شما طرفدار سری بازیهای League of Legends هستید یا نه؟ مهم نیست جواب شما چه باشد. بههرحال نباید تماشای انیمیشن Arcane (آرکین) را از دست بدهید.
حتی اگر اولینباری است که نام این بازی به گوشتان میخورد، باز هم این سریال به دلتان خواهد نشست. اگر نسبت به انیمه یا انیمیشنهایی که پس از بازی، سریال یا فیلمها ساخته میشوند، بدبین هستید، حق دارید. شبکههای اجتماعی را باز میکنید و میبینید همه درباره یک انیمیشن خاص صحبت میکنند. شما انیمیشن را دانلود میکنید و وقتی به اواسط آن میرسید، متوجه میشوید که هیچچیز نمیفهمید. دنیای انیمیشن برایتان ناشناخته است و خیلی زود میفهمید که درک آن بدون پیشنیاز ممکن نیست. حتی اگر اثری که به تماشایش نشستید یک شاهکار باشد، دیگر ارزشی ندارد که ادامهاش دهید. انیمیشن Arcane هم شاهکار است و هم نیازی ندارید از قبل چیزی دربارهاش بدانید.
انیمیشن Arcane، ساخته نتفلیکس است. نتفلیکس بهترینها را برای ساختن این انیمیشن به کار گرفته است. از موسیقی بینظیرش تا فضاسازی پرجزییاتش، همگی گواه بر این هستند که نتفلیکس تغییر رویهای جدی در بخش اورجینال خود داده است. برای مثال، انیمه ویچر که یک انیمه اورجینال نتفلیکس بود، در همه اجزایش ضعیف عمل کرده بود. با این که از منتشر شدن انیمه ویچر مدت زیادی نگذشته است، آن با انیمیشن Arcane قابل مقایسه نیست. این انیمیشن سطح توقع ما را از نتفلیکس بالا برده است. احتمالا پس از دیدن اولین قسمت از انیمیشن آرکین و تصویر گرامافونی ابتدای هر قسمت که روی آن نام نتفلیکس حک شده است، هرجا که اسم نتفلیکس را بشنوید، منتظر یک شاهکار باشید. اگر دوست دارید درباره رویه قبلی نتفلیکس بیشتر بدانید، به نقد انیمه ویچر: کابوس گرگ، سری بزنید.
معمولا اگر بخواهید این سبک از انیمیشنها را ببینید، یک راوی برایتان وقایع گذشته را همان ابتدا توضیح خواهد داد و سپس وارد دنیای آن خواهید شد. اما انیمیشن Arcane همان ابتدا به شما ثابت خواهد کرد که میخواهد برای مخاطبش از صفر تا صد همهچیز را روایت کند. البته اگر میخواهید نکات خیلی ریز انیمیشن را بفهمید، باید League of Legends را بازی کنید اما حتی اگر این کار را نکنید، باز هم مشکلی در فهم سریال نخواهید داشت. داستان انیمیشن آرکین راجع به دو خواهر به نامهای وای (VI) و پاودر (Powder) است که خود را میان شعلههای آتش مییابند. مردی کنار جسد والدین آنها ایستاده است که بعدتر سرپرستیشان را بر عهده میگیرد. شعلههای آتش پیرامون این دو خواهر، شعلههای جنگی هستند که میان شهر پایین و شهر بالا رخ داده است.
شهر بالا، مکان زندگی کسانی است با آرمان فرهنگی پیشرفت و آنها به اندازهای پول دارند که از پس زندگی خودشان بربیایند. در این شهر، دانشمندان مورد احتراماند و قانون بر زندگی مردم حاکم است. کسانی که در پی دانش هستند و به اندازه کافی پول ندارند تا تحصیلاتشان را ادامه دهند، توسط شورای شهر تامین مالی میشوند. ماموران هم به تعداد زیاد در خیابان وجود دارند تا مطمئن شوند امنیت شهر حفظ میشود. شهر پایین جای آلودگی، مردمان فقیر و نزاعهای بینگروهی است. معادنی در شهر پایین هستند که شهر بالا از آنها بهرهبرداری میکند. این معادن گازهای سمی دارند که مردم شهر پایین را به انواع بیماریها دچار میکند. در این قسمت از شهر، مردم مجبورند به یکدیگر نزدیک شوند، زیرا نمیتوانند به تنهایی دوام بیاورند. همه هوای همدیگر را دارند و به یکدیگر کمک میکنند زیرا اگر این کمکها نباشد، فرد به سختی میتواند زندگیاش را بگذراند.
شهر پایین خانههایی کوچک دارد و هیچ نوری در آن نیست. نور هم که نباشد، گیاهی رشد نمیکند. شورای شهر بالا برای شهر پایین تصمیمگیری میکند، بدون اینکه حتی یکبار آنجا را دیده باشد. این دو شهر با یکدیگر یک بار وارد جنگ شدهاند. وندر (Vander) همان مردی است که در شهر پایین زندگی میکرد و خواهان جنگ بود. او حین جنگ میبیند که چطور کسانی که دوستشان دارد، میمیرند و تصمیم میگیرد پس از این صلح را حفظ کند. پایین شهریها وندر را به عنوان رهبر خود میبینند و برای او احترام زیادی قائل هستند. در شهر بالا اوضاع اینطور اداره نمیشود. رهبر و قهرمانی وجود ندارد و قانون و شورای شهری متشکل از هفت نفر بر شهر حاکم هستند.
روزی وی، پاودر و دو نفر دیگر از دوستانشان تصمیم میگیرند به شهر بالا بروند و دزدی کنند. پاودر کوچکترین عضو این گروه است که همراه با خواهرش به شهر بالا آمده. خانهای که تصمیم دارند از آن دزدی کنند، متعلق به دانشمند جوانی است که در آکادمیا تحصیل میکند. خانه پر از لوازم علمی است و هرکس مشغول جمعآوری وسایل در بخشی از خانه میشود. پاودر به یکی از اتاقها سرکشی میکند و چند سنگ آبی درخشان مییابد. سنگها را جمع میکند که ناگهان کسی پشت در ظاهر میشوند. صاحبخانه بازگشته است. یکی از سنگها از دست پاودر رها میشود و در همان حین که او و دوستانش قصد فرار داشتند، منفجر میشود. این انفجار به اندازهای شدید است که ساختمان تا حد زیادی تخریب میشوند. چنین اتفاقی در شهر بالا، برخلاف شهر پایین نادر است و این مساله، بچهها را در دردسر میاندازد.
این آغاز داستان است و انیمیشن Arcane از همان ابتدا با سبک دقیق و پرجزییات خودش به ما میفهماند در حال تماشای یک اثر معمولی نیستیم. همهچیز بدون حضور راوی توضیح داده میشود. البته انیمیشن آرکین نمیخواهد ما روی گذشته اتفاقات دقیق شویم. ما تا پایان فصل یک هیچچیزی از گذشته نمیدانیم. چرا شهر پایین به وجود آمده است؟ جادو چیست و از کجا آمده است؟ مردمان قبلی که از جادو استفاده میکردند، الان کجا هستند؟ این انیمیشن جوابی برای ما ندارد. میتوانیم برای این ابهام دو توضیح درنظر بگیریم. اولین توضیح این است که شاید گذشته را در فصل آینده ببینیم. دومین توضیح هم این است که شاید تمرکز سازندگان روی خط اصلی داستان باشد. با توجه به جزییات بسیار زیاد انیمیشن Arcane، توضیح دوم چندان درست به نظر نمیرسد، اما به هر حال بعضی طرفداران را نگران کرده است.
موسیقی انیمیشن Arcane
بیایید کمی راجع به موسیقی انیمیشن آرکین صحبت کنیم. بهترینها دور یکدیگر جمع شدهاند تا موسیقی این سریال ساخته شود. گروه Imagine Dragons آهنگ آغازین این سریال را ساخته است. این آهنگ با پسزمینه مبارزهای این اثر تطابق کامل دارد و در ابتدای هر قسمت، ما را آماده دیدن اثری شبهحماسی میکند. آهنگسازان و خوانندگان پرآوازه دیگری همچون Denzel Curry ،Pusha T ،Bea Miller و Sting هم روی موسیقی این اثر کار کردهاند. میتوانید موسیقی متن انیمیشن Arcane را در اینجا بشنوید.
شخصیتپردازی انیمیشن آرکین
نمیتوانیم بگوییم شخصیتپردازی این انیمیشن عالی و بینقص است. ما خیلی چیزها را راجع به خیلی از شخصیتها نمیدانیم. برای مثال، ما نمیدانیم نژاد شخصیتهای داستان چیست، حتی با این وجود که خود شخصیتها به آن اشاره میکنند. برای مثال، شخصیت هیمردینگر (Heimerdinger) همواره راجع به جادو بدبین است. او عمر طولانی دارد و شبیه انسان نیست. ما نمیدانیم او چه کسی است و از کجا آمده.
البته شخصیتهایی که میدانیم از کجا آمدهاند هم وضع بهتری ندارند. ویکتور از شهر پایین آمده است و راه خود را به آکادمیا پیدا میکند. ما اینها را راجع به او میدانیم، اما باز هم نمیدانیم او در شهر پایین قبل از آمدن به پیلتوور و آکادمیا چه سرگذشتی داشته است. انیمیشن بخشی از گذشته او را نشان میدهد که به مردی کمک میکند که قصد جاودانگی دارد. او از پروژهای که دارد، خوشش نمیآید و آنجا را ترک میکند. همین. ما فقط همین را میدانیم، درحالیکه ویکتور شخصیت بسیار مهمی در این سریال است.
البته نقدهایی که به شخصیتهای فرعی وارد است، نباید باعث شود فکر کنید شخصیتهای اصلی هم هیچچیزی برای ارائه به شما ندارند. شخصیتهای اصلی به خوبی ساخته شدهاند. زیربنای آنها محکم است و تا پایان فصل اول هم دچار تزلزلی نمیشود. وای یک شخصیت ثابت نیست. او مبارزه میطلبد و صدایی خشمگین دارد، اما وقتی جینکس را میبیند، با صدایی آرامتر حرف میزند و حرکات او هم کندتر و نرمتر میشود. شخصیتپردازی وای اینقدر قوی است که ضعف شخصیتپردازی شخصیتهای فرعی را میپوشاند.
دوگانه جینکس و پاودر هم شاهکار است. پاودر عالی است اما جینکس عالیتر. پاودر روراست است. میداند خواهرش به هر طریقی از او محافظت خواهد کرد و نگرانیهای کمی دارد. جینکس که بعد از پاودر متولد میشود، هنوز بچهای در قالب یک بزرگسال است. او عشق به خواهرش که فکر میکند ترکش کرده است را در عشق پدرانه سیلکو مییابد. او خانواده جدیدی پیدا کرده و روابطش پیچیدهتر شده است. کنارهم قرار گرفتن پاودر و جینکس از او هم یک شاهکار ساخته است. باید به یاد داشته باشیم که در شهر پایین خانواده اکتسابی است و این به وضوح در داستان شخصیتها مشخص میشود.
حالا که حرف از روابط پیچیده زدیم، بد نیست کمی هم راجع به رابطه جینکس و سیلکو بگوییم. وقتی این دو برای اولینبار ملاقات کردند، سیلکو خودش را در پاودر میبیند. پاودر هم خودش را در بغل سیلکو میاندازد، چون حالا بیپناه است. ما رشد رابطه این دو شخصیت را نمیبینیم و چه قدر خوب که انیمیشن این را به ما نشان نمیدهد، زیرا ما در نهایت فقط نتیجه را میبینیم. این نتیجه به قدری خوب بازنمایی شده است که هیچ نیازی به گفتن داستانهای خستهکنندهای که در انیمیشنهای مشابه میبینیم، نیست. سیلکو شرور داستان است، اما ما نمیتوانیم به خاطر رفتاری که با جینکس دارد از او متنفر باشیم. دفتر کار سیلکو پر از نقاشیهای جینکس است. حتی زیرسیگاریاش هم از هنرنمایی جینکس بینصیب نمانده است. هر روز یک نفر از جینکس شکایت میکند و از دردسرهایی که درست میکند، میگوید اما سیلکو هیچ اقدامی انجام نمیدهد.
او با اینکه شرور داستان است، محبتش را بدون شرط به جینکس نشان میدهد. حتی قبل از اینکه جینکس به او شلیک کند، ناامیدوارانه به جینکس میگوید تنها خانواده واقعیای که او دارد، خودش است. سیلکو میگوید در یک قدمی رسیدن به آرزویش بوده اما برای اینکه حاضر نبوده دخترش را تحویل دهد، از آرزویش دست کشیده است. او گفت که هیچگاه نمیخواهد جینکس را تحویل نیروهای امنیتی بدهد. پیچیدگی شخصیتی سیلکو اینجا خودش را نشان میدهد که ما نمیفهمیم این حرف را میزند تا بتواند حمایت جینکس را به عنوان بازوی سازمانش داشته باشد، یا اینکه تنها یک پدر است که نمیخواهد دخترش را از دست بدهد؟ رابطه بین سیلکو و جینکس، تکاندهندهترین و شاید غیرقابلدرکترین قسمت انیمیشن Arcane باشد.
صداگذاری انیمیشن Arcane
صداگذاری این انیمیشن با ظرافت و دقت خاصی صورت پذیرفته است. حرکات دهان شخصیتها بدون حتی یک بار اشتباه با صدای صداگذاران هماهنگ است. از طرفی صداگذاری انیمیشن آرکین، در نوع خودش خاص است. برخلاف انیمیشنهای دیگر، تهیهکنندگان به سراغ صداهای شفاف نرفتهاند، بلکه اکثر صداهایی که در این انیمیشن وجود دارند، از نوع صداهایی طبیعیتر هستند. صدای شخصیتهایی مانند جینکس (Jinx) و گریسون (Grayson) در برخی موارد افت ناگهانی پیدا میکند، اما صدابرداران لزوما این اتفاق را بد ندانستهاند؛ اتفاقا از همان ابتدا سراغ کسانی رفتهاند که صدایشان بیثبات باشد.
شهره آغداشلو در نقش گریسون، به خوبی میدرخشد. الا پورنل (Ella Purnell) هم که صدایش روی شخصیت جینکس گذاشته شده است، نتهای بالا و پایین زیادی را در مدت زمان کوتاهی ادا میکند. این نوع از صدا دقیقا همان صدای مناسب شخصیت جینکس است، زیرا او حالاتی از توهم و دیوانگی را تجربه میکند. ترن هوایی احساسی جینکس به درستی در صدای او هم نمایان شده است. به طور کلی، صدای شخصیتهای زن انیمیشن آرکین بهتر از شخصیتهای مرد آن است. شخصیتهای زن در صدای خود، بهتر احساساتشان را بروز میدهند و فریادهای آنها طبیعیتر و واضحتر هستند.
چرخه بیپایان و قابهای هدفمند انیمیشن Arcane
درست است که این سریال از لحاظ بصری زیباست و فریم به فریم با دقت بسیار در کنارهم قرار گرفتهاند، اما نباید فراموش کنیم قابها تنها برای زیبایی نیستند، بلکه هدف مهمتری دارند. در انیمیشن Arcane بارها و بارها شاهد این هستیم که حرف از چرخه به میان میآید. چرخه خشونت، چرخه نفرت و غیره از الفاظ پرتکرار این انیمیشن هستند. این چرخه را هم بهطور مستقیم خواهید دید. یکی از این چرخهها جنگ است. جنگ در این انیمشن هیچگاه پایان نمییابد. شهر بالا و شهر پایین حتی اگر جنگی هم در کار نباشد، در روابطشان تنش دارند. این از ابتدا تا انتهای آن واضح است، اما کمتر کسی به این دقت میکند که این چرخه چهقدر هدفمند به تصویر کشیده شده است. وندر و سیلکو (Silco) برادر بودند. این دو برادر طی یک سری اتفاقات که در انیمیشن چندان معلوم نیست و باید در بازی یا ادامه سریال به دنبال علت آن باشیم، با یکدیگر دشمن میشوند. سیلکو از وندر نفرت دارد، اما وندر همچنان او را دوست دارد.
بیایید کمی جلوتر برویم. زمانی که پاودر با بمبی که از کریستال دزدیدهشدهاش ساخته است، ساختمانی که در آن وندر، خواهرش، سیلکو و دارودسته او هستند را منفجر میکند و از سوی خواهرش طرد میشود. وای تنها یک لحظه عصبانی میشود و همهچیز را به گردن پاودر میاندازد. او کمی عقب میرود و وقتی سرش را برمیگرداند، پاودر را میبیند که در آغوش سیلکو گریه میکند. رابطه سیلکو و وندر، همان رابطه وای و پاودر است. برای همین هم سیلکو به جینکس میگوید که او را درک میکند. اما دیالوگ شخصیتها چندان مهم نیست، زمانیکه قابهایی به این زیبایی وجود دارند.
روایت سریعالسیر و پایان عجولانه
انیمیشن آرکین در چهار قسمت پایانی، روایت خود را سریعتر میکند، زیرا ناچار است پایانی مشخص برای شخصیتهایش عرضه کند. در قسمتهای اول سریال، شخصیتهای زیادی به ما معرفی میشوند. این اتفاق بدی نیست و نشاندهنده ظرافت داستان است، اما اگر شخصیتهای زیادی معرفی میکنیم، باید فکری به حال پایان آنها هم بکنیم. انیمیشن Arcane اگر میخواست روایت کند خودش را ادامه دهد، باید قسمتهای بیشتری منتشر میکرد. اما سازندگان تصمیم گرفتند که کل فصل اول را به سه قسمت تقسیم کنند. قسمتهای اول تا سوم، داستان شخصیتها و دنیا را در وضعیت کنونی تعریف میکنند. سه قسمت میانی، به دگردیسی و تنش بین اجزای انیمیشن آرکین میپردازند و در نهایت سه قسمت پایانی میخواهند دو بخش ابتدایی و میانی را جمعبندی کنند. در هر دو بخش ابتدایی و میانی به طور مداوم شخصیتهایی به داستان اضافه میشوند و عناصر جدیدی راه خودشان را به داستان باز میکنند. این پیچیدگیهای داستانی، باعث میشوند که انیمیشن زمان بیشتری برای پایانبندی خودش طلب کند، اما این اتفاق نمیافتد و این بزرگترین نکته منفی این سریال است.
آیا انیمیشن آرکین را تماشا کردهاید؟ درباره آن چه فکر میکنید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
فیلم که بسیار جذاب است و همچنین موسیقی بسیار جذابی دارد
انمیشین بسیار جذابی بود و امیدوارم فصل دو هم داشته باشد
این انیمیشن شاهکار بود. تا قبل از این تا این حد قدرت در روایت داستان و شخصیت پردازی رو فقط در انیمه های ژاپنی و انیمیشن آواتار دیده بودم. آرکین داستان بی نظیر و چند وجهی ای داشت که می تونیم از جنبه های مختلف بررسی اش کنیم. جنبهی اخلاقی، اجتماعی و فمینیستی و سیاسی خیلی جذابی داشت. دربارهی آرت استایلش هم واقعا چیزی نمیشه گفت انقدر که محشر بود! هر لحظه رو میشه قاب گرفت زد به دیوار، انقدر که جذابه! خلاصه که عالی، سپاس فراوان.
وقتی داستان پردازی خوب باشه، همه چیز ممکنه. امیدوارم که از این نقد خوشتون اومده باشه.
ارکین از اون اثار انگشت شماریه که شاید هر چند سال یه بار مثلش رو ببینیم…… اگرچه ارکین از همون اثار انگشت شمار قبل از خودش هم یه سر و گردن بالاتره
من هرموقع بخوام راجع به انیمیشن بخونم میام توی سایت شما
امیدوارم که از این مطلب هم خوشتون اومده باشه.
با اختلاف بهترین انیمیشنی که دیدم
قاب ها بیشتر از دیالوگ ها حرف میزد و شخصیت ها و احساساتشون رو نشون میداد
اصلا یه دیالوگ کم یا زیاد نمیشه کرد انقدر همه چیز توی این سریال به جا بود که چند بار تماشاش کردم
من خودم پویانمایی کار میکنم و انیماتور دوبعدی هستم یه نکته رو هم به عنوان کسی که از این رشته سر در میاره بگم
**توی بحث متحرک سازی بینقص عمل کردن و هرگز حتی دیزنی هم توی سریال هاش انقدر با حوصله انیمیت نمیکنه! توی بحث ریگینگ و انیمیت هم کارشون جای تقدیر داره و نبوغ طراح ها به اونجا برمیگرده که توی بحث مدل سازی برای بیشتر بک گراند ها و ساختمان ها اصلا مدل سه بعدی ساخته نشده بلکه نماها به صورت دیجیتال نقاشی شده و از نقاشی ها در بستر سه بعدی بازی گرفته شده که توی مستند پشت صحنه این سریال بهش اشاره کردن وگرنه اصلا متوجه نمیشدم!