس فریب در مظالعات بپردازیم.
بزرگان درباره تفکر انتقادی چه میگویند؟
سه فیلسوف بزرگ یونان باستان (سقراط، افلاطون و ارسطو)، تفکر انتقادی را تفکر درباره آراء و ارزشها میدانستند. سقراط صراحتاً از آتنیها که خود را شجاع میپندارد میپرسد ارزشی به نام شجاعت را برای او تعریف کنند. آتنیها چندین بار شجاعت را تعریف میکنند و سقراط هر بار در این تعریف شکافی پیدا میکند. شاید سقراط به این شیوه فلسفیدن، تفکر انتقادی نگوید اما قطعا میتواند برای ما الگوی خوبی باشد.
از یونان باستان تا دوره مدرنیته تعاریف چندان زیادی از تفکر انتقادی نداریم زیرا اساس تفکر ایمان محور است. جمله «ایمان بیاور تا بفهمی.» اندیشه را ساکن و معطوف به وجود ایمان میکند. روشنگری و در پی آن مدرنیته به اندیشمند این امکان را میدهد که ارزشها و باورها را هدف بگیرد و درباره آنها انتقاد کند. بنابراین اگر میخواهیم تعریفی تقریباً جامع و مانع بشنویم باید به اندیشه دانشمندانی که در بستر مدرنیته فلسفه و علم خود را بسط داده اند رجوع کنیم.
«ریچارد پل» اندیشمند معاصری است که در زمینه تفکر انتقادی نام پرآوازهای دارد. او تفکر انتقادی را این گونه تعریف میکند: «حالتی از فکر کردن دربارهٔ هر موضوع، محتوا یا مسئله است که فرد در آن، کیفیت تفکر خود را با بر عهده گرفتن ساختارهای درونی تفکر و اعمال استانداردهای عقلانی بر روی آنها بهبود میبخشد». او در کتاب «مظالطههای پرکاربرد عنوان میکند که تفکر انتقادی، تفکر درباره تفکر است. امروزه این تعریف شناخته شدهترین تعریف تفکر انتقادی است.
پیتر گلاسر هم سعی کرده است تفکر انتقادی که یک کیفیت غیر قابل شمارش است را به کمیتی شمارش پذیر تبدیل کند. این یعنی گلاسر آزمونی برای سنجش تفکر انتقادی طراحی کرده است. او همچنین برای تعریف انتقادی یک تعریف چند مولفهای مینویسد: تفکر انتقادی نگرش تمایل به بررسی اندیشمندانه مسئلهها و عنوانینی که در تجربه فرد هم جای میگیرند. متفکر همچنین باید روشهای جستجو و استدلال منطقی را بداند و مهارتهایی برای اجرای روشهای ذکر شده داشته باشد (مانند مهارت تفکر خلاق که قبلاً درباره آن صحبت شد).
اگر به مبحث روان شناسی علاقه دارید، به لینک زیر در سایت فرادرس مراجعه کنید:
مجموعه آموزش روانشناسی (Psychology) – کلیک کنید
کلام آخر
تفکر انتقادی در برخورد با هر چیزی میتواند ما را در مسیر درست قرار دهد اما نباید بگذاریم باعث بدبینی کلی ما به هر خبری که میشنویم یا اتفاقات زندگی روزمره شود. نقادی صرفاً دیدن جنبههای بد یک موضوع نیست. تفکر انتقادی هم مانند هر ابزاری، استفادههای مختلف دارد و این شما هستید که تصمیم میگیرید چگونه از این ابزار استفاده کنید.
محتوای بسیار عالی بود