سری Borderlands به خیلی چیزها معروف است. از سلاحهای بیشمار موجود در این بازی گرفته تا تجربهی کاربری بی نظیر Co-Op و تکه کلامهایی مانند “Catch a Ride” اما اگر فقط یک وجه تمایز وجود داشته باشد که این سری را از سایر بازیهای اول شخص و لوتر شوتر جدا میکند، آن عامل چیزی جز تأکید بر کمدی بیپروای بازی در سبک و سیاق داستان سرایی خود نیست.
وقتی اولین بازی Borderlands در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، شوخیها و جوکهای بسیار بامزه و جذابی در سرتاسر داستان بازی به چشم میخورد. این که T.K Baha که یک فرد نابیناست به شما میگفت که «SEE you later» یا آنجایی که Scooter میگوید «he broke my mama’s girl parts» نمونهای از کمدی با مزهی بازی هستند.
این جوکها فضای دوست داشتنی منحصر به فردی را در بازیهای Borderlands ایجاد میکنند. البته اولین شمارهی این بازی در تعداد جوکها و لحظات خنده دار و شوخیهای بی نظیر خود، حتی نزدیک نسخههای بعدی هم قرار نمیگیرد.

Borderlands
تقریباً همهی کاراکترهای Borderlands 2 یک حس شوخطبعی منحصر به فرد برای خود داشتند و تک تک جملات بازی کنایهآمیز و با منظور خاصی گفته میشدند. Marcus با کسب و کار خود با اسلحه و مهمات خیلی حریصتر و بدگمانتر از قبل میشود. Scooter نقشههای بیشتری داشته و شخصیت احمقانه و نژادپرستانهی او خیلی پررنگتر میشود و Claptrap نیز از یک ربات مفید و کمک حال، به یک شخصیت آزاردهنده و بی حواس تبدیل میشود.
همهی کاراکترهای قسمت اول بازی Borderlands به یک شخصیت جدید تبدیل شده و یا مشخصههای رفتاری آنها با سبک و سیاقی کمدی، برجستهتر شده بود. البته اینگونه رفتارها فقط مختص کاراکترهای جانبی بازی نبود.
شخصیت منفی اصلی بازی Borderlands 2 یعنی Handsome Jack یکی از به یاد ماندنیترین شرورهای بازیهای ویدیویی است. در واقع عملکرد بسیار عالی بازی در القای حس دوست داشتن و در عین حال تنفر از این شخصیت، موجب ماندگاری او در اذهان بازیکنان شده است.

Handsome Jack
شما از Jack متنفرید، چون رفتار بسیار بدی با شما و همهی ساکنان Pandora دارد. و در مقابل عاشق او هستید، چون که شخصیت شوخ طبع و بی پروای او حقیقتاً به دل مینشیند. کدام شخصیت منفی را میشناسید که بی هیچ دلیلی دربارهی این که نام اسب خود را «Butt Stallion» گذاشته با شما حرف بزند!؟ یا این که داستانی را دربارهی مردی تعریف کند که با یک قاشق به او حمله کرده است؟
Jack اصلاً شبیه هیچ کدام از شرورهای بازیهای ویدیویی نیست. زیرا او یک شخصیت یکبعدی و شیطانی نیست و مثل Bowser در Super Mario فقط به نقشهی شیطانی خود توجه نمیکند. او واقعاً فکر میکند که یک قهرمان است اما بازی اینطور القا میکند که او یک آدم بد است و خلق و خوی سادیسمی و شوخ طبع او نیز کاملاً با اتمسفر بازی همخوانی دارد.
حالا، بدون این که چیزی را اسپویل کنیم، اجازه بدهید دربارهی Borderlands 3 و میزان موفقیت این بازی صحبت کنیم.
وقتی اولین تریلر این بازی منتشر شد، بیشتر به صحنههای هیجان انگیز و ترقیب کنندهی مخاطبان به شمارهی جدید این سری میپرداخت اما بعضی صحنههای کمدی و به یادماندنی این بازی مثل نوازندگی جاز توسط Brick یا آن تفنگی که پا داشت و میتوانست حرکت کند را نیز در خود گنجانده بود.
حتی در تبلیغ توییتر بازی Borderlands 3 نیز ابتدای ویدیو با یک صحنهی رایج در دنیای فشن و مد آغاز میشود. دختری با لباس سفید و سوار بر اسب در ساحل سوارکاری میکند و ناگهان لباس خود را پاره کرده و ماهیت دیوانه وار بردرلندزی خود را علنی میکند.

Clap Trap در سری Borderlands
Gearbox عملکرد خوبی در مارکتینگ و تبلیغ محتوای Borderlands 3 داشته است چرا که مشاهده میکنیم که این بازی در مقایسه با سایر عناوین شوتر اول شخصی که همزمان با آن معرفی میشوند، بیشتر دیده شده است.
معمولاً در بازیهای کمدی شاهد یک حالت یکنواخت و استفاده از جوکها و اصطلاحات عامیانه و بعضاً رکیک هستیم که گاهی اوقات به ضرر خود بازی تمام میشوند اما Borderlands 2 نشان داد که در ادغام این حس و حال کمدی با گیم پلی بازی چه تواناییهایی دارد.
خط داستانی اصلی و مأموریتهای جانبی اولین بازی Borderlands بیشتر به کمک کردن به ساکنین Pandora، تصاحب شهرها، ادامهی مسیر و بعضاً مراحل جانبی اضافی مانند پیدا کردن مجلهی مستهجن Scooter میپرداخت. این سبک از بازی، اتمسفر دنیای Borderlands را به شکل مکانی رقت انگیز که مردم به زور در آن زندگی میکنند، توصیف میکرد. اما وقتی که به مراحل و مأموریتهای Borderlands 2 نگاه میکنید، با گسترش حس و حال کمدی و شوخیهایی که از سوی همهی کاراکترهای جانبی بازی مشاهده میکنید، روبرو میشوید و میبینید دیگر چنین فضایی بر دنیای بازی حاکم نیست. حالا شما کارهایی مثل کمک کردن به یک ربات برای تبدیل شدن به یک «پسر واقعی» یا خراب کردن خانهی یک همسایهی مزاحم را در پیش دارید و این راه، سرشار از شوخی و سرگرمی و کارهای عجیب و غریب است.
در ضمن، معمولاً شخصی به عنوان QUEST-GIVER در حین بازی نظرات عجیب و غریب ولی بامزهای را به شما اعلام میکند و با توجه به این که کاراکترهای اصلی بازی زیاد حرف نمیزنند، محیط بازی ساکت و خالی از گفتگو هم نیست. شوخیها و ساختار مراحل داستان بازی Borderlands 2 باعث شد تا این بازی بسیار بیشتر از شمارهی اول خود موفق باشد.
برای gearbox فرقی نمیکند که با داستان بازی سر و کار دارد یا طراحی شخصیتهای مثبت و منفی، Borderlands همیشه میداند که چطور استایل کمدی خود را به گیم پلی، تریلرها یا تبلیغات این بازیها اعمال کند. بازی اول این سری، شاید به اندازهی شمارههای بعدی از این استایل پیروی نمیکرد، اما نمیتوان از ارزشهای آن در شروع کار این فرنچایز چشم پوشی کرد. شمارهی های دوم و سوم آن نیز با پیدا کردن راه درست حرکت خود، تجربهی کاربری بازیهای Borderlands را بیشتر و بیشتر منحصر به فرد ساخته اند.
بیشتر بخوانید: بازی Borderlands 3 | سرگذشت خونین شکارچیان پاندورا
منبع: Twinfinite
یک دیدگاه