سرانجام ذوق و انتظار بسیار برای تماشای انیمه سینمایی حباب یا Bubble به پایان رسید و این انیمه در تاریخ 8 اردیبهشت 1401 در سرویس استریم نتفلیکس منتشر شد. همانطور که احتمالا میدانید، انیمه حباب به دلیل گردآوری تیم پرستارهای از سازندگان دنیای انیمه، به یکی از موردانتظارترین انیمههای سینمایی امسال تبدیل شده بود. بنابراین در این بخش از نقد و بررسی، انیمه سینمایی حباب زیر ذرهبین پی اس ارنا قرار میگیرد تا ببینیم آیا این انیمه به همان اندازه که از سازندگان پرهیاهویش انتظار میرود، بینظیر است؟ پس اگر شما نیز این انیمه سینمایی را تماشا کردهاید، با ما همراه باشید.
انیمه Bubble توسط چند تن از سازندگان بزرگ دنیای انیمه در استودیوی خوش نام ویت، همچون تتسورو آراکی (Tetsurō Araki) کارگردان انیمههای «دفترچه مرگ» و فصل 1 تا 3 «حمله به تایتان»، گنکی کاوامورا (Genki Kawamura) تهیهکنندهی برنامهریزِ انیمههای «نام تو» و «فرزند آب و هوا»، گن اوروبوچی (Gen Urobuchi) نویسنده انیمههای «سایکو پس» و «سرنوشت صفر»، تاکشی اوباتا (Takeshi Obata) طراح مانگاهای دفترچه مرگ و «باکومن» (Bakuman) و هیرویوکی ساوانو (Hiroyuki Sawano) آهنگساز انیمههای حمله به تایتان و Kill la Kill، ساخته شده و توانسته است به تنهایی هدف سازندگان این انیمه برای جلب توجه و کشش تماشاگران و کسب بازدید بیشتر در سرویس نتفلیکس را به نتیجه برساند.

انیمه Bubble داستانی را در آینده نزدیک و در شهر توکیو بیان میکند؛ توکیویی که درگیر شرایط زیستمحیطی عجیبی شده و توسط حبابهای خطرناکی احاطه گردیده که نیروی گرانش زمین را مختل کرده است. در این میان، گروههایی از جوانان سرکش و بیسرپرست که خانوادههایشان را در حادثه 5 سال پیش توکیو از دست دادند، به توکیو بازگشتهاند و با ورزش پارکور با یکدیگر به رقابت میپردازند؛ رقابتی که جانشان را به خطر میاندازد اما با این حال از این طریق، موادغذایی مورد نیاز خود را تامین میکنند.
هیبیکی پسر جوانی است که در یکی از گروههای پارکور به نام بلوبلیزز (Blue Blazes: فروغهای آبی) به عنوان یکی از اعضای توانا و بااستعدادی شناخته میشود و تنها کسی است که میتواند از روی حبابها بپرد. روزی هیبیکی تصمیم میگیرد که به برج توکیو، مرکز تجمع حبابها، برود تا منشا صدای زیبایی که فقط او میشنود را پیدا کند. اما در همین حین، به واسطه اختلال شدید نیروی گرانشی، به داخل دریا سقوط کرده و توسط دختر حبابی عجیبوغریبی نجات پیدا میکند. دختری که کلید حل مشکلات زیستمحیطی توکیو است.

داستان انیمه حباب از ایدههای جالب و متنوعی سرچشمه میگیرد که یکی دیگر از جذابیتهای ابتدایی آن است؛ ایدههایی که احتمالا در جلسات طوفان فکری استودیو به صورت «چه میشد اگر…» ساخته و گردآوری شدهاند. نتیجه آن، دستیابی به ایدههایی است که ترکیبشان بتواند تا جای ممکن نوآورانه، عجیب و در عین حال، باحال باشد: «چه میشد اگر داستان غمانگیز پری دریایی کوچک به نویسندگی هانس کریستین اندرسن (Hans Christian Andersen) را در یک دنیای دیستوپیایی و آخرالزمانی بازآفرینی کنیم و با ورزش پارکور حسوحال خفنتر و جوانپسندتری به آن بدهیم؟»
تمام این ایدهها در ابتدا به حدی جذاب و وسوسهانگیز مینمایند که هر مخاطبی را از جمله خود من، به هیجان آورده بودند، اما واقعا شنیدن کی بود مانند دیدن؟ متاسفانه باید بگویم پس از تماشای آنچه این سازندگان به تصویر درآورده بودند، آن شور و اشتیاق جای خود را به حسی از ناکامی و ناباوری داد!
داستانپردازی انیمه حباب: کپی ضعیفی از انیمههای ماکوتو شینکای

داستانی عاشقانه در بستری از حوادث زیستمحیطی؟!… آیا این تم داستانی برایتان آشنا نیست؟ داستان عاشقانهای که میان دو زوج در بحرانی زیستمحیطی اتفاق بیافتد، برای ما چیز جدیدی نیست. به خصوص اگر هیروئین (دختر قهرمان) در میانه داستان ناپدید شود و هیرو (پسر قهرمان) به نجات او بشتابد. همه ما انیمه نام تو و فرزند آب و هوا به کارگردانی و داستاننویسی ماکوتو شینکای (Makoto Shinkai) را تماشا کردهایم و با الگوهای ساختاری داستانهای او به خوبی آشنا هستیم. امروزه با وجود گذشت نزدیک به یک دهه از موفقیت کمنظیر انیمه نام تو، ما انیمههای عاشقانه سینمایی بسیاری را میبینیم که تلاش دارند از الگوی روایی شینکای پیروی کرده و به بار دراماتیک عمیق داستانهای او دست پیدا کنند.
اما این امر در رابطه با انیمه حباب کمی عجیب به نظر میرسد، زیرا سازندگان این انیمه در منبع الهام خود به هیچیک از آثار ماکوتو شینکای اشاره نکردهاند و با این وجود شباهتهای روایی و المانهای پرتکرار انیمه حباب به انیمههای ماکوتو شنیکای و به خصوص فرزند آب و هوا بیش از آن چیزی است که بتوان آن را تصادفی تعبیر کرد. به خصوص زمانی که نام گنکی کاوامورا، برنامهریز و تهیهکننده انیمه نام تو و فرزند آب و هوا را در فهرست دستاندرکاران این انیمه مشاهده میکنیم و در مصاحبه با کارگردان این انیمه، به جای گن اوروبوچی نویسنده انیمه، کاوامورا را در دست راست تتسورو آراکی میبینیم!

برای درک بهتر میزان این شباهتها، توجه شما را به چند نمونه از آنها جلب میکنم:
- شباهت دنیای آخرالزمانی انیمه Bubble که با حبابی بزرگ در شهر توکیو به وجود آمده است، به پوشش آبی وسیع آسمان توکیو در انیمه فرزند آب و هوا و بارانهای بیوقفه آن.
- شباهت ساختمانهای متروکه و سرسبزشده توکیو در انیمه حباب به ساختمان متروکهای که در انیمه فرزند آب و هوا دروازه شینتو روی آن قرار دارد.
- تبدیل شدن تدریجی بدن اوتا به حباب در انیمه Bubble و تبدیل شدن تدریجی بدن هینا باز هم به عنصر حباب در انیمه فرزند آب و هوا.
- وجود یک بکاستوری تاریخی و منشا اساطیری پدیده زیستمحیطی برای فدا شدن اوتا به عنوان پری دریایی و هینا به عنوان دختر آفتاب در انیمه فرزند آب و هوا که هر دو مایه خشم خدایان و الههها شدهاند.
- استفاده پرتکرار از عناصر آب، حباب و نور در هردو انیمه.
در هر صورت، تاثیرپذیری آگاهانه یا ناآگاهانه و در بهترین حالت، شباهتهای تصادفی این انیمه با انیمه فرزند آب و هوا مساله اصلی ما نیست. مساله اصلی آن است که انیمه حباب با وجود این همه شباهت، در زمینه داستانگویی، در سطحیترین لایه روایی باقی میماند، درحالی که فرزند آب و هوا به اوج میرسد! یکی از دلایل آن است که با وجود انتظاراتی که از گن اوروبوچی، نویسنده انیمههای فلسفی و روانشناختی سایکو پس یا «Puella Magi Madoka Magica» در خلق داستانی تفکربرانگیز میرود، داستان این انیمه نه تنها هیچ دلیل هوشمندانه و قابلتوجیهی برای پدیده زیستمحیطی عجیبغریب توکیو نمیآورد، بلکه نشان میدهد تمام این مشکلات تنها به خاطر عشق یک نفر به هیبیکیِ تافته جدابافته رخ داده است!

داستان انیمه حباب از همان ابتدا، تا قبل از معرفی شخصیت اوتا، سیر نزولی خود را میپیماید و با وجود بستر زیبای آخرالزمانی و جذابیتهای بصریاش، به شدت کسلکننده و یکنواخت میشود. اگرچه پس از معرفی شخصیت کنجکاو و عجیب اوتا، این انیمه ریتم بهتری پیدا میکند، اما قابل پیشبینی بودن نحوه پیشروی داستان و از آن بدتر، اقتباس سادهلوحانه از داستان عاشقانهی شاهزادهمحور «پری دریایی کوچک» که امروزه تاریخ انقضای آن سرآمده است، تاثیرگذاری رابطه عاشقانه میان اوتا و هیبیکی را به صفر میرساند. حتی سکانس زیبای رقص پارکورمانند هیبیکی و اوتا و درنهایت پایان به ظاهر غمانگیز انیمه، با وجود عدم پرداخت کافی به عمق روابط شخصیتها و کلیشهای بودن رومنس آن، آنطور که باید ما را متاثر نمیسازد.
انیمه حباب میتوانست با مدیریت و هوشمندی مناسب، از یک داستان عاشقانه ضعیف فراتر رود و واقعا به یک اثر تماشایی تبدیل شود، اما مجموعهای از انتخابهای نامناسب، شرایط را تغییر داده است. به عنوان مثال یکی از کمبودهای روایی موجود، آن است که واقعا هیچ دلیل خاصی برای تبدیل دوباره اوتا به حباب پس از لمس هیبیکی به مخاطب ارائه نمیشود؛ درحالیکه در داستان اصلی پری دریایی، جادوگری، پری دریایی را به نفرینی طلسم میکند که اگر شاهزاده به جای ازدواج با او، با زنی دیگر ازدواج کند، او برای همیشه به پری دریایی تبدیل میشود. این دلیل به راحتی بخش اعظمی از حس دراماتیک بودن داستان را تامین میکند، زیرا که در نهایت پری دریایی ازخودگذشتگی کرده و شاهزاده را در ازدواج با زنی دیگر میبخشد و خود را فدا میکند. اما چون در این انیمه هیچ علت خاصی برای تبدیل شدن اوتا به حباب درنظر گرفته نشده، باعث شده است تاثیر فداکاری نهایی او برای نجات هیبیکی کاهش یابد.
یکی دیگر از کمبودها، آن است که ما به عنوان مخاطب واقعا خطر چندانی را از حبابها به عنوان یک پدیده زیستمحیطی به ظاهر غیرقابل سکونت درک نمیکنیم! حتی با وجود تاکید زیاد شخصیتهای داستان روی این موضوع و همچنین تماشای احتمال پایین مرگ یکی از آنها. درحالیکه این انیمه میتوانست روی مرگبار بودن اختلال نیروی گرانشی زمین، مانور بیشتری دهد و از یک سری اشارات سطحی که به سرعت به فراموشی سپرده میشدند، به نبردی طاقتفرسا بر سر مرگ و زندگی تبدیل شود که تنها با ورزش پارکور بتوان از آن جان سالم بهدربرد. اما در این انیمه، مادامی که کسی روی حبابی نپرد یا به برج توکیو نزدیک نشود، میتواند به راحتی در بالای ساختمانها یا بر کشتیهای بهجامانده، زندگی کند.

بماند که تفکر درباره اتفاقات علی و معلولی داستان نیز تناقضاتی را برجای میگذارد. برای مثال، چرا زمانی که در سکانسهای آغازین انیمه، هیبیکی همگروهی خود را از افتادن در گردباد دریایی نجات میدهد و او را روی ماشین معلق در هوا میگذارد، ماشینِ به آن سنگینی از نیروی جاذبه پیروی نمیکند و معلق است، اما شخصیتها که قاعدتا وزن کمتری دارند، از نیروی جاذبه پیروی میکنند؟! یا اینکه چرا در پایان انیمه، گروه آندرتیکر بدون دلیل خاصی با گروه بلوبلیزز همکاری میکنند و کفشهای مخصوصشان را به آنها میدهند؟ اتفاقی که باید برای آن زمینهسازی بیشتری گردیده تا مخاطب متوجه دلیل تغییر رویکرد گروه خطرناک آندرتیکر میشد.
به طور کلی داستان انیمه حباب، ملغمهای از ایدههای پراکنده است که سرسری با یکدیگر ترکیب شدهاند و زمان کافی به بیان جزییات روایی اختصاص داده نشده است تا جهان خیالی آن را باورپذیر و منطقی جلوه دهد. در پایان نیز این انیمه با وجود تلاشی که برای اشاره به موضوعات داغ امروز از جمله جنگ و تغییرات نگرانکننده اقلیمی میکند، به خاطر کمبودهای روایی زیادی که دارد، هیچکدام از این اشارات چنگی به دل نمیزنند و در حد شعار باقی میمانند.
شخصیتپردازی انیمه حباب: بیمزه و سطحی
شخصیتپردازی انیمه Bubble همانند روایت آن، از پرداختی سطحی و ضعیف برخوردار است که کمک چندانی به کشش داستان نکرده، اما با این وجود نکات قابلتوجهی وجود دارند که میتوانند به عنوان معدود نقاط قوت این انیمه شناخته شوند.
شخصیتهای فرعی: مهرههای کماهمیت

در ابتدا باید گفت، ما در این انیمه با چهار گروه پنج نفره از نوجوانان پارکورکار مواجه میشویم: نینجاهای دنکی (Denki Ninja)، بلوبلیزز (Blue Blazes)، مدلابستر (Mad Lobster) و آندرتیکر (Undertaker). با وجود تعداد زیاد شخصیتهای این انیمه، به غیر از تماشای رقابتهای به ظاهر تنگاتنگشان، با هیچیک از آنها ارتباط عمیقی برقرار نمیکنیم. هیچ رابطه دراماتیکی به غیر از هیبیکی و اوتا در این داستان اتفاق نمیافتد. هیچ سرگذشت عجیبی فاش نمیشود و حتی طنز قابلتوجهی نیز ما را سر شوق نمیآورد.
در میان افراد گروه بلوبلیزز که هیبیکیِ قهرمان، عضو آن است، تنها با شخصیتهای اوساگی، کای (لیدر گروه)، ماکوتو دوست دانشمندشان و شین تنها شخصیت بزرگسال موجود در داستان، احساس نزدیکی پیدا میکنیم. شین، در بین آنها شاید بهترین شخصیت فرعی این انیمه به حساب آید، چرا که او نمایندهای از افراد دارای ناتوانی جسمی است که در گذشته پارکورکار ماهری بوده. اصولا بازنمایی درست ناتوانان جسمی در انیمیشن جهان، بحث مهمی است که سالها مورد بیتوجهی قرار گرفته و انیمیشنهای نادری وجود دارند که توانستهاند ناتوانان جسمی را آنطور که شایستهشان است، به تصویر درآورند؛ به طوری که نه آنقدر معصوم و جذاب باشند تا مخاطب را مجبور به دلسوزی یا علاقهمندی غیرواقعگرایانه سازند و نه آنقدر زشت و ناتوان که مایه تمسخر و کمتوجهی قرار گیرند.
به همین دلیل، شخصیت شین به واسطه داشتن روحیهای حمایتگر و باتجربه در کنار واقعگرایی نسبی، کماکان توانسته است در بازنمایی ناتوانان جسمی عملکرد موفقتری به نسبت سایر انیمهها داشته باشد. اگرچه جا داشت تا دلیل از دست دادن پای شین که احتمالا به دلیل حادثه 5 سال پیش توکیو بوده است، به طور واضحتری در داستان نمایش داده میشد تا فرصتی برای همذاتپنداری بیشتر با این شخصیت فراهم میآمد.
شخصیتهای اصلی: تافته جدابافته

هیبیکی نقش اصلی داستان، پسری با استعداد است که از همان اول همه شخصیتها یا عاشق او هستند یا به او حسودی میکنند. حضور او در داستان به طرز مخربی، سایر شخصیتها را به حاشیه رانده است و به معنای واقعی کلمه، مه و خورشید و فلک درکارند تا به مدح و ستایش این شخصیت بپردازند. حالا برای اینکه مخاطب هم به این شخصیت علاقهمند شود، باید یک بکاستوری دردناک برای او نوشته شود تا قدیس عالم شود.
اما برخلاف انتظار، ایده صدابیزاری شخصیت اصلی داستان، هیبیکی و گذشته دردناک او، یکی از نقاط عطف بزرگ داستان به حساب میآید که برای اولین بار میتواند احساسات تماشاگر را با خود همراه سازد و قلبش را به تپش وا دارد. خود تتسورو آراکی در مصاحبهای در این باره بیان داشته که این ویژگی را از فردی در جهان واقعی الهام گرفته که مینامی سان نام دارد. او در شرکت خاصی به نام Paragura به غربالگری میپردازد و از اختلال حس شنوایی رنج میبرد. در واقع این مینامی سان بوده که به آراکی توضیح داده که داشتن این اختلال چه حسی دارد و همین امر به تنهایی به پخته شدن شخصیت هیبیکی کمک شایانی کرده است.

اوتا، شخصیت اصلی زن داستان است که با ورودش به داستان، بالاخره ریتم کسالتبار آن را به تکاپو میاندازد و با روحیه شیطنتآمیز، جسور و کنجکاوش، جذابیت بیشتری را وارد روایت میکند. اما باز هم با شخصیتپردازی لوس و سطحی گن اوروبوچی و تتسورو آراکی، این شخصیت نیز به جای آنکه ابعاد بیشتری از دغدغههای درونی و کمی از تراژدیای که (مطابق با داستان اصلی پری دریایی) بر او روا رفته را به نمایش بگذارد، به یک عاشق دلباخته معمولی تنزل پیدا میکند. این امر باعث شده است تا فداکاری او برای نجات هیبیکی، آن تاثیری که در داستان اصلی پری دریایی دارد را به مخاطب منتقل نکند و با بارها نجات دادن هیبیکی در طول داستان، بیننده هم دلزده شود.
گرافیک، پویانمایی و موسیقی جذاب انیمه حباب

به جرات میتوان گفت تنها دلیلی که تماشای این انیمه را ارزشمند میکند، سطح گرافیک بالای این انیمه در خلق جلوههای ویژهای همچون حبابها، گردبادها یا سیاهچالههای گرانشی، حرکت دوربینهای به شدت پویا و تحسینبرانگیز، خلق دنیایی رویایی و بکر و در نهایت جهان سهبعدی است که به زیبایی با شخصیتهای دوبعدی ترکیب شدهاند؛ درست همانطور که از تتسورو آراکی انتظار میرود. اما با این حال در بخش پویانمایی شخصیتهای دوبعدی، حالا که با یک پروژه سینمایی طرف هستیم و نه سریالی، جا داشت تا از حرکات نرمتر و بیتوینهای بیشتری در کاراکترها استفاده میشد تا بتواند حداقل به لحاظ بصری با سینماییهایی همچون «وایولت اورگاردن»، «ماکیا: زمانی که گل موعود می شکفد» یا آثار ماکوتو شینکای رقابت کند. اما درحال حاضر یک سر و گردن از آنها پایینتر است.
همانطور که گرافیک و پویانمایی انیمه Bubble در نماهای کلیدی داستان و کلوزآپ شخصیتهای اصلی، به لحاظ نرمی حرکت، نورپردازی و جزییات بصری به اوج خود میرسد، تا جایی که آنها تبدیل به قابهای کارتپستالیمانند شدهاند، سایر پلانهای داستان حتی سکانسهای رقابتی پارکور از چنین پرداختی برخوردار نیستند؛ امری که کمی من را ناامید کرد. اما به طور کلی کیفیت بصری و پویانمایی این انیمه چشمگیر است و یکی از سکانسهای موردعلاقه من در این انیمه، هم به لحاظ گرافیکی و هم به لحاظ روایی، بالارفتن هیبیکی از برج توکیو در ابتدای سینمایی و سپس سقوط او در دریا و رویارویی با هرجومرج دیوانهوار محیط زیرآب با قطارهای واژگون شده و متحرک است که متاسفانه بسیار کوتاهمدت و گذرا به تصویر درآمده، اما در عین حال نفسگیر و هیجانانگیز.
موسیقی انیمه حباب نیز به دستان توانای هیرویوکی ساوانو ساخته شده و سرسختانه بخش اعظمی از حسوحال هیجان و آدرنالینی که تتسورو آراکی در این انیمه کم گذاشته را جبران کرده است. قطعاتی که او برای سکانسهای رقابتی پارکور تنظیم و ملودی زیبایی که برای تم پری دریایی خلق کرده، از بزرگترین نقاط قوت این انیمه است. موسیقی متن ساوانو به وضوح روح دوچندانی به فضای دیستوپیا-اوتوپیایی توکیو بخشیده که تماشای آن را قابلتحمل ساخته است. این انیمه از اوپنینگ و اندینگ بسیار زیبایی به نامهای «Bubble feat. Uta» و «Jaa ne, Mata ne» برخوردار است که به ترتیب توسط خواننده معروف ژاپنی، Eve و ریریا (Riria) صداپیشه شخصیت اوتا، اجرا شدهاند.
جمع بندی

انیمه Bubble با وجود هیاهویی که به واسطه تیم پرستاره سازندگان و کیفیت بصری خوش رنگ و لعابش از آن خود کرده است، به طرز غیرمنتظرهای در داستانپردازی و شخصیتپردازی توی ذوق میزند. این انیمه نقاط قوت جزیی دارد، همچون بازنمایی مناسب از افراد دارای ناتوانی جسمی، بکاستوری تاثیرگذار شخصیت هیبیکی، موسیقی گوشنواز و گرافیک درخشان. اما آن به طور کلی مجموعهای از ایدههای جذاب است که در ترکیب روایی با شکست مواجه میشوند و مجموعهای از دستاندرکاران بزرگی همچون گن اوروبوچی نویسنده، هیرویوکی ساوانوی آهنگساز و تیم انیماتورهایی که هنرشان زیربار روایت ضعیف، نتوانسته است این انیمه را به جایگاهی که انتظارش میرفت، برساند؛ همه و همه اینها به دلیل مدیریت نادرست تتسورو آراکی به عنوان کارگردان و ناتوانی او در بیرون کشیدن استعدادهای تیم پرستارهاش است. نتیجه آن، انیمهای است که در زیر لایههای زیبای بصری و شنوایی، نه تنها چیز جدیدی برای ارائه ندارد، بلکه حتی در یک کپی ساده از الگوهای روایی ماکوتو شینکای هم ناتوان است؛ نه رومنس جذاب و درگیرکنندهای دارد، نه طنز قابل ملاحظهای و نه ساختار جهانی قابلتاملی! این انیمه به مانند حبابی میترکد و جز یک سرخوشی لحظهای، هیچ تاثیر دیگری از خود به جای نمیگذارد…
شما درباره انیمه حباب چه فکر میکنید؟ آیا این انیمه توانست انتظارات شما را برآورده سازد؟ نظرات و پیشنهاداتتان را با ما به اشتراک بگذارید.
The Review
نقد و بررسی انیمه حباب
انیمه سینمایی حباب یا Bubble، یک انیمه عاشقانه محصول سال 2022 است که متاسفانه برخلاف تبلیغات و هیاهویی که به پا کرده، در بخش داستانگویی و شخصیتپردازی عملکرد ضعیفی از خود به نمایش میگذارد، تا جایی که کمترین سطح انتظارات را نیز برآورده نساخته است. این انیمه تنها به دلیل گرافیک و پویانمایی حرفهای و موسیقی جذاب هیرویوکی ساوانو قابل تماشا است و نه چیزی بیشتر.
گکاملا موافقم.به شدت ناامید کننده بود.دیگه اولویت ها عوض شده الان موارد فنی تو اولویته و داستان و شخصیت پردازی تو اولویت های پایینتر
حقیقتا با خیلی از بخش های این نقد موافق نیستم.
این انیمه حداقل کسالت اور نبود،بخصوص از نیمه دوم،بیننده نبود که انیمه رو دنبال میکرد،بلکه انیمه بیننده رو با خودش میبرد.
اوتا طوری شخصیت پردازی شده بود که با اینکه کمترین حرف رو در طول داستان زد،احساساتش رو بیشتر از همه میشد درک کرد
تاثیر گذار ترین بخش این انیمه رومنس و پایان پر احساسش بود،عشق بین اوتا و هیبیکی،تلاش و فداکاری هایی که برای هم کردن،انقدر زیبا بود که نمیشد جلوی اشک ها رو گرفت(فقط خودم رو مبنا قرار ندادم،خیلی از بازخورد های دیگران در فضای مجازی هم این رو نشون میداد)
تنها مشکل انیمه حباب سوال هایی بود که در پایان بی جواب موند
وگرنه نقطه قوتش فقط گرافیکش نبود