حمله به تایتان یا (Attack on Titan (Shingeki no Kyojin از محبوبترین مانگاهای حالحاضر است که انیمه اقتباسشده براساس آن نیز طرفداران زیادی دارد و حتی کسانی که خیلی طرفدار انیمه نیستند هم نامش را شنیدهاند یا تماشایش کردهاند. بخش دوم فصل آخر انیمه حمله به تایتان پس از 9 ماه، در زمستان 2022 و در 12 قسمت به نمایش درآمده است. در این مقاله به نقد و بررسی بخش دوم فصل آخر انیمه حمله به تایتان خواهیم پرداخت؛ پس با ما همراه شوید.
در ابتدا شاید بهتر باشد درباره این مساله صحبت کنیم که این بخش، تمام مانگا را اقتباس نکرده و 9 فصل از مانگا باقی مانده است. زمانی که اعلام شد این بخش 12 قسمت خواهد داشت، میتوانستیم حدس بزنیم که بخش دوم فصل آخر انیمه حمله به تایتان نخواهد توانست تا انتهای مانگا را پوشش بدهد. اما تقریبا همه گمان میکردیم که پس از اتمام این بخش، ادامه داستان به صورت یک انیمه سینمایی یا OVA اقتباس شود و با اعلام ساخته شدن بخش پایانی فصل آخر انیمه حمله به تایتان که برای سال 2023 برنامهریزی شده است، همه از این تصمیم کمی متعجب شدیم.
نکته مثبت ساخته شدن ادامه داستان به صورت انیمه تلویزیونی این است که هر کجای دنیا که باشیم، میتوانیم ادامه داستان را همزمان با طرفداران ژاپنی انیمه تماشا کنیم. زیرا در صورت ادامه آن به صورت انیمه سینمایی، آن احتمالا ابتدا در ژاپن اکران شود و چند ماه بعد در بقیه دنیا بر پرده برود. پس از آن هم انیمه به صورت دیویدی یا بلوری منتشر شود و در سرویسهای استریم قرار بگیرد. اما تقسیم «فصل آخر» به سه بخش و ساخت و پخش آن در طول سه سال، در کل از هیجان طرفداران میکاهد و شاید بهتر بود که فاصله میان دو بخش فصل آخر را افزایش میدادند و دو بخش با قسمتهای بیشتر منتشر میکردند. در هر صورت، این انتخاب سازندگان انیمه است که احتمالا خیلی به مذاق طرفدارانش خوش نیامده باشد.
داستان بخش دوم فصل آخر انیمه حمله به تایتان
در بخش دوم فصل آخر انیمه حمله به تایتان، به اوج داستان اتک آن تایتان رسیدهایم؛ داستانی که پس از سالیان طولانی و پیچشهای فراوان نزدیک به پایان خود است. البته همانطور که میدانید، مانگای حمله به تایتان پایان یافته است. پایان این داستان محبوب و پرطرفدار و مخصوصا فصل آخرش انتقادات زیادی را از سمت طرفداران در پی داشته که بحث درباره آن از حوصله این مطلب خارج است. اما مسالهای که میتوان قاطعانه درباره آن نظر داد، این است که استودیوی ماپا (Mappa) در اقتباس این اثر مهم عالی عمل کرده و اقتباسی شایسته براساس این داستان را برای طرفداران ساخته است.
خلاصه داستان بخش دوم
با شروع بخش دوم فصل آخر حمله به تایتان، انیمه فورا داستان را از آخر بخش اول فصل آخر از سر میگیرد و به اقتباس ادامه آرک جنگ برای پارادیس یا War for Paradis میپردازد. البته همانطور که میدانید 9 فصل از مانگا هنوز به صورت انیمه درنیامده است و ادامه آن را در سال بعد میتوانیم تماشا کنیم. پس از حمله الدیا به لیبریو، مارلی برای انتقام گرفتن به پارادیس حمله میکند. ارن و زیک برای عملی ساختن نقشه زیک تلاش میکنند و آرمین، میکاسا و بقیه دوستان ارن هم به کمک آنها میشتابند. پس از آن متوجه میشویم که ارن اصلا قصد نداشته است نقشه زیک را عملی کند و حقایق تکاندهندهای را درباره عامل اصلی اعمال پدر ارن و زیک متوجه میشویم. ارن جنگ خود را علیه جهانیان اعلام میکند و سوژههای یمیر را از آن مطلع میسازد.
در این میان با داستان تلخ زندگی یمیر بنیانگذار، نحوه به وجود آمدن تایتانها و تاریخچه کوتاهی از 2000 سال گذشته آشنا میشویم. نیروهای الدیایی هم در تعارض با یکدیگر قرار میگیرند و تفرقه میانشان رخ میدهد. در این میان، شخصیتهایی از مارلی و پارادیس که همیشه در برابر یکدیگر قرار گرفته بودند، برای نجات بشریت از رامبلینگ و نقشه ارن با یکدیگر همراه میشوند و برای یافتن ارن سفر خود را شروع میکنند. در بیشتر این فصل، ارن حضور پررنگی ندارد تا زمانیکه زیک و ارن در PATHS به هم میرسند و چهرهای کاملا ترسناک از ارن میبینیم. پس از آن، دوباره حضور او کمرنگ میشود تا قسمت پایانی فصل فرا میرسد و تا حدودی (البته نه به صورت کامل) دلیل تصمیم ارن برای راه انداختن رامبلینگ مشخص میشود.
موضوعات محوری
اول از همه باید بگوییم که این بخش سریعا داستان بخش قبل را از سر میگیرد، به خوبی اتفاقات گذشته را به یاد ما میآورد و ما را آماده ادامه داستان میکند. از موضوعات و تمهای محوری حمله به تایتان که در بخش پیشین نیز به آن پرداخته شده است، جنگ، تاثیرات مخرب آن بر طرفین و چرخه خشونت را میتوان نام برد. در بخش پیش و با بیان داستان از زاویه دید مارلیاییها، مرز میان خیر و شر کمرنگ شد و تشخیص خوب و بد و طرف محق داستان و «شیطان» مسبب رنج و بدبختیهای شخصیتهای داستان نیز سخت و سختتر شد. این موضوع در بخش دوم فصل آخر انیمه حمله به تایتان پررنگتر هم میشود.
انیمه به زیبایی این پرسش را برای مخاطب به وجود میآورد که شیطان داستان چه کسی است و کدام طرف شیطانهای داستان هستند. دیالوگهای جالبی در اینباره میان شخصیتها رخ میدهد، مخصوصا صحبتهای گابی، کایا و نیکولو. نتیجه این صحبتها به خوبی یکی از پیامهای جالب داستان حمله به تایتان را برای مخاطب روشن میسازد. همه دنیا افراد ساکن جزیره پاردایس را شیطان مینامیدند و این مساله تقریبا در همه، مخصوصا کودکان مارلی، نهادینه شده بود، اما شیطان در درون همه افراد وجود دارد و در این داستان هیچکس بیگناه نیست. بنابراین دنبال طرف یا شخص مقصر گشتن شاید در کل عملی بیهوده باشد.
حمله به تایتان در نشان دادن روی تاریک بشریت به خوبی عمل کرده است. همان انسانهای بیگناه جزیره که سالها مورد ظلم جهانیان قرار گرفته بودند، زمانی که رامبلینگ شروع میشود و فلوک قدرت را در دست میگیرد، اعدام یلنا و اونیانکوپون را تشویق میکنند. صحبتهای یلنا با گروهی که برای متوقف ساختن ارن گردهم آمدهاند، نیز در راستای همین موضوع است. در این گروه که در آن افراد دو طرف به دلیل هدفی مشترک کنارهم جمع شدهاند، کسی نیست که دستش به خون آلوده نشده باشد، حتی شخصیتی مانند آرمین که بسیار پایبند به اخلاق است.
البته قصد داستان این نیست که روی چهره تاریک بشر تمرکز کند، بلکه پیام اصلی، خود مساله جنگ و پیامدهای تلخ آن برای همه، مخصوصا مردم عادی است و تمام شخصیتها از جمله زیک و ارن به دنبال راهی برای شکستن چرخه جنگ و خونریزی هستند. در همان شب که گروه نجاتدهنده دنیا کنار آتش دورهم نشستهاند، تمام صحبتها بر جنگ دیرینه الدیا و مارلی تمرکز دارد و این واضح است که همه شخصیتها به گونهای در گذشته گیر کردهاند. ماگاث دلیل محق بودن مارلی را اتفاقاتی در گذشته میداند که به قول هانجی هیچکدام از شخصیتها در آن زمان حتی زنده نبودهاند. کینههای گذشته وقایع حاضر را هدایت میکنند و همین مساله نشان میدهد که شاید واقعا کسی در حال حاضر مقصر نباشد.
گردهم آمدن مارلیاییها و پارادیسیها و اعلام به راینر که قصدشان نجات دنیا است، از صحنههای موردعلاقه من در این بخش بود. شخصیتهایی که تا کمی قبلتر درحال نبرد با یکدیگر بودهاند، حالا زمانیکه جهان به خطر افتاده است، به هم پیوسته و کینههای قدیمی را کنار گذاشتهاند. گویا همیشه داشتن دشمنی مشترک، گروههایی با عقاید گوناگون و حتی متضاد را مجبور به همکاری با یکدیگر میکند، مخصوصا وقتی خطری تهدیدکننده به بزرگی رامبلینگ در کار باشد.
چهره جدید ارن
معمای اصلی در این فصل، ارن است و انیمه در طول آن مخاطب را حسابی کنجکاو میکند که واقعا چه در سر ارن میگذرد و دلیل کارهای او چه میتواند باشد. در بیشتر اوقات، حتی دوستان صمیمیاش، یعنی آرمین و میکاسا، هم دقیقا نمیدانند که در سر دوستشان چه میگذرد. در نیمه این بخش، سفر ارن و زیک به گذشته را از طریق PATHS مشاهده میکنیم که قطعا یکی از بهترین قسمتهای این فصل از نظر تاثیرگذاری هیجانی است. در ابتدا فکر میکنیم که دو برادر هدف و نقشهای یکسان دارند و هنگام مشاهده واکنش ارن در PATHS شوک بزرگی به ما وارد میشود. در این سفر به گذشته، تفاوت رفتار گریشا را با زیک و ارن مشاهده میکنیم و بسیاری از اتفاقات گذشته را از زاویهای کاملا جدید میبینیم، زیرا متوجه میشویم که کسی که گریشا را وادار به قتل خاندان سلطنتی کرده، خود ارن بوده است.
در این نقطه از داستان چهرهای کاملا متفاوت و ترسناک را از شخصیت اصلی داستان میبینیم و انیمه به خوبی او را مانند یک شخصیت منفی به تصویر میکشد. یک نکته جالب در این قسمت، بحث همیشگی طبیعت دربرابر تربیت است. در فصل قبل رفتار اشتباه گریشا را با زیک دیدیم و متوجه شدیم که کودکی راحتی نداشته است، اما گریشا سعی کرد تا اشتباهاتش در تربیت پسر اولش را درباره پسر دومش تکرار نکند. زیک حال حاضر، با وجود منفور بودن به دلیل کشتار فرمانده اروین و سربازهایش به بدترین شکل ممکن، واقعا دوست دارد برادرش را نجات بدهد و علاقهاش به ارن را کاملا میتوان متوجه شد. اما ارنی که مهربانی پدرش را تجربه کرده، تا حدودی نسبت به برادرش سرد و بیاحساس است و این مساله ما را به تفکر وامیدارد.
پس از این مساله، انیمه دوباره در قسمت آخر این بخش به ارن بازمیگردد و قسمت 87، تقریبا قسمتی مختص به ارن است. اما اینبار انیمه پس از نشان دادن چهره سرد و ترسناک ارن، به انسانیت او میپردازد. این قسمت نیز که از بهیادماندنیترین قسمتهای این بخش است، تا حدودی به پرسشهای ما درباره دلایل تصمیمهای ارن میپردازد. در این قسمت فلشبکی به گذشته داریم، زمانیکه ارن و دوستانش به مارلی نفوذ کرده بودند. دیدن چهرههای آشنا پیش از اتفاقات ناگوار زمان حال و تماشای خوشگذرانی و لبخندهایشان که کاملا حس آرامش پیش از طوفان را دارد، تجربهای تلخ و شیرین است.
حمله به تایتان پر از نکتهها و جزییات کوچک است که با گذشت زمان اهمیتشان مشخص شده و ایسایاما در تغییر دادن معنای این جزییات با آشکار شدن تصویر بزرگتر، نویسندهای ماهر است. «Shinzou Wo Sasageyo» نمونهای از شعارهایی بود که معنای آن در فصل چهارم به کل تغییر کرد. در بخش دوم فصل آخر انیمه حمله به تایتان نیز جمله معروف ارن در ابتدای داستان که «همهشان را میکشم» معنایی کاملا جدید پیدا میکند؛ معنایی که مشخص میکند پیچشهای داستانی زیادی را مشاهده کردهایم و شخصیت ارن از پسربچهای که قصد کشتن همه تایتانها را داشت، به پسری جوان تبدیل شده که برای نجات دوستانش مجبور به کشتن تمام دشمنان الدیاییها شده است.
درباره تصمیم ارن به دلیل ناتمام ماندن داستان در این بخش، حرفی نمیزنیم، اما باید به سنگینی بار این تصمیم بر دوش پسری کمسنوسال اشاره کنیم. این مساله باز به پیامدهای جنگ و مسایل پیرامونی آن بر کودکان و نوجوانان مارلی و پاردیس برمیگردد. در این بخش و در سفر زیک و ارن به گذشته، قدرت اصلی تایتان حمله روشن میشود: قابلیت دیدن خاطرات وارثان قبلی و بعدی تایتان حمله. چنین قابلیتی مسئولیت نجات الدیا را بر دوش ارن میگذارد که همانطور که در قسمت 87 میبینیم، باعث تعارضی بزرگ در درون ارن شده بوده است. راینر، برتولت، آنی، گابی و فالکو نیز قربانیان این چرخه شوم شدهاند و حتی شخصیتی مانند ماگاث نیز در آخر از گذاشتن چنین مسئولیتی بر دوش این کودکان اظهار پشیمانی میکند.
سرعت پیشروی داستان (Pacing)
بخش دوم فصل آخر انیمه حمله به تایتان به صورت کلی در اقتباس منبع اصلی خود، یعنی فصول پایانی مانگای Attack on Titan، به خوبی عمل کرده است. در کل ایراد زیادی از نظر داستانی نمیتوان از این بخش گرفت و این مساله بیشتر به دلیل کیفیت بالای منبع اقتباس است. تنها نکتهای که میتوان به آن اشاره کرد، سرعت پیشروی داستان است که در برخی قسمتهای دیالوگمحور، مخصوصا قسمت 84، خیلی کند میشود که البته نمیتوان آن را ایرادی بزرگ دانست، اما شاید با کم کردن دیالوگهای تکرارشونده، مقدار بیشتری از داستان قابل اقتباس میشد. قسمت 82 و بکاستوری آنی نیز بیشازاندازه کش داده شده است.
بهترین قسمتهای بخش دوم فصل آخر انیمه حمله به تایتان
چندین قسمت از این فصل، قسمتهایی عالی و بسیار بهیادماندنی هستند، البته هرکدام به دلایلی متفاوت و همه قسمتها از کیفیت یکسانی برخوردار نیستند. از بهترین قسمتها میتوانیم به قسمتهای 79، 80، 81، 86 و 87 اشاره کنیم و در ادامه کمی درباره دلایل بهیادماندنی بودنشان صحبت کنیم. قسمت 79 سفر زیک و ارن به گذشته است؛ قسمتی که با نشان دادن اتفاقات گذشته از زاویهای دیگر و پیچش داستانی شوکهکننده، یعنی نقش ارن در وادار کردن گریشا به قتل خاندان سلطنتی، حسابی ما را درگیر خود میکند. این قسمت با وجود دیالوگمحور بودن و نمایش اتفاقات تکراری گذشته، تاثیرگذاری هیجانی بالایی دارد و مخصوصا ملاقات دوباره زیک با پدرش از طریق PATHS با اجرای عالی صداپیشه گریشا حتما شما را نیز تحتتاثیر خود قرار میدهد.
قسمت 80 با بیان داستان زندگی تلخ یمیر بنیانگذار و منشا قدرت تایتانی، یکی از مهمترین اسرار این سری را برملا میسازد. داستان زندگی او به بهترین نحو و به تاثیرگذارترین حالت ممکن اقتباس شده و تماشای آن تجربهای فراموشنشدنی است. پس از آن هم انیمه به خوبی ارن را به صورت یک ویلن به تصویر میکشد و ارن نقشه رامبلینگ را به سوژههای یمیر اعلام میکند. قسمت 81 نیز با نشان دادن نبرد سربازان پارادیسی با مقامات و سربازان پارادیسی که توسط زیک به صورت تایتان خالص درآمدهاند، کاملا ما را به فضای اوایل داستان میبرد و با جلوههای بصری عالی (که بعدتر به آن خواهیم پرداخت) و پخش ترانه Barricades از فصل دوم، حسوحال نوستالژیکی را در ما ایجاد میکند و ما را به یاد موقعی میاندازد که هنوز کل ماجرا را نمیدانستیم.
قسمت 86 نیز با ارائه بهترین انیمیشن فصل، نبرد هیجانانگیز و خونین گروه نجات دنیا و یگریستها را به تصویر میکشد. همچنین، تماشای حرکت دلیرانه ماگاث و شادیس که با فدای جان خود، راه را برای گروه نجات هموار میکنند هم تجربهای جالب است؛ مخصوصا به این دلیل که این دو شخصیت با وجود تعلق داشتن به طرفهای مخالف، شباهتهای زیادی دارند و در آخر، هر دو به اشتباهات خود پی بردهاند و برای نجات شخصیتهای جوانتر تصمیم به فدا کردن جان خود گرفتهاند. درباره قسمت آخر هم پیشتر صحبت کردهایم. این قسمت به خوبی وضعیت ذهنی ارن را به ما نشان میدهد و بازگشتی دوباره به انسانیت او است. قسمت آخر با وجود تمام صحنههای شادیآورش و آخرین لحظات خوشی شخصیتهای داستان، دوباره به حال بازمیگردد و بالاخره خود رامبلینگ را نشان میدهد که واقعا صحنهای ترسناک است. در آخر باید به مرگ کولت و پورکو هم اشاره کنیم که با وجود اینکه زمان زیادی را در داستان با آنها نگذرانیده بودیم، اما مرگ آنها بسیار تاثیرگذار بود.
شخصیتپردازی بخش دوم فصل آخر انیمه حمله به تایتان
موضوع و معمای محوری این بخش، ارن و دلیل تصمیمش برای راه انداختن رامبلینگ است، اما این بخش تمرکزش را روی همه شخصیتها، که تعدادشان هم کم نیست، میگذارد و در برقرار کردن تعادل در پرداختن به شخصیت اصلی و شخصیتهای فرعی موفق عمل کرده است. این بخش با وجود تمرکز بر روشن ساختن ماجرای ارن، بیشتر این کار را از راه دوستان او و شخصیتهای دیگر انجام میدهد؛ دوستانی که در ابتدا کمی به ارن شک دارند، اما سعی دارند خود را قانع کنند که راهی که ارن انتخاب کرده، درست است. این کلنجار رفتن شخصیتها با خود را تقریبا در همه دوستان ارن میبینیم که مجبور میشوند تا با خود کنار بیایند، همکاری با طرف مقابل را انتخاب کنند و برای متوقف ساختن و نجات دوست خود راهی شوند.
قطعا این انتخاب برای صمیمیترین دوستان ارن، یعنی آرمین و میکاسا، از همه سختتر خواهد بود. در این بخش، آرمین هنوز درباره انتخاب شدنش برای وراثت تایتان عظیمالجثه به جای فرمانده اروین شک دارد. او در این بخش، مجبور به گرفتن تصمیمهایی سخت میشود که حاکی از رشد شخصیتیاش هستند. میکاسا نیز در این بخش دچار تعارض درونی است: آیا علاقه او به ارن و احساس محافظت از او تنها به دلیل آکرمن بودنش است یا او واقعا به ارن علاقه دارد.
میکاسا برای مدتی در یک حرکت نمادین، شال همیشگیاش را که از ارن گرفته بوده است، رها میکند و به دیگران برای یافتن ارن میپیوندد. این مساله به این معنی است که او با اراده خود راهی این سفر شده و رها کردن شالش، انتخاب اراده آزاد خودش را نشان میدهد. البته او دوباره برای یافتن شالش تلاش میکند و آن را از لوییز پس میگیرد. اهمیت داستان شال قرمز و تصمیم میکاسا در فصول پایانی که هنوز اقتباس نشدهاند، بیشتر مشخص میشود.
در این بخش رشد شخصیتی بسیاری از شخصیتهای داستان را مشاهده میکنیم. یکی از شخصیتهایی که رشد بسیاری در این بخش دارد، شخصیت گابی است. گابی شخصیتی است که در بخش قبلی با او آشنا شدیم. گابی به دلیل نهادینه شدن تفکرات رایج مارلی در ذهنش، پارادیسیها را شیطان میدانست و همه تلاشش را میکرد تا یک «الدیایی خوب» باشد. او در این راه یکی از شخصیتهای محبوب داستان، یعنی ساشا را به قتل رساند و از شخصیتهای منفور بخش قبل شد. در این بخش و پس از گذراندن زمان با پارادیسیها و مخصوصا خانواده و اطرافیان ساشا، او متوجه تفکرات اشتباه خود میشود و حتی کایا را که به دلیل قتل ساشا از او متنفر است، از مرگ نجات میدهد.
ابراز علاقه فالکو به گابی نیز دلیل دیگری برای تغییرات ایجادشده در او است. او متوجه میشود که تمام این مدت فالکو قصد نجات او را داشته و در زمان حساس، این گابی است که به صورت غیرمنتظرهای سعی به کشتن ارن میکند که البته در آن موفق نمیشود و در آخر فالکو تبدیل به تایتان خالص شده و سپس با فداکاری پورکو، او وارث تایتان آرواره میشود. در آخر گابی متوجه میشود که همه، چه مارلیاییها چه پارادیسیها، انسانهایی بیش نیستند و طرز تفکر راینر را نیز درک میکند.
این بخش به شخصیت راینر نیز میپردازد، اما مقداری کمتر از فصل قبل، زیرا آرک شخصیتی او در بخش پیشین خیلی پررنگ بود. در مواجه شدن دوباره ارن و راینر، میبینیم که راینر دشمنی خاصی با ارن ندارد. او ارن را میفهمد و حالا معنای سخنان او در بخش قبل را درک میکند. حتی زمانیکه راینر با تایتان خود به تایتان ارن حمله میکند هم ذرهای دشمنی در او دیده نمیشود، او میداند هردوی آنها قربانیان چرخه خشونت هستند و تنها خواستار پایان یافتن این رنج و بدبختی و برقراری صلح است.
شخصیتهای دیگری که در این بخش نظرمان درباره آنها تغییر زیادی میکند، زیک و گریشا هستند. زیک شخصیت محبوبی میان طرفداران ندارد، اما درکل مشکلات او با پدرش خیلی غیرقابلدرک نیستند. این بخش با روبهرو ساختن زیک با اتفاقات گذشته و مخصوصا مشاهده اینکه پدرش او را فراموش نکرده بوده و از رفتارش با پسرش پشیمان بوده، باعث میشود او تا حدی پدر خود را ببخشد که از قسمتهای موردعلاقه من در این بخش است. با تماشای این بخش تا حدودی میتوانیم زیک و گریشا درک کنیم.
در این بخش، شخصیتها همگی دچار بحرانها و تعارضات درونی شده و مجبور به حل آنها میشوند. یکی از این شخصیتها کانی است که با دیدن امکان نجات مادر تایتانش، به فکر خوراندن فالکو به او میشود. البته آرمین به نجات فالکو میآید و حتی قصد دارد خودش را به مادر کانی بخوراند و همین مساله کانی را از راه اشتباه نجات میدهد. کمی بعدتر در داستان هم کانی با به یاد آوردن حرفهای برتولت درباره اینکه بالاخره دست یکی باید به خون آلوده شود، دوستان یگریست خود را میکشد و هم آرمین را نجات میدهد و هم از بار گناهان او میکاهد.
در این میان، شخصیت آنی نیز بعد از مدتها بازمیگردد و بالاخره به پیشینه او نیز پرداخته میشود. آنی از آن شخصیتهایی است که حتی با وجود دانستن گذشتهاش به شخصه او را درک نمیکنم. او همیشه شخصیت سرد و بیروحی داشته است و حتی با دانستن کودکی سختش و رابطه پیچیدهاش با پدرش هم اعمالش قابلتوجیه نیستند. درصورتیکه چنین حسی را درباره زیک یا راینر ندارم و اتفاقا راینر همیشه از قابلدرکترین شخصیتهای داستان برای من بوده است. احساس گناه راینر کاملا در بخش پیش و این بخش مشخص است و او خود را لایق بدترین مجازاتها میداند. او به همین دلیل اجازه میدهد جان تا میتواند او را کتک بزند. راینر حتی زمانیکه به ارتش پارادیس نفوذ کرده بود، هم دچار تضاد درونی شدید و احساس گناه بود. این تضاد در زمان کشته شدن مارکو که مسببش خود او، برتولت و آنی بودند، به صورت ترسناکی مشخص میشود.
این بخش زمان درخشش مناسبی برای یکی دیگر از شخصیتهای موردعلاقه من یعنی جان است. جان در ابتدا پسری خودخواه و راحتطلب بود. در این بخش جان هم در دوراهی گیر میکند: آیا باید زندگی راحتی که همیشه آرزویش را داشته است، انتخاب کند یا نجات دنیا را که شاید حتی به مرگ خودش بیانجامد؟ البته که جان هم اعتقادتش را انتخاب میکند و به دوستانش برای متوقف ساختن ارن میپیوندد. او حتی به گونهای همدورهایهای خودش را هدایت و رهبری میکند و مشاهده رشد شخصیتی او از اول داستان تا حال حاضر بسیار تماشایی است.
جلوههای بصری و موسیقی بخش دوم فصل آخر انیمه حمله به تایتان
جلوههای بصری
اول از همه به موضوعی خواهیم پرداخت که بیشترین بحث و نارضایتی طرفداران را پس از تغییر استودیوی سازنده از ویت به ماپا در پی داشته است. پس از تغییر استودیو در فصل آخر، انیمه اتک آن تایتان دچار تغییرات بسیاری از نظر جلوههای بصری، به خصوص سبک هنری، شد که مسالهای قابل درک است. سبک هنری انیمه همانطور که مشاهده میکنیم، کاملا با سبک ویت استودیو فرق دارد و تا حدی زیادی به سبک هنری خود مانگا نزدیکتر شده و واقعگرایانهتر نیز شده است. من از طرفداران سبک هنری فصل آخر هستم و به نظرم استودیوی ماپا در طراحی شخصیتها و به خصوص بیانگری حالات چهرهای آنها عملکردی بینظیر داشته است.
بخش اول فصل آخر انیمه حمله به تایتان متاسفانه افت و خیزهای زیادی را در کیفیت بصری اثر داشت. برخی قسمتها نسبت به بقیه فصل افت کیفیت قابلتوجهی را نشان میدادند و حتی طراحی شخصیتها (مخصوصا میکاسا) هم از قسمتی به قسمت دیگر عوض میشد. درکل، این فصل ثبات بیشتری از نظر کیفیت طراحی و انیمیشن (پویانمایی) دارد و طراحی دوبعدی استودیوی ماپا واقعا ستودنی است. توجه به جزییات، مخصوصا در نماهای نزدیک (مخصوصا چشمان شخصیتها) این بخش نیز مثالزدنی است.
حالا باید کمی از نقاط ضعف این بخش بگوییم. میدانیم که در بیشتر صحنهها مخصوصا نماهای دورتر از انیمیشن سهبعدی برای متحرکسازی تایتانها استفاده شده است. این مساله در بخش قبل نیز رخ داد و برخی حرکات تایتانها، مخصوصا تایتان میمونی، غیرطبیعی و مکانیکی به چشم میآمد. این مشکل در برخی قسمتهای این فصل، مخصوصا در قسمتهای ابتدایی، حضور دارد، اما باید به یک پیشرفت در آن اشاره داشت. در کل، مدلهای سهبعدی تایتانها دارای وزن بیشتری به نظر میرسند و این مساله کمی از غیرطبیعی جلوه کردن آنها کاسته است. این مشکل در حرکات آهستهتر تایتانها، مخصوصا زمانی که حرکت دوربین کمتر است، بیشتر دیده میشود. مانند فصل قبل، با استفاده از زوایای متنوع دوربین این مشکل در صحنههایی با حرکات تندتر خیلی به چشم نمیآید.
تایتان ارن در بخش پیش، در خیلی از صحنهها حرکاتی غیرطبیعی داشت که در این بخش، کمتر حس میشود و مخصوصا تلفیق آن با محیط دوبعدی بهتر صورت گرفته است. در ادامه به سه قسمت از این بخش اشاره خواهیم داشت که از نظر بصری عالی و بهیادماندنی هستند. اولین آنها، صحنه شلیک گابی به ارن و انتقال او به PATHS در قسمت 78 است. انتخاب استفاده از حرکت آهسته دوربین میان تصاویری ثابت از میدان جنگ که گویی در آن، شخصیتها تخت و جدا از پیشزمینه خود هستند و پس از آن، دیدن تصاویری از زندگی ارن و پدرش و انتقالهای متنوع از تصویری به تصویر دیگر که با موسیقی دلهرهآور آمیخته شده، تجربهای بینظیر را برای مخاطب رقم زده است.
صحنه دوم، نبرد سربازان پارادیسی با تایتانهای خالص در قسمت 81 است. پرش سربازان با تجهیزات مانور سهبعدی خود از جایی به جای دیگر و از میان بردن تایتانهای خالص، مخصوص سری حمله به تایتان است. در این قسمت بازگشتی به گذشته داریم که با پخش ترانه Barricades پررنگتر هم میشود. این قسمت با ارائه انیمیشنی بینقص به همراه حرکات دوربین متنوع، کاملا هیجان را به مخاطب تزریق میکند و او را به به یاد فصول پیشینش میاندازد. این قسمت از همان صحنههای اکشن اتک آن تایتانی است که طرفدارانش را به شور و هیجان میاندازد.
اما بهترین انیمیشن این بخش، قطعا متعلق به نبرد گروه نجات دنیا با فلوک و یگریستها در قسمت 86 است. حرکات شخصیتها در این قسمت واضح، روان و بدون نقص هستند و با کوریوگرافی عالی و زوایای دوربین متنوع کاملا احساس حرکت به بیننده منتقل میشود. در این نبرد هیجانانگیز و خونین هم از حرکت آهسته دوربین استفاده هوشمندانه شده است و هم از نماهای بازتری که در آنها دوربین پیوسته شخصیتهای درحال نبرد را دنبال میکند. یک نکته قابلتوجه دیگر در این نبرد، مخصوصا هنگام رویارویی هانجی و فلوک روی سقف، این است که از جزییات سقف و محیط به طور کلی کاسته شده و تمرکز بر انیمیشن روان و طراحی دقیق خود شخصیتها شده، که این نیز یک انتخاب هوشمندانه دیگر سازندگان است و باعث میشود بهترین انیمیشن این بخش را در این قسمت مشاهده کنیم.
نکته دیگر قابل اشاره در قسمت جلوههای بصری، تبدیل شدن ارن به فرم تایتان بنیانگذار است که بسیار دیدنی شده. در ضمن، تایتان فالکو که شکل خیلی عجیبی دارد نیز طراحی چشمنوارتری در انیمه نسبت به مانگا دارد. در آخر باید بگوییم که این بخش هم مانند بخش پیشین خشونت و خونریزی شدیدی را نشان میدهد که کاملا مناسب این داستان تاریک و تلخ است. صحنههایی مانند کشتار خاندان سلطنتی توسط گریشا، تلاش ارن برای رهایی از زنجیر در PATHS یا تلاشش برای قطع کردن پای خود صحنههایی خشونتبار هستند که تماشایشان کار آسانی نیست.
صدا و موسیقی
درباره صداپیشگان این بخش، همانند فصول پیشین اجراهایی بهیادماندنی را از تمام صداپیشگان مشاهده میکنیم، اما صداپیشگی شخصیتهای گریشا و کانی بسیار تکاندهنده و احساسی است و آنها با مهارت کامل وضعیت روانی این شخصیتها و درد و رنجشان را به ما منتقل میکنند. درباره موسیقی متن هم باید گفت که موسیقی وظیفه خود را برای ایجاد احساس تنش و دلهره یا تزریق هیجان کاملا درست انجام میدهد، اما انتخاب هوشمندانه ترانههای قدیمی از موسیقی متن انیمه در صحنههای بهجا بهترین عملکرد آن است.
اوپنینگ و اندینگ
در آخر باید درباره اوپنینگ و اندینگ بخش دوم فصل آخر انیمه حمله به تایتان صحبت کنیم. اوپنینگ این بخش که ترانهاش توسط گروه SiM اجرا شده است، با موسیقی سنگین، ریتم تند و تصاویر هیجانانگیز و بامعنای خود، خبر از جنگ میدهد و آدرنالین کافی را به مخاطب تزریق کرده و او را آماده جنگ و نبرد این داستان میکند. شاید جالب باشد که بدانید این اوپنینگ تقریبا حاصل تلاش تنها یک انیماتور به نام تاکاشی کوجیما است و او وظایف گوناگونی اعم از کارگردانی انیمیشن، استوری بورد، انیمیشن میانی دیجیتال، دیجیتال پینت، انیمیشن کلیدی و کارگردانی را برعهده داشته است. یک نکته عجیب در اوپنینگ این بخش، اسپویلرهای زیاد آن از تمام اتفاقات بخش و حتی اشاره غیرمستقیم به اتفاقات فصول آخر است.
اندینگ این بخش نیز با ترانه غمانگیز و آرامترش، توسط Higuchi Ai اجرا شده است. اندینگ این بخش برخلاف اوپنینگ که بیشتر شخصیتها را در آن میبینیم، متمرکز بر ارن است. حتی نام ترانه نیز آکوما نو کو یا پسر شیطان است که به ارن اشاره دارد و به خوبی داستان زندگی ارن را نشان میدهد؛ پسر کوچکی که تنها به دنبال آزادی و محافظت از دوستانش بود و حالا باید بهای سنگینی برای این آزادی بپردازد. اندینگ این بخش پر از تصاویر چشمنواز است و گوش دادن به این آهنگ و خواندن متن بامعنای آن، قابلیت احساساتی کردن مخاطب را دارد.
کلام آخر
بخش دوم فصل آخر انیمه حمله به تایتان اقتباسی شایسته و وفادارانه از منبع خود است و رشد شخصیتی ارن را از پسری احساساتی و پرسروصدا به یک آنتیهیروی تمامعیار نشان میدهد. در عین تمرکز بر شخصیت اصلی، آرک شخصیتی شخصیتهای فرعی داستان نیز به اندازه کافی در این بخش جلو برده میشود. داستان این بخش پر از نبردهای هیجانانگیز و پیچشهای گوناگون است که آن را تبدیل به یکی از بهیادماندنیترین انیمهها میکند. در این بخش تکههای مختلف پازل حمله به تایتان بهخوبی کنارهم قرار میگیرند و دیگر چیزی به پایان داستان آن باقی نمانده است. همه ما بیصبرانه منتظر هستیم تا ببینیم آیا ارن میتواند چرخه خشونت را بشکند و دوستان خود را نجات بدهد یا خیر.
به مطالعه ادامه دهید:
The Review
بخش دوم فصل آخر انیمه حمله به تایتان
این بخش اقتباسی عالی از منبع خود است و به خوبی رشد شخصیتی ارن و شخصیتهای فرعی داستان را به سرانجام میرساند. در برخی قسمتهای دیالوگمحور، سرعت پیشروی داستان بیشازحد کند میشود، اما این بخش با ارائه نبردهای هیجانانگیز و پیچشهای داستانی غافلگیرکننده لحظهای حوصله مخاطب را سر نمیبرد. صداپیشگی و موسیقی این بخش نیز عملکردی عالی دارند و در انتقال احساسات به مخاطبان موفق هستند. از نظر جلوههای بصری این بخش نسبت به بخش قبل بهتر عمل کرده است، اما هنوز ایراداتی مانند غیرطبیعی و مکانیکی بودن حرکات مدلهای سهبعدی را در آن میتوانیم مشاهده کنیم.
عالی بود